Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (16 milliseconds)
English
Persian
distributing tee
سه راهی توزیع کننده
Other Matches
collecting tee
سه راهی جمع کننده
homogeneous computer network
یچ کننده و توزیع کننده که همه کانالهای داده آن از پروتکل و نرخ ارسال یکسان استفاده می کنند
distributors
توزیع کننده
dispensator
توزیع کننده
reseller
توزیع کننده
distributor
توزیع کننده
mark-ups
سود توزیع کننده
dispatcher
توزیع کننده امکانات
mark-up
سود توزیع کننده
distributor duct
کانال توزیع کننده
distributor
تقسیم برق توزیع کننده
distributors
تقسیم برق توزیع کننده
mark up
سود توزیع کننده کالا
radio sheck
یک سازنده و توزیع کننده تجهیزات الکترونیکی شامل سیستمهای ریزکامپیوتر
functional distribution
توزیع درامدبه عوامل تولید و مطالعه نحوه این توزیع
gini coefficient
شاخص نابرابری درامد که از منحنی لورنز بدست می ایددرصورتیکه توزیع درامدکاملا برابر باشد این ضریب مساوی صفر ودرصورتیکه توزیع درامد کاملا نابرابرباشد این ضریب مساوی 1است هرچه این ضریب کوچک باشد توزیع درامد عادلانه تراست
poisson distribution
این توزیع در حقیقت یک توزیع احتمال برای متغیرهای تصادفی ناپیوسته است که دران میزان احتمال بسیارکوچک و در مقابل تعدادمشاهدات بسیار زیاد است
functional distribution of income
توزیع درامد بر حسب کارکرد توزیع درامد بین عوامل تولیدبدون توجه به مالکیت عوامل تولید
explosive bolt
سه راهی
sidings
دو راهی
classification yard line
دو راهی
siding
دو راهی
aberration
کج راهی
interchanged
پل چند راهی
interchanging
پل چند راهی
knees
سه گوشه سه راهی
departing
راهی شدن
socket
دو راهی لوله
jct
چند راهی
non-cooperation
ناسر به راهی
explosive bolt
سه راهی انفجاری
fall back
<idiom>
راهی شدن
n way switch
گزینه N راهی
interchanges
پل چند راهی
knee
سه گوشه سه راهی
y track
سه راهی در خط اهن
aberration
کج راهی انحراف
slideway
راهی که دران سر
waif
بچه سر راهی
foundlings
بچه سر راهی
foundling
بچه سر راهی
interchange
پل چند راهی
departs
راهی شدن
depart
راهی شدن
great divide
دو راهی مرگ و زندگی
fostering
بچه سر راهی پرستار
fostered
بچه سر راهی پرستار
There is always a right way of doing everything.
هرکاری راهی دارد
by hook or by crook
<idiom>
بههر راهی ،به هر طریقی
fosters
بچه سر راهی پرستار
foster
بچه سر راهی پرستار
to take a course
راهی را پیش گرفتن
socket putty
[بطانه دو راهی لوله]
to fret a passage
راهی رابوسیله سایش بازکردن
break fresh ground
<idiom>
از راهی تازه به جایی رسیدن
go
درصدد بودن راهی شدن
goes
درصدد بودن راهی شدن
companion hatchway
راهی که ازعرشه باطاق کشتی میرود
way station
ایستگاههای فرعی بین راهی جاده یا خط اهن
dials
راهی برای نمایش و یا کنترل یک تنظیم که پیوسته میباشد
dialled
راهی برای نمایش و یا کنترل یک تنظیم که پیوسته میباشد
dialed
راهی برای نمایش و یا کنترل یک تنظیم که پیوسته میباشد
dial
راهی برای نمایش و یا کنترل یک تنظیم که پیوسته میباشد
distributions
پخش توزیع اماد توزیع کردن پخش کردن
distribution
پخش توزیع اماد توزیع کردن پخش کردن
corrector
جبرانگر تعدیل کننده تصحیح کننده تنظیم کننده
dediction of way
هر گاه راهی واقع در ملک خصوصی فردی به مدت 02سال مورد استفاده عموم باشد جزء اموال عمومی تلقی خواهد شد
marketing
توزیع
distribution
توزیع
t distribution
توزیع تی
issued
توزیع
issues
توزیع
issue
توزیع
distributions
توزیع
allotments
توزیع
dispensations
توزیع
repartition
توزیع
allotment
توزیع
dissemination
توزیع
dispensation
توزیع
unit of issue
مبنای توزیع
population distribution
توزیع جمعیت
unfair distribution
توزیع ناعادلانه
equalizing basin
حوضچه توزیع اب
chi square distribution
توزیع مربع خی
energy distribution
توزیع انرژی
cost of distribution
هزینه توزیع
dispatching
توزیع امکانات
