Dictiornary-Farsi | سواری مکزیکی اسب وحشی | Persian/Farsi English Dictionary انگلیسی فارسی

Total search result: 201 (9 milliseconds)

English	Persian
charreada	سواری مکزیکی اسب وحشی


Other Matches

saddle bronc riding	سواری بر اسب وحشی برای 01 ثانیه
bareback riding	سواری بدون زین برای 8ثانیه بر اسب وحشی
brutify	وحشی یا حیوان صفت کردن وحشی شدن
wild fowl	مرغان وحشی پرندگان وحشی
mexican	مکزیکی
wetback	مهاجر فراری مکزیکی
greaser	مکزیکی یااسپانیولی امریکایی
tortillas	نان ذرت مکزیکی
tortilla	نان ذرت مکزیکی
Chicanos	شهروند امریکایی مکزیکی تبار
Mexican food is hot 9spicy).	غذاهای مکزیکی تند است
pulque	عرق صبر زرد مکزیکی
Chicano	شهروند امریکایی مکزیکی تبار
jacal	کلبه سقف پوشالی مکزیکی چپر
jacana	پرنده پا دراز و پنجه بزرگ مکزیکی که در اب راه میرود
jacamar	پرندگان منقار درازبرزیلی و مکزیکی که ازحشرات تغذیه می کنند
ferae naturae	وحشی ذاتا وحشی
ride	سواری
driving	سواری
rides	سواری
riding	سواری
Woman sitting on the man	کیر سواری
unshapen	وحشی
ruttish	وحشی
sylvatic	وحشی
feral	وحشی
gris	وحشی
ferocious	وحشی
truculent	وحشی
hare brained	وحشی
ferine	وحشی
ungovernable	وحشی
unmannerly	وحشی
unshaped	وحشی
rambunctious	وحشی
savaging	وحشی
wilds	وحشی
wildest	وحشی
wild	وحشی
ruffian	وحشی
ruffians	وحشی
savages	وحشی
boarish	وحشی
savaged	وحشی
barbaric	وحشی
uncivilized	وحشی
anthropophagus	وحشی
undaunted	وحشی
savage	وحشی
Gothic	وحشی
barbarous	وحشی
passenger car	اتومبیل سواری
skim boarding	موج سواری
surfing	موج سواری
manege	اسب سواری
jockeying	اسب سواری
motorcar	خودرو سواری
horsemanship	اسب سواری
surfriding	موج سواری
amaxophobia	سواری هراسی
hackney	اسب سواری
equitation	هنراسب سواری
cycling	دوچرخه سواری
saddled	سواری کردن
saddle	سواری کردن
top boot	چکمه سواری
autos	ماشین سواری
auto	ماشین سواری
troopers	اسب سواری
trooper	اسب سواری
roadsters	اسب سواری
hacking jacket	کت اسب سواری
hacking jackets	کت اسب سواری
roadster	اسب سواری
passenger car trailer	تریلرخودروی سواری
surf	موج سواری
saddles	سواری کردن
to take a ride	سواری کردن
jumbling	سواری کردن
jumbles	سواری کردن
surf riding	موج سواری
jumbled	سواری کردن
jumble	سواری کردن
saddle horse	اسب سواری
saddler	اسب سواری
to take a drive	سواری کردن
savaged	وحشی کردن
savaging	وحشی کردن
toadflax	کتان وحشی
onion couch	یکجور جو وحشی
on the same p as the savages	درترازو وحشی ها
savaging	وحشی شدن
onion grass	یکجور جو وحشی
savages	وحشی شدن
savages	وحشی کردن
savage	وحشی کردن
savage	وحشی شدن
tiger cat	گربه وحشی
saracen	کافر وحشی
semi barbarian	نیم وحشی
imbrute	وحشی شدن
horsemint	نعناع وحشی
farouche	وحشی صفت
fellness	وحشی گری
manlike	جنس نر وحشی
feral child	کودک وحشی
charlock	خردل وحشی
wild rice	برنج وحشی
wildling	حیوان وحشی
mustang	اسب وحشی
wildness	وحشی گری
barbarise	وحشی کردن
barbarize	وحشی کردن
Wild West	غرب وحشی
savaged	وحشی شدن
gothicism	وحشی گری
bullock	گوساله وحشی
brutalize	وحشی شدن
brutalized	وحشی شدن
brutalizes	وحشی شدن
buffaloes	گاو وحشی
wildlife	حیوانات وحشی
brutalizing	وحشی شدن
buffalo	گاو وحشی
headaches	خشخاش وحشی
headache	خشخاش وحشی
wildcats	گربه وحشی
grossest	وحشی توده
wildcat	گربه وحشی
grosses	وحشی توده
grosser	وحشی توده
grossed	وحشی توده
gross	وحشی توده
grossing	وحشی توده
brutalising	وحشی شدن
brutalises	وحشی شدن
bullocks	گوساله وحشی
cheetahs	یوزپلنگ وحشی
bestiality	وحشی گری
parsnips	زردک وحشی
parsnips	هویج وحشی
parsnip	زردک وحشی
parsnip	هویج وحشی
mallard	اردک وحشی
uncivil	وحشی بی ادب
mallards	اردک وحشی
cheetah	یوزپلنگ وحشی
uncivilly	وحشی بی ادب
brutalised	وحشی شدن
wildfowl	اردک وحشی
to go by bicycle	دوچرخه سواری کردن
surfboard	تخته موج سواری
bicycles	دوچرخه سواری کردن
to ride a bicycle	دوچرخه سواری کردن
nagged	اسب کوچک سواری
to learn to ride	سواری یاد گرفتن
nag	اسب کوچک سواری
bicycle	دوچرخه سواری کردن
nags	اسب کوچک سواری
sailable	قابل سواری دردریا
habits	لباس سواری زنانه
harness horse	اسب سواری یا بارکش
outride	در سواری پیش افتادن از
trooper	اسب سواری نظامی
drives	رانش سواری دوندگی
drives	سواری کردن کوبیدن
drive	رانش سواری دوندگی
manege	اموزشگاه اسب سواری
troopers	اسب سواری نظامی
surfmanship	مهارت در موج سواری
joo choo seogi	ایستادن اسب سواری
jodhpur	شلوار چسبان سواری
drive	سواری کردن کوبیدن
motor road	جاده موتور سواری
equestrian	مربوط به اسب سواری
habit	لباس سواری زنانه
velodrome	پیست دوچرخه سواری
cavalcades	سواری گردش سواره
bicycle path	مسیر دوچرخه سواری
to give somebody a ride	به کسی سواری دادن
to give somebody a lift	به کسی سواری دادن
riding habits	جامه سواری زنانه
riding habit	جامه سواری زنانه
cavalcade	سواری گردش سواره
hacking	اسب سواری تفریحی
surfboards	تخته موج سواری
troglodyte	انسانهای غارنشین وحشی
sheldrake	اردک وحشی دریایی
buff	گاو وحشی زردنخودی
wildfowler	شکارچی غاز وحشی
mallards	نوعی مرغابی وحشی
brutal	حیوان صفت وحشی
styrax	بوته وحشی جاوی
buffs	گاو وحشی زردنخودی
wild parsley	انواع هویج وحشی
the african savages	وحشی های آفریقا
mallard	نوعی مرغابی وحشی
leopards	پلنگ گربه وحشی
wild beasts	جانوران وحشی وحوش
perfection of savagery	کمال وحشی گری