Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 144 (8 milliseconds)
English
Persian
precipitated rocks
سنگهای ته نشست
Other Matches
pneumatolysis
تاثیر بخار گرم ومایعات وفشار درتشکیل سنگهای معدنی واقع در مجاورت سنگهای اذرین
meet
نشست نشست گاه
meets
نشست نشست گاه
sedimentary rocks
سنگهای ته نشستی
intrusive rocks
سنگهای نفوذی
impermeable rocks
سنگهای نفوذناپذیر
meteorite
سنگهای اسمانی
effusive rocks
سنگهای خروجی
extrusive rocks
سنگهای خروجی
neutral rocks
سنگهای خنثی
volcanic
سنگهای اتشفشانی
precious stones
سنگهای گرانبها
precipitated rocks
سنگهای رسوبی
pervious rocks
سنگهای نفوذپذیر
hypabyssal rocks
سنگهای برمغاکی
moraine
سنگهای یخچالی
metamorphic rocks
سنگهای دگرگونه
metamorphic rocks
سنگهای دگرگون
meteorites
سنگهای اسمانی
uncomsolidated rocks
سنگهای ناهمجوش
rondel
سنگهای قیمتی مدورزینتی
zone of rock flowage
منطقه سنگهای روان
cut stone masonry
ساختمان با سنگهای تراشیده
lapidary
وابسته به سنگهای قیمتی
lapidarian
وابسته به سنگهای قیمتی
interusive rocks
سنگهای بیرون زده
igneous magma
سنگهای اذرین را بوجوداورده اند
tessellate
بصورت سنگهای چهارگوش کوچک دراوردن
crystallite
مواد بلورین سنگهای محترقه واتشفشانی
meteoritics
مبحث سنگهای سماوی شهاب شناسی
knockstone
کندهای که روی ان سنگهای معدنی راخردمیکنند
facets
سطوح کوچک جواهر و سنگهای قیمتی تراش
gabbro
نوعی صخره از دسته سنگهای محترقه و اتشفشانی
cromlech
ساختمان سنگهای ماقبل تاریخی بشکل تپه
glyptics
کنده کاری در روی سنگهای گران بها
facet
سطوح کوچک جواهر و سنگهای قیمتی تراش
zone of rock fracture
ناحیهای از سنگ کره که دارای سنگهای شکافدار میباشد
copper smelting
استخراج مس از سنگهای معدن توسط حرارت ذوب وگداز مس
coated chippings
خورده سنگهای قیراندود شدهای که در سطح جاده پخش میشوند
blasting machine
دستگاهی که برای منفجرکردن سنگهای معدنی جهت استخراج انها
gopher
موش کیسه دار کارگر حفار واستخراج کننده سنگهای معدنی
sittings
نشست
symposium
هم نشست
symposiums
هم نشست
slump
نشست
slumped
نشست
slumping
نشست
slumps
نشست
siting
نشست
sessions
نشست
session
نشست
seance
نشست
seepage
نشست
settlement of the dam
نشست سد
sediment
ته نشست
settletment
نشست
sediments
ته نشست
sitting
نشست
settlement
نشست
fouling
ته نشست
meetings
نشست
meeting
نشست
consolidation
نشست
trims
نشست
trimmest
نشست
trim
نشست
leakages
نشست
leakage
نشست
deposition
ته نشست
settlements
نشست
precipitation
ته نشست
symposia
هم نشست
depositions
ته نشست
special session
نشست ویژه
settlement ratio
نسبت نشست
true slump
نشست واقعی
seep in
نشست کردن
to cave in
نشست کردن
closed conference
نشست مسدود
trim aft
نشست پاشنه
trim forward
نشست سینه
closed meeting
نشست مسدود
soft spot
ناحیه نشست
sinkable
نشست کردنی
she sat behind me
او پشت من نشست
extraordinary meeting
نشست ویژه
settlement of the foundation
نشست پی گاه
oil residue
ته نشست روغن
exudation
برون نشست
extravasate
نشست کردن
electrolytic deposition
ته نشست الکترولیتی
subsided
نشست کردن
subsides
نشست کردن
lime deposite
ته نشست اهکی
subsiding
نشست کردن
assembly
مجمع نشست
subsidence
نشست فرونشینی
subsidence
نشست خاک
air landed
هوا نشست
calcareous deposit
ته نشست اهکی
subside
نشست کردن
deposit
ته نشست ته نشین
sinking
استهلاک نشست
sink
نشست کردن
sinks
نشست کردن
rate of deposition
سرعت ته نشست
leaky
نشست کننده
settle
نشست کردن
boring stay
محل نشست
settles
نشست کردن
annual accumulation of sediment
ته نشست سالانه
lacustrine sediment
ته نشست دریاچهای
shore formation
ته نشست دریاچهای
deposits
ته نشست ته نشین
She went to the bad.
بروز سیاه نشست
annual accumulation of sediment
سال اورد ته نشست
special session
نشست فوق العاده
extraordinary meeting
نشست فوق العاده
seat of settlement
محل نشست ساختمان
settlement forecast
پیش بینی نشست
settlement of abutments
نشست تکیه گاه
powwow
نشست وگفتگو کردن
landing zone
منطقه نشست هوایی
She sat beside ( next to ) her mother .
کنار مادرش نشست
The dust was laid ( settled ) .
گرد وخاک نشست
He was favorably impressed by what I told him .
حرفم دردلش نشست
The plan landed .
هواپیما بزمین نشست
proces verbal
صورت جلسه نشست نامه
conventional take off and landing
هواپیمایی با نشست وبرخاست معمولی
the bird took its perch
مرغ روی چوب نشست
exudate
ترشح التهابی برون نشست
rondelle
جسم مدور سنگهای قیمتی مدور زینتی
to have a closed meeting
نشست محرمانه داشتن
[بخصوص سیاست]
To associate ( mix) with someone .
با کسی نشست وبر خاست کردن
the veaael was neaped
کشتی بواسطه فرو کش اب بگل نشست
dropping
نشست افت کردن دریچه قلک تلفن
dropped
نشست افت کردن دریچه قلک تلفن
drop
نشست افت کردن دریچه قلک تلفن
drops
نشست افت کردن دریچه قلک تلفن
he took her in to dinner
انزن را بسفره خانه برده پهلویش نشست
inclusus
گوشه نشینی که در غاریا کلبهای می نشست ودرجهانیان رابروی خود می بست
valve seat insert
مدخل نشست سوپاپ نشیمنگاه سوپاپ
settling rounds
گلولههای نشست دهنده توپ گلولههای مستقر کننده توپ
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com