Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 202 (10 milliseconds)
English
Persian
drowsihead
سنگینی خواب
Search result with all words
drowsiness
کسالت یا سنگینی خواب
Other Matches
the early bird catches the worm
<proverb>
کسی که بر سر خواب سحر شبیخون زد هزار دولت بیدار را به خواب گرفت
somnambulist
کسیکه در خواب راه میرود وابسته به راهروی درخواب خواب گرد
night gown
جامه خواب زنان و کودکان پیراهن خواب
narcolepsy
حالت خواب الودگی ومیل شدیدبه خواب
hypnoid
نومی شبیه خواب یا خواب هیپنوتیزم
hypnoidal
نومی شبیه خواب یا خواب هیپنوتیزم
mafrash
مفرش
[واژه عربی به معنی خوابگاه و یا کیسه خواب می باشد و حالت تزئینی داشته، اطراف تشک خواب و یا جای استراحت را می پوشاند.]
hypnogogic
خواب اور خواب کننده
hypnagogic
خواب اور خواب کننده
dreamy
خواب مانند خواب الود
dreamiest
خواب مانند خواب الود
dreamier
خواب مانند خواب الود
somnific
خواب اور خواب الود
dogsleep
خواب زودبر خواب دروغی
morpheus
الهه خواب خواب پرور
demureness
سنگینی
gravity
سنگینی
gravitas
سنگینی
graveness
سنگینی
weightiness
سنگینی
ponderously
سنگینی
heavily
به سنگینی
slowness
سنگینی
gravitation
سنگینی
weight
سنگینی
ponderosity
سنگینی
ponderance
سنگینی
massiness
سنگینی
ponderousness
سنگینی
heaviness
به سنگینی
hypacousia
سنگینی گوش
a hefty bill
صورتحساب سنگینی
lethargy
سنگینی رخوت
deadweight
سنگینی وزن
overweight
سنگینی زیاد
queasiness
سنگینی خوراک
specific weight
سنگینی ویژه
traffic density
سنگینی شد امد
hypacusia
سنگینی گوش
absolute gravity
سنگینی مطلق
avoirdupois
سنگینی وزن
overweight
سنگینی کردن
night dress
جامه خواب پیراهن خواب خواب جامه
lbs
سنگینی مسکوکات راسنجیدن
lb
سنگینی مسکوکات راسنجیدن
profoundness
سنگینی رسوخ یا نفوذزیاد
barology
علم ثقل یا سنگینی
absolute specific gravity
سنگینی ویژه مطلق
There was a heavy fall of snow (snow-fall).
برف سنگینی بارید
mass of maneuver
سنگینی حرکات یکان
A big load was taken off my back.
بار سنگینی از دوشم برداشته شد
Lead is a heavy metal.
سرب فلز سنگینی بارید
The crime lies heavily on his conscience.
جنایت اش بار سنگینی بر وجدان اواست
hhhزينhhh hhhaaaي سن?يني رaaaمتحمل شدن
هزینه های سنگینی رامتحمل شدن
it pulls its weight
نسبت به سنگینی خودش خوب می کشد
He is fast asleep.
