Enter keyword here!

⌨

Tips | Translate!

Total search result: 201 (10 milliseconds)
English	Persian
lyrebird	سه نوع مرغ شاخه نشین گنجشکی استرالیا ازجنس menura
Other Matches
insessorial	شاخه نشین
passerine	شاخه نشین
percher	مرغ شاخه نشین
passerine	گنجشکی
hierarchical communications system	شبکهای که هر شاخه آن تعدادی زیر شاخه جداگانه دارد
The tenant is like a colonist . <proverb>	اجاره نشین خوش نشین است .
accipital	ازجنس باز
citrous	ازجنس مرکبات
to brachiate	از شاخه به شاخه پریدن [بازوپیمایی کردن]
accipitrine	ازجنس باز شکاری
cyprinoid	ازجنس ماهی کپور
gummatous	ازجنس ورم سفلیسی یاکوفتی
azalea	نوعی بوته ازجنس خلنگ
cymbidium	هر نوع گیاه ازجنس ثعلب
riverain	کرانه نشین ساحل نشین
Australia	استرالیا
blackfellow	بومی استرالیا
lory	طوطی استرالیا
tasman series	مسابقههای اتومبیلرانی استرالیا
down under	به سوی استرالیا و زلاندنو
waddy	: چماق بومیان استرالیا
corroboree	رقص بومیهای استرالیا
silky oak	درخت الواری استرالیا
first world	استرالیا زلاندنو وژاپن
porcupine ant eater	جوجه تیغی استرالیا
silk oak	درخت الواری استرالیا
transvestite	کسی که در لباس ورفتار ازجنس مخالف خود تقلید میکند
acrylic	پلاستیک ترموست شفاف ازجنس استرهای پلیمریزه اسیدهای اکریلیک
transvestites	کسی که در لباس ورفتار ازجنس مخالف خود تقلید میکند
the common wealth of australia	ممالک مشترک المنافع استرالیا
echidna	جوجه تیغی استرالیا خارپشت بیدندان
Hirsau style	[نوعی معماری به سبک رومی در آلمان و استرالیا]
platypus	پستاندار ابزی ومنقاردار و صدفخوار جنوب استرالیا
branch	شاخه شاخه شدن
branches	شاخه شاخه شدن
arborization	شاخه شاخه شدگی
forkedly	بطور شاخه شاخه
ramify	شاخه شاخه شدن
dog leg	شاخه مسیر شاخه انحرافی از مسیر اصلی
palatinate	کنت نشین ساکن کنت نشین
bifurcate	چنگالی شدن شاخه شاخه شدن
receding leg	شاخه نزولی مسیر هدف شاخه نزولی مسیر هواپیمای هدف
sediment	ته نشین
fecal	ته نشین
deposit	ته نشین
lees	ته نشین
marchman	سر حد نشین
sediments	ته نشین
companion	هم نشین
deposits	ته نشین
lake dweller	اب نشین
alluvion	ته نشین
alluvium	ته نشین
anuses	نشین
anus	نشین
colonists	مستعمره نشین
bay windows	شاه نشین
alcove	شاه نشین
sediment	ته نشین شدن
dais	شاه نشین
frontbenchers	پیش نشین
colonist	مستعمره نشین
bay window	شاه نشین
plainsman	جلگه نشین
hutholder	کلبه نشین
khanate	خان نشین
emirate	امیر نشین
emirates	امیر نشین
precipitator	ته نشین کننده
duchies	دوک نشین
duchy	دوک نشین
planeted	سیاره نشین
prelature	اسقف نشین
diocese	اسقف نشین
alluvion	ته نشین سیل
dioceses	اسقف نشین
sediments	ته نشین شدن
islander	جزیره نشین
islanders	جزیره نشین
low lander	ساحل نشین
cottagers	کلبه نشین
cottager	کلبه نشین
deposit	ته نشست ته نشین
freemen	شهر نشین
lessee	اجاره نشین
freeman	شهر نشین
khanate	خان نشین
islaner	جزیره نشین
tartar	ته نشین رسوب
tartars	ته نشین رسوب
unsociable	گوشه نشین
foresters	جنگل نشین
provincial	ایالت نشین
insessorial	جوف نشین
paludose	مرداب نشین
marchman	مرز نشین
paludous	مرداب نشین
paludicole	مرداب نشین
palating	کنت نشین
deposits	ته نشست ته نشین
oppidan	شهر نشین
illuviate	ته نشین شدن
residual	پس مانده ته نشین
easterner	خاور نشین
easterners	خاور نشین
nomadic	چادر نشین
nemoral	جنگل نشین
Bedouin	بادیه نشین
Bedouins	بادیه نشین
alcoves	شاه نشین
eremite	گوشه نشین
forntiersman	مرز نشین
forntiersman	سرحد نشین
chief tomn	امیر نشین
cloisterer	گوشه نشین
frontbencher	پیش نشین
depone	ته نشین کردن)
foul ground	کفه ته نشین
governor's seat	حکومت نشین
woodman	جنگل نشین
convex	شاه نشین
governor's seat	حاکم نشین
grand duchy	دوک نشین
dalesman	دره نشین
assort	هم نشین شدن
chief tomn	حاکم نشین
dreg	ته نشین اشغال
cenobite	صومعه نشین
forester	جنگل نشین
tenant	کرایه نشین
bay-window	شاه نشین
tenants	کرایه نشین
alette	شاه نشین
ala	شاه نشین
exurbanite	حومه نشین
residue	زیادتی ته نشین
residues	زیادتی ته نشین
paces	شاه نشین
floaty	دارای اب نشین کم
borderer	سرحد نشین
paced	شاه نشین
pace	شاه نشین
renter	کرایه نشین
consorting	هم نشین شدن
consorts	هم نشین شدن
spelaean	غار نشین
solitudinarian	گوشه نشین
slummer	زاغه نشین
silvicolous	جنگل نشین
precipitate	ته نشین کردن
precipitated	ته نشین کردن
hilariously	تپه نشین
precipitates	ته نشین کردن
sedimentate	ته نشین شدن
precipitating	ته نشین کردن
seater	کرسی نشین
sea gauge	اب نشین کشتی
consorted	هم نشین شدن
half pace	شاه نشین
arboraceous	درخت نشین
antiset	ماده ضد ته نشین
to take one's s. on the throne	بر تخت نشین
anchorite	خلوت نشین
hermitess	زن گوشه نشین
cotenant	هم اجاره نشین
ancress	زن گوشه نشین
stay at home	خانه نشین
consort	هم نشین شدن
anchoress	زن گوشه نشین
settles	ته نشین شدن
settle	ته نشین شدن
embranchment	شاخه
furcate	شاخه شاخه
acaulescent	بی شاخه
branch cutter	شاخه بر
bifurcation	شاخه
forking	شاخه
fork	سه شاخه
fork	شاخه
forking	سه شاخه
arm	شاخه
doddered	بی شاخه
Br	شاخه
virga	شاخه
limb	شاخه
limbs	شاخه
trifurcation	سه شاخه
branch	شاخه
branches	شاخه
trifid	سه شاخه
variation	شاخه
intersection leg	شاخه
ramulose	شاخه شاخه
bough	شاخه
boughs	شاخه
branch line	شاخه
branch lines	شاخه
nid	شاخه
nib	شاخه
nibs	شاخه

Recent search history

Contact• | Terms |• Privacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com