Dictiornary-Farsi | سنگچینی بدون ملات | Persian/Farsi English Dictionary انگلیسی فارسی

Total search result: 201 (11 milliseconds)

English	Persian
dry rubble fill	سنگچینی بدون ملات


Other Matches

rubble with binding material	سنگچینی با ملات
abram's law	این قانون حاکی از اینست که مقاومت یک ملات یا بتن بستگی به وزن اب وبه وزن سیمان در مخلوط ملات دارد
lime cement mortar	ملات باتارد ملات حرامزاده
staggering of setts	به ترتیب گذاردن سنگها سنگچینی
riprap	سنگچینی بی ترتیب صدای وزش باد تند سنگریزی کردن
mortars	ملات
mortar	ملات
grout	ملات شل
clay mortar	ملات گل
prepare mortar	تهیه ملات
hydraulic mortar	ملات اب بند
lime mortar	ملات اهک
mortar mixing	ملات سازی
lime mortar	ملات اهکی
lime cement mortar	ملات سه گرگه
hydraulic mortar	ملات ابی
lime cement mortar	ملات کندگیر
lean concrete	بتن کم ملات
jointing wood	شمشه ملات
hawk	تخته ملات
cement mortar	ملات سیمانی
prepare mortar	ساختن ملات
hawked	تخته ملات
portland cement mortat	ملات سیمان
water proofed mortar	ملات ابی
plastic mortar	ملات خمیری
water proofed mortar	ملات اب بند
hawks	تخته ملات
trass mortar	ملات تراس
portland cement mortat	ملات سیمان پرتلند
turn the mortar	مخلوط کردن ملات
skin with mortar	اندود کردن با ملات
setting time	مدت گرفتن ملات
skin with mortar	رومالی کردن با ملات
mortar mill	مخلوط کن ملات یا ماشین ملاتساز
mortar tub	تشت ملات سازی یا استانبولی
vacuum concrete	ملات بتنی که هوای انرا توسط ویبراتور تخلیه کرده باشند
informally	بدون تشریفات بدون رعایت مراسم اداری یا قانونی
without any reservation	بدون هیچ قید وشرط بدون استثنا مطلقا
unformed	بدون شکل منظم هندسی بدون سازمان
flat	ضربه بدون ایجاد پیچ در گوی بیلیارد حالت کشیده و بدون انحنای بادبان دریای ارام سطح اب مناسب ماهیگیری
flattest	ضربه بدون ایجاد پیچ در گوی بیلیارد حالت کشیده و بدون انحنای بادبان دریای ارام سطح اب مناسب ماهیگیری
independently	آزاد یا بدون کنترل یا بدون اتصال
of no interest	بدون اهمیت [بدون جلب توجه]
Taoism	روش فکری منسوب به lao-tseفیلسوف چینی که مبتنی است بر اداره مملکت بدون وجوددولت و بدون اعمال فرمها واشکال خاص حکومت
parataxis	مرتب شدن بدون ربط منطقی توالی دو عبارت یا جمله بدون ربط یا عوامل دستوری دیگر
lynch law	مجازات بدون دادرسی که مردم از پیش خود معین کنند, مجازات مجرمین بدون رسیدگی قضایی وقانونی
unstressed	بدون اضطراب بدون کشش
achylous	بدون کیلوس بدون قیلوس
unbranched	بدون انشعاب بدون شعبه
offhand	بدون مقدمه بدون تهیه
recoilless	جنگ افزار بدون عقب نشینی بدون عقب نشینی
inoperculate	بدون سرپوش جانور بدون سرپوش
acheilos	بدون لب
ex	بدون
ex-	بدون
to a certainty	بدون شک
i'll warrant	بدون شک
bottomless	بدون ته
but	بدون
wanting	بدون
goalless	بدون گل
and no mistake	بدون شک
acheilous	بدون لب
sans	بدون
unstressed	بدون مد
undoubted	بدون شک
indubitable	بدون شک
undoubtedly	بدون شک
without	بدون
not nearctic	بدون
obtrusively	بدون حق
doubtlessly	بدون شک
unblushing	بدون شرم
unsprung	بدون فنر
undeviating	بدون تردیدرای
