Dictiornary-Farsi | سنگ شناس گوهر شناس | Persian/Farsi English Dictionary انگلیسی فارسی

Total search result: 203 (10 milliseconds)

English	Persian
lapidarian	سنگ شناس گوهر شناس
lapidary	سنگ شناس گوهر شناس


Search result with all words

gemologist	گوهر شناس
Other Matches

penny wise and pound foolish	دینار شناس و ریال شناس
virologist	متخصص ویروس شناس ویژه گرعلم ویروس شناسی ویروس شناس
graphologist	خط شناس
paleographer	خط شناس
technologist	فن شناس
dendrologist	درخت شناس
iconologist	شمایل شناس
weather wise	هوا شناس
ideologist	ارمان شناس
therapeutist	درمان شناس
vulcanologist	دانشمنداتشفشان شناس
herborist	گیاه شناس
topologist	مکان شناس
vermeologist	کرم شناس
hypnologist	خواب شناس
ichthyologist	ماهی شناس
carpologist	میوه شناس
fossilist	سنگواره شناس
crystallographer	بلور شناس
craniologist	کله شناس
craniologist	جمجمه شناس
cosmologist	کیهان شناس
cosmographer	کیهان شناس
heliologist	افتاب شناس
conchologist	صدف شناس
climatologist	اقلیم شناس
cytology	سلول شناس
cytology	یاخته شناس
decoder	رمز شناس
feal	وفیفه شناس
etymologer	اشنقاق شناس
ethologist	کردار شناس
epigraphist	کتیبه شناس
insectologist	حشره شناس
entomologist	حشره شناس
embryologist	رویان شناس
duteous	گماشت شناس
demographer	جمعیت شناس
characterologist	منش شناس
teleologist	پایان شناس
phonologist	صوت شناس
osteologist	استخوان شناس
orologist	کوه شناس
ornithologist	پرنده شناس
orientalist	خاور شناس
operation decoder	عمل شناس
opcode decoder	رمزالعمل شناس
ontologist	هستی شناس
oenologist	شراب شناس
oenologist	باده شناس
paleontologist	دیرین شناس
parasitologist	انگل شناس
petrologist	سنگ شناس
phrenologist	جمجمه شناس
philologist	زبان شناس
philologist	واژه شناس
physiognomist	قیافه شناس
philologer	زبان شناس
phenomenologist	پدیده شناس
odontologist	دندان شناس
pteridologist	کرف شناس
numismatist	مدال شناس
metallographer	فلز شناس
selenographer	ماه شناس
lunarian	ماه شناس
self knowing	خود شناس
serologist	سرم شناس
petologist	سنگ شناس
lithologist	سنگ شناس
spectroscopist	طیف شناس
lexicologist	لغت شناس
methodologist	اسلوب شناس
rhythmist	سجع شناس
microbiologist	میکرب شناس
numismatist	سکه شناس
pteridologist	سرخس شناس
mythologist	اسطوره شناس
mythologist	افسانه شناس
mythologist	اساطیر شناس
prudent [discreet] <adj.>	موقع شناس
myologist	ماهیچه شناس
musicologist	موسیقی شناس
mineralogist	معدن شناس
syphilologist	سفلیس شناس
geneticist	نسل شناس
geologist	زمین شناس
sociologist	انسگان شناس
sociologist	جامعه شناس
anthropologist	انسان شناس
archeologist	باستان شناس
archaeologist	باستان شناس
criminologist	جرم شناس
ethnologists	قوم شناس
seismologist	زلزله شناس
dutiful	گماشت شناس
dutiful	وفیفه شناس
tactfully	موقع شناس
tactful	موقع شناس
genealogist	شجره شناس
herbalists	گیاه شناس
herbalist	گیاه شناس
grateful	متشکر حق شناس
antiquarian	عتیقه شناس
ethnologist	قوم شناس
gourmets	خوراک شناس
gourmet	خوراک شناس
