Enter keyword here!

⌨

Tips | Translate!

Total search result: 201 (12 milliseconds)
English	Persian
pickup	سوارکردن گرفتن
Other Matches
to pick up	سوارکردن
reassemble	دوباره سوارکردن
reassembling	دوباره سوارکردن
reassembles	دوباره سوارکردن
reassembled	دوباره سوارکردن
horse	برپشت سوارکردن
pickup point	نقطه سوار شدن یا سوارکردن
pick up <idiom>	سوارکردن مسافر ،دریافت کردن
restaging	جابجا کردن سوارکردن نفرات
gimbal	سوارکردن قطعهای بریک حلقه نگهدارنده ازاد
head load control	روش الکتریکی که برای سوارکردن نوک ها روی وسیله پیش از خواندن یا نوشتن بکار می رود
to take medical advice	دستوراز پزشک گرفتن دستورطبی گرفتن
overhaul	پیاده کردن پیاده کردن و دوباره سوارکردن
overhauls	پیاده کردن پیاده کردن و دوباره سوارکردن
overhauling	پیاده کردن پیاده کردن و دوباره سوارکردن
overhauled	پیاده کردن پیاده کردن و دوباره سوارکردن
grips	طرز گرفتن وسیله گرفتن
calebrate	جشن گرفتن عید گرفتن
take in <idiom>	زود گرفتن ،مطالب را گرفتن
slag	کفه گرفتن تفاله گرفتن
grip	طرز گرفتن وسیله گرفتن
to seal up	درز گرفتن کاغذ گرفتن
gripped	طرز گرفتن وسیله گرفتن
clam	بچنگال گرفتن محکم گرفتن
clams	بچنگال گرفتن محکم گرفتن
gripping	طرز گرفتن وسیله گرفتن
To tell some one his fortune .	برای کسی فال گرفتن ( فال کسی را گرفتن )
retaking	پس گرفتن
retakes	پس گرفتن
take	گرفتن
lay to heart	به دل گرفتن
withdrawals	پس گرفتن
pushing	گرفتن
abated	اب گرفتن از
abates	اب گرفتن از
abating	اب گرفتن از
retreat	پس گرفتن
retreated	پس گرفتن
retreating	پس گرفتن
retreats	پس گرفتن
abate	اب گرفتن از
acclimatize	خو گرفتن
acclimatising	خو گرفتن
to get at	گرفتن
resume	از سر گرفتن
acclimatised	خو گرفتن
resumed	از سر گرفتن
resumes	از سر گرفتن
resuming	از سر گرفتن
get at	گرفتن
acclimatized	خو گرفتن
acclimatizes	خو گرفتن
acclimatizing	خو گرفتن
takes	گرفتن
infold	در بر گرفتن
indwell	جا گرفتن
get off the ground <idiom>	پا گرفتن
retaken	پس گرفتن
inclasp	در بر گرفتن
retake	پس گرفتن
getting	گرفتن
gets	گرفتن
get	گرفتن
to begin again	از سر گرفتن
withdrawal	پس گرفتن
holds	گرفتن
acquires	گرفتن
acquiring	گرفتن
to call back	پس گرفتن
tithe	ده یک گرفتن از
to catch a fly	بل گرفتن
capture	گرفتن
captures	گرفتن
overtakes	گرفتن
overtaken	گرفتن
capturing	گرفتن
overtake	گرفتن
reoccupy	از سر گرفتن
raclaim	پس گرفتن
acquire	گرفتن
hold	گرفتن
accompany	دم گرفتن
wed	گرفتن
accompanies	دم گرفتن
accompanied	دم گرفتن
catch	گرفتن
to addict oneself	خو گرفتن
puddles	گل گرفتن
puddle	گل گرفتن
to break in	گرفتن
to bring to a stop	را گرفتن
to put a stop to	را گرفتن
cease	گرفتن
retrieve	پس گرفتن
retrieved	پس گرفتن
retrieves	پس گرفتن
obturate	گرفتن
to draw back	پس گرفتن
To go bad and stink.	بو گرفتن
blinds	گرفتن
blinded	گرفتن
blind	گرفتن
accustom	خو گرفتن
to get used to	خو گرفتن [به]
to get accustomed to	خو گرفتن [به]
To treat flippantly(lightly).	شل گرفتن
break out	در گرفتن
seizes	گرفتن
seized	گرفتن
seize	گرفتن
ceased	گرفتن
ceases	گرفتن
ceasing	گرفتن
to catch on	گرفتن
false grip	گرفتن
accustoms	خو گرفتن
grabs	گرفتن
recapture	پس گرفتن
recaptured	پس گرفتن
recaptures	پس گرفتن
recapturing	پس گرفتن
resumption	از سر گرفتن
unsay	پس گرفتن
encumbers	گرفتن
encumbering	گرفتن
catch on	گرفتن
to station oneself	جا گرفتن
nails	گرفتن
nailed	گرفتن
nail	گرفتن
accustoming	خو گرفتن
to take one's stand	جا گرفتن
deglutinate	گرفتن
wive	زن گرفتن
withdraws	پس گرفتن
withdraw	پس گرفتن
tong	گرفتن
grab	گرفتن
encumbered	گرفتن
lutes	گل گرفتن
lute	گل گرفتن
reclaims	پس گرفتن
adeem	پس گرفتن
reclaiming	پس گرفتن
to take up	گرفتن
reclaimed	پس گرفتن
reclaim	پس گرفتن
skims	گرفتن کف
grabbing	گرفتن
encumber	گرفتن
skim	کف گرفتن از
grabbed	گرفتن
skim	گرفتن کف
skimmed	کف گرفتن از
to shut off	را گرفتن
skimmed	گرفتن کف
skims	کف گرفتن از
to whisk away or off	گرفتن
tithes	ده یک گرفتن از
to take a wife	زن گرفتن
situates	جا گرفتن
situate	جا گرفتن
to take fast hold of	گرفتن
to nestle oneself	جا گرفتن
to hunt out	گرفتن
to lay a wager	گرفتن
situating	جا گرفتن
renovating	از سر گرفتن
receive	گرفتن
renovate	از سر گرفتن
corks	گرفتن
cork	گرفتن
receives	گرفتن
detracts	گرفتن
renovates	از سر گرفتن
detracting	گرفتن
acclimatises	خو گرفتن
detracted	گرفتن
disesteem	کم گرفتن
renovated	از سر گرفتن
detract	گرفتن
fleas	کک گرفتن
despumate	کف گرفتن از
flea	کک گرفتن
devest	گرفتن
differentiates	مشتق گرفتن
celebrate	جشن گرفتن
differentiate	دیفرانسیل گرفتن
niggled	خرده گرفتن
to suck in	فرا گرفتن
to stand a. off	کناره گرفتن
to split the d.	میانه را گرفتن
differentiates	دیفرانسیل گرفتن
differentiate	مشتق گرفتن
to catch fire	اتش گرفتن
to catch hold of	محکم گرفتن
celebrates	یادبود گرفتن
wrestles	کشتی گرفتن
snatch	گرفتن مقدار کم
celebrating	جشن گرفتن

Recent search history

Contact• | Terms |• Privacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com