inaction	بدون فعالیت
unlined	بدون پوشش
unlined	بدون استر
undeviating	بدون انحراف
unspotted	بدون الودگی
bachelors	بدون عیال
unfeigned	بدون تصنع
unmaned	بدون سرنشین
unmennerly	بدون اداب
indubitable	بدون تردید
unpromising	بدون امید
unsigned	بدون امضاء
involuntarily	بدون اراده
unmannered	بدون اداب
insecure	بدون ایمنی
unfinanced	بدون پشتوانه
unfunded	بدون سرمایه
notwithstanding	بدون توجه
unoccupied	بدون مستاجر
consistently	بدون تناقض
unexceptional	بدون استثنا
faultless	بدون خطا
faceless	بدون ویژگی
faceless	بدون صورت
cold turkey	بدون آمادگی
backless	بدون پشتی
backless	بدون پشت
zero elasticity	بدون کشش
workless	بدون عمل
unmanned	بدون سرنشین
to be sure <idiom>	مطمئنا ،بدون شک
without milk	بدون شیر
decaffeinated	بدون کافئین
safely	بدون خطر
excluding meals	بدون غذا
unceasing	بدون وقفه
constantly	بدون تغییر
nothing if not <idiom>	مطمئنا،بدون شک
in vain <idiom>	بدون تفثیروموفقیت
wing it <idiom>	بدون آمادگی
under one's own steam <idiom>	بدون کمک
unequivocal	بدون ابهام
voteless	بدون رای
vibrationless	بدون لرزه
valveless	بدون سوپاپ
humble	بدون ارتفاع
humblest	بدون ارتفاع
vacant succession	بدون جانشین
unvocal	بدون موسیقی
unvalued	بدون ارج
untitled	بدون سراغاز
untitled	بدون عنوان
warless	بدون جنگ
wayless	بدون جاده
unequivocally	بدون ابهام
without recourse	بدون رجوع
without recourse	بدون حق مراجعه
unattended	بدون متصدی
without justification	بدون مجوز
endless	بدون پایان
with in compass	بدون مبالغه
weanting	بدون بی منهای
bachelor	بدون عیال
awless	بدون بیم
degas	بدون گازکردن
irrespective of	بدون ملاحظه
deice	بدون یخ کردن
irreflexive	بدون واکنش
inviscid	بدون لزوجت
diamensionless	بدون اندازه
diamensionless	بدون بعد
dimensionless	بدون بعد
disconnectedly	بدون ارتباط
discontinuously	بدون اتصال
dealated	بدون بال
cordless	بدون سیم
bareheaded	بدون کلاه
pathless	بدون جاده
on the square	بدون کجی
bloodlessly	بدون خونریزی
nonsyllabic	بدون هجایی
nonstop	بدون توقف
by rote	بدون فکر
nonboresafe	بدون ضامن
non delay	بدون تاخیر
no doubt	بدون تردید
intolerantly	بدون بردباری
inoperculate	بدون دریچه
inapproachable	بدون دسترسی
free of tax	بدون مالیات
free play	بدون محدودیت
free trader	بدون گمرک
immusical	بدون هماهنگی
immethodical	بدون اسلوب
fruitlessly	بدون نتیجه
holdless	بدون گیره
hands down	بدون احتیاط
glabrous	بدون کرک
free from slip	بدون لغزش
free from backlash	بدون لقی
exclusive of	بدون در نظرگرفتن
inofficial	بدون اجازه
ingenuously	بدون تزویر
failure free	بدون خرابی
inelastic	بدون کشش
indolently	بدون درد
flavorless	بدون مزه
indistinctively	بدون فرق
incommunicable	بدون رابطه
incognizant	بدون شناسایی
guilelessly	بدون تزویر
bloodless	بدون خونریزی
tenantless	بدون مستاجر
strikeless	بدون ضربت
expired	بدون اعتبار
inoffensive	بدون زنندگی
stemless	بدون تنه
stemless	بدون ساقه
blankly	بدون مقصودیامعنی
vainly	بدون نتیجه
soilless	بدون خاک
unalloyed	بدون الیاژ
termless	بدون شرط
terrorless	بدون ترس