Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (10 milliseconds)
English
Persian
dimension stone
سنگ ساختمانی که به ابعاد معین بریده شده است
Other Matches
smatterer
کسیکه بریده بریده حرف میزند
gasp
بریده بریده نفس کشیدن
gasped
بریده بریده نفس کشیدن
gasping
بریده بریده نفس کشیدن
staccato
بطور بریده بریده اداکردن
gasps
بریده بریده نفس کشیدن
giggling
با نفس بریده بریده
giggle
با نفس بریده بریده
giggled
با نفس بریده بریده
giggles
با نفس بریده بریده
broken sleep
خواب بریده بریده
slash
بریده بریده کردن
slashes
بریده بریده کردن
slashed
بریده بریده کردن
false attack
حمله معین شمشیرباز درانتظار واکنش معین
dimension
ابعاد
dimensions
ابعاد
rug sizes
ابعاد فرش
constructional dimension
ابعاد ساختمان
format
ابعاد و چهارچوب فرش
girth
قطر شکم ابعاد
multidimensional
دارای ابعاد متعدد
certificate of measurement
گواهی اندازه و ابعاد
isodiametric
دارای ابعاد مساوی
girths
قطر شکم ابعاد
irregular polygon
شی گرافیکی که ابعاد یکسان دارد
sizes
ابعاد فیزیکی یک تصویر یا شی یا صفحه
size
ابعاد فیزیکی یک تصویر یا شی یا صفحه
dimension stock
چوب سختی که به ابعاد معینی تبدیل شده
soft tooling
ابزاری که ابعاد ان معمولا تاحد کمی قابل تنظیم است
tolerances
بیشترین اختلاف مجاز بین ابعاد واقعی و اسمی یک قطعه
tolerance
بیشترین اختلاف مجاز بین ابعاد واقعی و اسمی یک قطعه
edge notched
لب بریده
interrupted line
خط بریده بریده
brokenly
بریده بریده
by snathces
بریده بریده
lobed
بریده بریده
cuts
بریده
cut
بریده
intrenchant
بریده نشدنیentrench
lumber
تیر بریده
chopped
پاس بریده
lumbered
تیر بریده
to pant for breath
بریده دم زدن
exploded view
منظره بریده
dimension stone
سنگ بریده
lumbers
تیر بریده
lumbering
تیر بریده
crop eared
گوش بریده
chopped
ضربه بریده
chop
پاس بریده
gasps
نفس بریده
premorse
بریده شده
bonnyclabber
شیر بریده
uncut
بریده نشده
cluttering
بریده گویی
sawn joint
درز بریده
ellipsis
بریده گویی
gasping
نفس بریده
sectile
بریده شدنی
gasped
نفس بریده
chop
ضربه بریده
gasp
نفس بریده
shoot set
پاس تیز یا بریده
parings
ناخن بریده شده
paring
ناخن بریده شده
mutilated
اندام بریده مغلوط
to fall off
سواشدن بریده شدن
cut back bitumens
قیرهای محلول پس بریده
dissevere
جداشدن بریده شدن
brokenly
بطور شکسته یا بریده
time charter
اجاره وسیله نقلیه برای مدت معین اجاره کشتی برای مدت معین
skived
قسمت بریده چرم نواره
to turn
بریده شدن
[آشپزی و غذا]
to turn sour
بریده شدن
[آشپزی و غذا]
to go off
[ British E]
بریده شدن
[آشپزی و غذا]
julienne
ابگوشت سبزیجات بریده شده
skive
قسمت بریده چرم نواره
skives
قسمت بریده چرم نواره
skiving
قسمت بریده چرم نواره
figural rug
[pictorial]
فرش تصویری
[در این نوع بافت چهره انسان و یا مناظر قسمت اصلی فرش را تشکیل داده و معمولا در ابعاد کوچک بافته می شود.]
exploded view
منظره شکافته شده مدل بریده
scrap
عکس یا قسمتی از کتاب یا روزنامه که بریده شده
scrapped
عکس یا قسمتی از کتاب یا روزنامه که بریده شده
scraps
عکس یا قسمتی از کتاب یا روزنامه که بریده شده
logjam
انباشتگی تنهی درختان بریده شده در رودخانه
to slit hide into thongs
پوستی را بریده تسمههای باریک ازان دراوردن
scrapping
عکس یا قسمتی از کتاب یا روزنامه که بریده شده
medallion
ترنج
[نقش اصلی که در مرکز فرش قرار گرفته و در طرح لچک ترنج به ابعاد و اشکال مختلف مانند الماسی، خورشیدی، شش وجهی، و بیضی بافته می شود.]
structurally
ساختمانی
constructional
ساختمانی
organic
ساختمانی
structural
ساختمانی
building line
بر ساختمانی
scrap book
مجموعه عکس هاوقطعاتی که از کتابهای دیگر بریده باشند
The milk
[the wine]
has already turned
[gone off]
.