خواب خواب است
ballast
سنگینی شن و خرده سنگی که درراه اهن بکارمیرود
to weigh down
سنگینی کردن بر پایین اوردن شکسته شدن
dragged
چیز سنگینی که روی زمین کشیده میشود
drags
چیز سنگینی که روی زمین کشیده میشود
drag
چیز سنگینی که روی زمین کشیده میشود
metamer
جسمی که در ترکیب و سنگینی با جسم دیگر برابرولی درخواص شیمیایی است
ballast
هرچیز سنگینی چون شن و ماسه که در ته کشتی میریزند تا از واژگون شدنش جلوگیری کند
shut-eye
خواب
sleep
خواب
noctambulism
خواب
noctambulation
خواب
floor gully
کف خواب
dreamed
خواب
dreams
خواب
napped
خواب
dreaming
خواب
sleepless
بی خواب
isocline
هم خواب
sleeps
خواب
dream
خواب
bedfellows
هم خواب
bedfellow
هم خواب
post dormitum
پس خواب
watchfulness
بی خواب
nap
خواب
napping
خواب
sleeping
خواب
naps
خواب
asleep
خواب
hypnogenic
خواب انگیز
dream
خواب دیدن
hypnogenesis
ایجاد خواب
hypnogenic zone
ناحیه خواب زا
bed room
اطاق خواب
sopite
خواب کردن
hypnolepsy
حمله خواب
hypnoidal
خواب گونه
hypnoid
خواب گونه
drowsiness
خواب الودگی
he is a
او خواب است
napped
خواب نیمروز
sopor
خواب عمیق
bed clothes
جامه خواب
beauty sleep
خواب اضافی
maya
خواب و خیال
hypnic
خواب اور
steeped in slumber
مست خواب
hypnagogic
خواب اور
to put to bed
خواب کردن
to rock to sleep
خواب کردن
to sleep fast
خواب خوش
coved cornice
قرنیز کف خواب
dreams
خواب دیدن
watchful
بی خواب دقیق
drowsihead
خواب الودگی
dreamful
خواب مانند
dream reader
خواب تعبیرکن
to oversleep oneself
خواب ماندن
nap
خواب نیمروز
footsack
کیسه خواب
dreaming
خواب دیدن
the new of dreams
عالم خواب
mummy bag
کیسه خواب
hypersomnia
خواب زدگی
dreamed
خواب دیدن
cataplexy
خواب حیوانی
to lull to sleep
خواب کردن
get off to sleep
خواب رفتن
uprise
از خواب برخاستن
dogsleep
خواب سبک
hypnologist
خواب شناس
sleep spindles
دوکهای خواب
slumberous
خواب الود
parasomnia
نابهنجاری خواب
paradoxical sleep
خواب تناقضی
pajama
لباس خواب
slumbery
خواب اور
oneirocritic
خواب تعبیر کن
slumbery
خواب الود
slumbrous
خواب اور
noctambulant
در خواب راه رو
slumbrous
خواب الود
night suit
جامه خواب
night robe
لباس خواب
night gown
خواب جامه
nightclothes
لباس خواب
nightdresses
لباس خواب
nightdress
لباس خواب
sleepiness
خواب الودی
sleep center
مرکز خواب
silent hours
ساعات خواب
sleeplike
مثل خواب
dressing gown
لباس خواب
sleeplike
خواب مانند
dressing gowns
لباس خواب
profound sleep
خواب سنگین
predormitum
پیش خواب
slumb
خواب الود
slumb
خواب ژور
slumberous
خواب اور
sleep talking
خواب گفتاری
sleeping sickness
مرض خواب
sleeping pill
قرص خواب
lights out
ساعت خواب
interpretation of a dream
تعبیر خواب
somnifugous
خواب زدا
somnolence
خواب الودگی
somniloquy
خواب گفتاری
hypnos or nus
رب النوع خواب
somnolism
خواب مصنوعی
hypnopompic hallucination
توهم پس خواب
hypnopompic
خواب و بیدار
hypnopompic
خواب زدا
hypnopompic
بی خواب کننده
hypnophobia
خواب هراسی
sleeping room
اطاق خواب
bedrooms
اطاق خواب
bedroom
اطاق خواب
somnambulation
خواب گردی
night clothes
جامه خواب
somnambulism
خواب گردی
narcosis
خواب شیمیایی
narcolepsy
حمله خواب
sleeping pills
قرص خواب
narcitic
خواب اور
somnambulistic
خواب گرد
somnifacient
خواب اور
mesmerism
خواب مغناطیسی
somnifacient
خواب الود
somniferous
خواب اور
hypnology
خواب شناسی
sleep deprivation
محرومیت از خواب
nightlight
چراغ خواب
bedtimes
وقت خواب
bedtime
وقت خواب
terraces
بهار خواب
overslept
خواب ماندن
somnolent
خواب الود
oversleeps
خواب ماندن
oversleeping
خواب ماندن
oversleep
خواب ماندن
soporific
خواب الود
dreamt
خواب دیدن
pile
خواب پارچه
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com