English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 57 (5 milliseconds)
English Persian
shrove tuesday سه شنبه قبل ازچهارشنبه توبه
Other Matches
shrovetide سه روز قبل ازچهارشنبه توبه
Tuesday سه شنبه
Tuesdays سه شنبه
Sabbath شنبه
Saturday روز شنبه
Next Saturday . This coming Saturday. شنبه دیگه
Thursdays پنج شنبه
Thursday پنج شنبه
Wednesday چهار شنبه
Saturdays روز شنبه
Wednesdays چهار شنبه
Wednesday هر چهار شنبه یکبار
Wednesdays هر چهار شنبه یکبار
Thurs مخفف پنج شنبه
Thur مخفف پنج شنبه
I am tied up ( engaged ) on Saturday . شنبه گرفتارم ( وقت ندارم )
To fall into a trap. جشن تولدم به شنبه می افتد
d. letter حرفی که درسالنامه دلالت برروز یک شنبه میکند
resipiscence توبه
irrepentant بی توبه
repentance توبه
contrition توبه
penitent توبه کار
penitence ندامت توبه
contrite توبه کار
penintent توبه کار
repenter توبه کار
impenitence عدم توبه
impenitent توبه ناپذیر
penitently از روی پشیمانی و توبه
penitential psalms مزامیر توبه و استغفار
penintent شخص توبه کار
contritely ازروی توبه وپشیمانی
magdalen or lene فاحشه توبه کرده
repentantly از روی توبه و پشیمانی
to do penance با ریاضت توبه کردن
to be penanced با ریاضت توبه کردن
contrite از روی توبه وپشیمانی
shrive توبه دادن وبخشیدن
shrift ایین توبه وبخشش
resipiscent توبه کار تائب
penance وادار به توبه کردن
repent توبه کردن پشیمان شدن
repented توبه کردن پشیمان شدن
repenting توبه کردن پشیمان شدن
penance توبه وطلب بخشایش پشیمانی
to repent one's sins از گناهان خود توبه کردن
repents توبه کردن پشیمان شدن
impenitence بی میلی نسبت بتوبه توبه ناپذیری
penitentially چنانکه شخص را پشیمان و توبه کارنماید
Thank God it's Friday! [TGIF] خدا را شکر امروز جمعه است! [چونکه شنبه و یکشنبه آخر هفته کار نمی کنند]
Thank goodness خدا را شکر امروز جمعه است! [چونکه شنبه و یکشنبه آخر هفته کار نمی کنند]
what day of the week is it? امروز چند شنبه است امروزچه روزی است
mardi gras سه روز قبل از چهارشنبه توبه کاتولیک ها که دراستان لویزیانا کاروان شادی حرکت میکند
She's agreed to fill in for me on Friday, but I'd be pushing my luck if I asked her to do it on Saturday, too. او [زن] موافقت کرد روز جمعه جاینشین من باشد اما من شورش را در می آوردم اگر از او [زن] درخواست بکنم که شنبه هم جاینشین من بشود.
To vow never to do it again. <idiom> پشت دست خود را داغ کردن [توبه کردن]
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com