English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 167 (9 milliseconds)
English Persian
ease سهولت استراحت رسایی
eased سهولت استراحت رسایی
eases سهولت استراحت رسایی
easing سهولت استراحت رسایی
Other Matches
lounged اطاق استراحت سالن استراحت صندلی راحتی
lounge اطاق استراحت سالن استراحت صندلی راحتی
lounges اطاق استراحت سالن استراحت صندلی راحتی
lounging اطاق استراحت سالن استراحت صندلی راحتی
ranges رسایی
audibility رسایی
reaches رسایی
purview رسایی
reached رسایی
the penetration of a telescope رسایی
reach رسایی
gamut رسایی
range رسایی
ranged رسایی
reaching رسایی
shots رسایی پرتابه
shot رسایی پرتابه
audibility رسایی صدا
facility سهولت
ease of movement سهولت
eased سهولت
eases سهولت
easing سهولت
facileness سهولت
ease سهولت
production facility سهولت تولید
euphony سهولت ادا
ease of entry سهولت ورود
lay out facility سهولت طرح
associative facilitation سهولت ناشی از تداعی
euphonically برای سهولت ادا
ease of entry سهولت ورودبه یک صنعت
cinch کاری که با سهولت انجام شود
availability سهولت و امکان تحصیل اعتبار
ease of movement سهولت حرکت راحتی مانور
facing distance مسافت بین نفرات در صف برای سهولت چرخش به اطراف
pc file iii یک سیستم ارزان و همه منظوره برای مدیریت پایگاه داده که برای سهولت بکارگیری طراحی شده است
idle استراحت
idled استراحت
idles استراحت
idlest استراحت
yasme استراحت
recumbency استراحت
byes استراحت
bye استراحت
breathers استراحت
vacation استراحت
vacations استراحت
rests استراحت
relaxation استراحت
rehabilitation استراحت
rest استراحت
breather استراحت
repose اسودگی استراحت
electrode bias ولتاژ استراحت
rest period دوره استراحت
rest cure معالجه با استراحت
respite _ فاصله استراحت
relief time زمان استراحت
meal break استراحت ناهار
nooning استراحت نیمروز
outstretch استراحت کردن
calm down <idiom> استراحت کردن
resting potential پتانسیل استراحت
lie up استراحت کردن
lie by استراحت کردن
quiescent current جریان استراحت
idle period دوره استراحت
quiescent point نقطه استراحت
go to rest استراحت کردن
relief interval استراحت متناوب
binnacle استراحت پزشکی
surcease پایان استراحت
to repose oneself استراحت کردن
rest استراحت کردن
lie-down استراحت کوتاه
lie-down استراحت کردن
lie down استراحت کوتاه
to pause استراحت کردن
rest محل استراحت
to rest oneself استراحت کردن
unbuckling استراحت کردن
to retire to bed استراحت کردن
to go to roost استراحت کردن
lie off استراحت کردن
unbuckle استراحت کردن
unbuckled استراحت کردن
sick leave استراحت بیماری
to take one's rest استراحت کردن
unbuckles استراحت کردن
rests استراحت کردن
rests محل استراحت
lie down استراحت کردن
to rest on one's oars استراحت کردن
parlor car سالن استراحت قطار
zazen پایان استراحت نشسته
rests تکیه گاه استراحت
rests استراحت کردن بالشتک
rest up استراحت کامل کردن
to breathe a horse استراحت کردن به اسب
work ratio نسبت کار به استراحت
work relief استراحت توام با کار
to rest up استراحت کامل کردن
jump suit لباس خانه و استراحت
mass practice تمرین بدون استراحت
lair محل استراحت جانور
Zen استراحت بحالت نشسته
rest تکیه گاه استراحت