discreet <adj.>	موقع شناس
technologist	حرفه شناس
discrete <adj.>	موقع شناس
discretional <adj.>	موقع شناس
pathologist	اسیب شناس
pathologists	اسیب شناس
ecologists	بوم شناس
ecologist	بوم شناس
philatelists	تمبر شناس
philatelist	تمبر شناس
oceanographer	اقیانوس شناس
naturalists	طبیعت شناس
naturalist	طبیعت شناس
biologist	زیست شناس
neurologist	عصب شناس
geneticists	نسل شناس
antiquaries	عتیقه شناس
astrologers	ستاره شناس
astrologer	ستاره شناس
toxicologist	زهر شناس
zoologist	جانور شناس
botanists	گیاه شناس
botanist	گیاه شناس
antiquary	عتیقه شناس
acoustician	صدا شناس
actinolagy	پرتو شناس
muscologist	خزه شناس
bryologist	خزه شناس
bibliographer	کتاب شناس
bibliograph	کتاب شناس
bacteriologist	میکرب شناس
astronmer	ستاره شناس
arborist	درخت شناس
anatomist	کالبد شناس
esthetician	زیبایی شناس
aesthetician	زیبایی شناس
astronomers	ستاره شناس
astronomer	ستاره شناس
loyal	وفیفه شناس
statisticians	امار شناس
statistician	امار شناس
conscientious	وفیفه شناس
punctual	وقت شناس
godly	خدا شناس
stratigrapher	دانشمند چینه شناس
To have a good sense of timing . To have a sense of occasion j.	موقع شناس بودن
psychopathologist	اسیب شناس روانی
volcanologist	دانشمند اتشفشان شناس
selenologist	دانشمند ماه شناس
environmentalists	محیط زیست شناس
duteous	وفیفه شناس مطیع
incognito	نا شناس مجهول الهویه
carcinology	سخت پوست شناس
metrologist	سنگ و پیمانه شناس
neuropathologist	اسیب شناس اعصاب
environmentalist	محیط زیست شناس
he can read the sky	ستاره شناس است
feal	نمک شناس باوفا
leal	وفیفه شناس حقشناس
limnologist	زیست شناس جانوران اب شیرین
gourmets	خبره خوراک شراب شناس
gourmet	خبره خوراک شراب شناس
malpighian	وابسته به کالبد شناس ایتالیایی
cognoscente	متخصص در اثار هنری عتیقه شناس
To be conspicuous.	انگشت نما بودن ( مشخص یا سر شناس )
copernician	وابسته به کپرنیک ستاره شناس لهستانی
mythologer	متخصص علم الاساطیر افسانه شناس
physiognomic	وابسته به قیافه شناسی سیما شناس
self analytical	تجزه وتحلیل کننده خویشتن خود شناس
occidentalist	کسیکه فرهنگ و اداب باختریان را جستجو میکند باختر شناس
philologer	لغت شناس کسیکه ازاصول و قواعدکلی زبانها اگاه است
phonetician	متخصص استعمال علائم وحروف خاصی برای نشان دادن طرزتلفظ کلمات صوت شناس
to inlay gems in anything	چیزیرا گوهر نشان کردن گوهر در چیزی نشاندن
sinologist	چین شناس ویژه گر فرهنگ وادبیات وتاریخ چین
sinologue	چین شناس ویژه گر فرهنگ وادبیات وتاریخ چین
pathologist	پزشک ویژه گیر اسیب شناسی اسیب شناس
pathologists	پزشک ویژه گیر اسیب شناسی اسیب شناس
rocketeer	هدایت کننده پرتابه یا موشک دانشمند پرتابه شناس
therapist	متخصص درمان شناسی درمان شناس
therapists	متخصص درمان شناسی درمان شناس
gastronome	EPICURE) خوراک شناس خوش خوراک
genethliac	طالع بین طالع شناس
nature	گوهر
consubstantiation	هم گوهر
navigating	گوهر
navigates	گوهر
navigated	گوهر
navigate	گوهر
natures	گوهر
jewel	گوهر
gems	گوهر
gem	گوهر
essence	گوهر
gemmy	پر گوهر