شیر
[شراب]
پیش از این بریده شده است.
cut brackets
[تکه ای از تخته ی بریده شده با تیر یک طرف گیردار]
artificial stone
سنگ ساختمانی
ashlar
سنگ ساختمانی
building sites
کارگاه ساختمانی
building site
کارگاه ساختمانی
site building
زمین ساختمانی
site office
دفتر ساختمانی
ashler
سنگ ساختمانی
basic construction unit
واحد ساختمانی
building material
مصالح ساختمانی
constructive
مفید ساختمانی
construction joints
درزهای ساختمانی
construction joint
درز ساختمانی
grillage
شبکه ساختمانی
building work
کار ساختمانی
building unit
واحد ساختمانی
building operations
عملیات ساختمانی
building limes
اهک ساختمانی
monumentality
عظمت ساختمانی
contractors yard
واحد ساختمانی
contractors plant
ماشینهای ساختمانی
sited
زمین ساختمانی
structural steel
فولاد ساختمانی
structural member
عضو ساختمانی
structural joints
درزهای ساختمانی
structural factor
ضریب ساختمانی
structural drawing
نقشه ساختمانی
timber
چوب ساختمانی
Construction works .
عملیات ساختمانی
sites
کارگاه ساختمانی
sites
زمین ساختمانی
member
جزء ساختمانی
members
جزء ساختمانی
to found a building
ساختمانی بینادکردن
sited
کارگاه ساختمانی
structural timber
الوار ساختمانی
site
کارگاه ساختمانی
structural draftsman
نقشه کش ساختمانی
structual engineering
مهندس ساختمانی
structrual steelwork
فولاد ساختمانی
structrual stability
استحکام ساختمانی
structrual stability
ثبات ساختمانی
site
زمین ساختمانی
basic unit assembly group
گروه ساختمانی
components
جزء ساختمانی
component
جزء ساختمانی
structural crack
ترک ساختمانی
structural concrete
بتن ساختمانی
to halve two timbers
دوتیر رادرهم جا انداختن بدانگونه که نیمی ازکلفتی هریک بریده شو
cutting angle
زوایای بین سطوح قطعه کارکه باید بریده شود
module
مدلهای نمونه ساختمانی
to demolish a building
خراب کردن ساختمانی
to pull down a building
خراب کردن ساختمانی
to tear down a building
خراب کردن ساختمانی
sheer plan
نقشه ساختمانی ناو
pattern construction drawing
الگوی نقشههای ساختمانی
structural analysis
محاسبات طرح ساختمانی
structural design
طرح و محاسبات ساختمانی
material testing laboratory
ازمایشگاه مصالح ساختمانی
material storage area
انبار مصالح ساختمانی
masonry lining
پوشش با مصالح ساختمانی
masonery
مصالح ساختمانی سنگتراشی
to tear down a building
متلاشی کردن ساختمانی
to pull down a building
متلاشی کردن ساختمانی
to demolish a building
متلاشی کردن ساختمانی
modules
مدلهای نمونه ساختمانی
building craftsman
کارگر ماهر ساختمانی
public works
کارهای ساختمانی همگانی
steel fabric
بافت فولاد ساختمانی
sidewalk superintendent
نافر عملیات ساختمانی
light weight unit
واحد ساختمانی سبک
corbelling
پیش امدگی ساختمانی
construction cost index
شاخص هزینه ساختمانی
intelligent building
[ساختمانی با سرویس هوشمند]
fabrique
[ساختمانی در محوطه باغ]
corbeling
پیش امدگی ساختمانی
refractory
ماده ساختمانی نسوز
home wiring
سیم کشی ساختمانی
building machinery
ماشین الات ساختمانی
ashlar
سنگ ساختمانی تراشیده
structural transformation
تغییر شکل ساختمانی
structural steel sheet
ورق فولاد ساختمانی
constitutive
تشکیل دهنده ساختمانی
ppi gauge
معیار سنجش استاندارد بار معیار سنجش ابعاد استانداردبستههای پستی
motif
گلی خاص در زمینه فرش
[این طرح ها با توجه به منطقه بافت دارای اشکال و ابعاد مختلفی بوده و تا حدودی مشخص کننده منطقه بافت می باشد.]
x cut crystal
کریستالی که عمود بر محورایکس و بموازات محور سوم بریده شده است
piers
پایه نصب ستونهای ساختمانی
studding
مصالح ساختمانی از قبیل تیروغیره
structural steel
تیر فولاد یا اهن ساختمانی
To make a forcible entry into a building.
بزور وارد ساختمانی شدن
modular design
مدل ساختمانی پیش ساخته
bombproof
ساختمانی که پناه بمب باشد
building unit
جزء ساختمانی بخشی از یک ساختمان
erection crane
جراثقال برای کارهای ساختمانی
anti drag wire
اجزاء بست کاری ساختمانی
pier
پایه نصب ستونهای ساختمانی
structual constituent
جزء تشکیل دهنده ساختمانی
pier mount
پایه نصب ستونهای ساختمانی
homomorphy
شباهت ساختمانی واساسی بین دو چیز
embryonic membrane
ساختمانی که ازتخم رسیده مشتق میشود
to plan a building
نقشه ساختمانی را کشیدن یاطرح کردن
nut structure
ساختمانی که در ان خاکدانه ها کوچک و مکعبی هستند
physiologic
وابسته به علم وفایف اعضاء ساختمانی
physiological
وابسته به علم وفایف اعضاء ساختمانی
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com