cumulative distribution
توزیع تجمعی
allotment
تخصیص توزیع
frequency distribution
توزیع بسامد
issues
توزیع کردن
frequency distribution
توزیع فراوانی
planck distribution
توزیع پلانک
distributively
بشکل توزیع
poissan distribution
توزیع پواسن
uniform distribution
توزیع یکنواخت
poisson distribution
توزیع پواسون
reinforcement distribution
توزیع ارماتورها
redistribution
توزیع مجدد
random distribution
توزیع تصادفی
sample distribution
توزیع نمونه
trade channel
مجرای توزیع
distributed
توزیع شده
marketing
بازاریابی و توزیع
distribution time
زمان توزیع
revolving top
استوانه توزیع
distribution system
سیستم توزیع
continuous distributions
توزیع پیوسته
random distribution
توزیع بی نظم
rotation system
توزیع تناوبی
exponential distribution
توزیع نمایی
Excess Distribution
توزیع فراوانی
qualitative distribution
توزیع کیفی
distributivity
توزیع پذیری
allotments
تخصیص توزیع
the two o'clock d.
توزیع ساعت دو
decile
توزیع دهگانه
despatched
توزیع امکانات
unissued
<adj.>
توزیع نشده
table of distribution
جدول توزیع
issued
توزیع کردن
fire distribution
توزیع اتش
fixed system
توزیع ثابت اب
despatches
توزیع امکانات
despatching
توزیع امکانات
dispatches
توزیع امکانات
issue
توزیع کردن
dispatched
توزیع امکانات
dealing arrangments
نحوه توزیع
dispatch
توزیع امکانات
rectangular distribution
توزیع مستطیلی
distribution curve
منحنی توزیع
bernoulli distribution
توزیع برنولی
binomial distribution
توزیع دو جملهای
distribution function
تابع توزیع
distributing point
نقطه توزیع
deal
توزیع کردن
distribution of income
توزیع درامد
optimal distribution
توزیع بهینه
optimal distribution
توزیع ایده ال
income distribution
توزیع درامد
gaussian distribution
توزیع نرمال
boltzmann distribution
توزیع بولتزمن
distribution of wealth
توزیع ثروت
angular distribution
توزیع زاویهای
normalized distribution
توزیع بهنجار
hypergeometric distribution
توزیع فراهندسی
land distribution
توزیع اراضی
stresses distribution
توزیع تنشها
distributable
قابل توزیع
marketing channel
مجرای توزیع
market channels
مجاری توزیع
normal distribution
توزیع بهنجار
load distribution
توزیع بار
arrengement of the reonforcement
توزیع اماتور
distribution factors
ضرایب توزیع
normal distribution
توزیع نرمال
basic of issue
مبنای توزیع
distribution free
نابسته به توزیع
distribution factor
ضریب توزیع
stress distribution
توزیع تنش
normal plane
توزیع نرمال
indistributable
غیرقابل توزیع
bose distribution
توزیع بوز
gauaaian distribution
توزیع گوسی
distribution law
قانون توزیع
distribute
توزیع کردن
dispenses
توزیع کردن
dispensing
توزیع کردن
dealt
توزیع کردن
generalized function
توزیع
[ریاضی]
distributing
توزیع کردن
spatial distribution
توزیع فضائی
issue commissary
مسئول توزیع
administer
توزیع کردن
dispense
توزیع کردن
unit of issue
واحد توزیع
dispensed
توزیع کردن
administered
توزیع کردن
distribution system
شبکه توزیع
distribution panel
تابلوی توزیع
administers
توزیع کردن
canonical distribution
توزیع بندادی
wealth distribution
توزیع ثروت
distribution ratio
نسبت توزیع
administering
توزیع کردن
demotic distribution
توزیع جمعیت
truncated distribution
توزیع ناقص
distributes
توزیع کردن
pareto distribution
توزیع پاراتو
deals
توزیع کردن
probability distribution
توزیع احتمال
Distribution
توزیع
[ریاضی]
functional distribution
توزیع اساسی
symmetrical distribution
توزیع متقارن
moment distribution method
روش توزیع لنگر
trade channel
کانال توزیع کالا
molecular weight distribution
توزیع وزن مولکولی
distributed fire
اتش توزیع شده
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com