respite استراحت تمدید مدت
retires استراحتگاه استراحت کردن
retire استراحتگاه استراحت کردن
lairs محل استراحت جانور
binnacle list فهرست استراحت پزشکی
jump suits لباس خانه و استراحت
kick back <idiom> تنها استراحت کردن
lodgment area منطقه استراحت یا فرود در سر پل
i yearn for ارزوی استراحت دارم
rest استراحت کردن بالشتک
to take a mandatory break وقت استراحت اجبا ری گذاشتن
lie دراز کشیدن استراحت کردن
dwells محل توقف توقفگاه استراحت
dwell محل توقف توقفگاه استراحت
lies : دراز کشیدن استراحت کردن
lounge محل استراحت ولم دادن
lied : دراز کشیدن استراحت کردن
lounged محل استراحت ولم دادن
bucket step فیکس کردن پا برای استراحت
lounging محل استراحت ولم دادن
dwellings پیاده شدن برای استراحت
slack suit لباس مخصوص گردش یا استراحت
bedtime وقت استراحت موقع خوابیدن
bedtimes وقت استراحت موقع خوابیدن
lounges محل استراحت ولم دادن
rehabilitation اردوگاه استراحت تسلی دادن
dwelling پیاده شدن برای استراحت
dwelled محل توقف توقفگاه استراحت
change up جهشهای کوتاه برای استراحت بازو
change of pace جهشهای کوتاه برای استراحت بازو
lying in دوران استراحت ونقاهت بعداز زایمان
lounge car قطار دارای سالن استراحت وتفریح
neutral corner گوشههای رینگ بوکس درموقع استراحت
truces وقتی که برای تنفس و استراحت داده میشود
truce وقتی که برای تنفس و استراحت داده میشود
ring stool چهارپایه مخصوص استراحت بین روندهای بوکس
lounger کسیکه در نیمکت یا در سالن انتظار استراحت میکند
diastasis استراحت قلب در فاصله بین انقباض و انبساط
longtour area منطقه استراحت خارج ازکشور افراد نظامی
rest and recuperation عقب بردن پرسنل برای استراحت و تجدید قوا
coffee breaks تعطیل چند دقیقهای کار برای استراحت و صرف قهوه
coffee break تعطیل چند دقیقهای کار برای استراحت و صرف قهوه
downtime مدتی که کارخانه کار نمیکند مدت استراحت ماشین وکارخانه درشبانه روز
pace شریک نوبتی بازیگر بودن بدون گرفتن امتیاز و تنها برای استراحت دادن به او
paces شریک نوبتی بازیگر بودن بدون گرفتن امتیاز و تنها برای استراحت دادن به او
half area محل توقف سربازان در حین حرکت برای تجدید سازمان یاگرفتن مهمات یا استراحت
paced شریک نوبتی بازیگر بودن بدون گرفتن امتیاز و تنها برای استراحت دادن به او
geometric design طرح هندسی [این طرح در ابتدا بخاطر ذهنی بافی و سهولت بیشتر در بافت، بین عشایر و روستاها شهرت یافت. ولی امروزه هم به صورت ساده گذشته و هم بصورت پیچیده بین بافندگان استفاده می شود.]
roundest هرروند 3 دقیقه و هرمسابقه 3روند دارد با یک دقیقه استراحت بین روندها
round هرروند 3 دقیقه و هرمسابقه 3روند دارد با یک دقیقه استراحت بین روندها
synthetic dyes رنگینه های شیمیایی [این رنگ ها که جدیدا وارد بازار فرش شده اند، اصالت فرش اصیل را خدشه دار نموده اند. بدلیل ثبات و درخشندگی جا افتادگی فرش را می گیرند ولی در عوض سهولت دسترسی باعث استقابل شده است.]
leave area منطقه استراحت پرسنل درپشت منطقه مواصلات
mafrash مفرش [واژه عربی به معنی خوابگاه و یا کیسه خواب می باشد و حالت تزئینی داشته، اطراف تشک خواب و یا جای استراحت را می پوشاند.]
lair گل الود کردن استراحت کردن
lairs گل الود کردن استراحت کردن
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com