Dictiornary-Farsi | سواکردن تجزیه کردن | Persian/Farsi English Dictionary انگلیسی فارسی

Total search result: 203 (32 milliseconds)

English	Persian
separate	سواکردن تجزیه کردن
separated	سواکردن تجزیه کردن
separates	سواکردن تجزیه کردن


Other Matches

unlink	از هم باز کردن سواکردن
sorted	سواکردن
sort	سواکردن
sorts	سواکردن
separated	سواکردن
separate	سواکردن
separates	سواکردن
selects	سواکردن برگزیده
selected	سواکردن برگزیده
select	سواکردن برگزیده
osmose	نفوذ کردن در بوسیله تراوش تجزیه کردن بوسیله نفوذ تجزیه کردن
decomposing	تجزیه کردن و جدا کردن عناصر اصلی یک ماده مرکب
survey	تجزیه کردن
dismembering	تجزیه کردن
analysing	تجزیه کردن
dismembers	تجزیه کردن
decomposes	تجزیه کردن
analyzed	تجزیه کردن
investigate	تجزیه کردن
look into	تجزیه کردن
scrutinize	تجزیه کردن
dismembered	تجزیه کردن
disintegrates	تجزیه کردن
check	تجزیه کردن
enquire into	تجزیه کردن
examine	تجزیه کردن
bolt [examine]	تجزیه کردن
disintegrate	تجزیه کردن
dismember	تجزیه کردن
analyse	تجزیه کردن
inspect	تجزیه کردن
disintegrating	تجزیه کردن
determine	تجزیه کردن
decompose	تجزیه کردن
analyses	تجزیه کردن
analysed	تجزیه کردن
parse	تجزیه کردن
dissect [analyse]	تجزیه کردن
assay	تجزیه کردن
disembody	تجزیه کردن
liberating	تجزیه کردن
liberates	تجزیه کردن
liberate	تجزیه کردن
dialyze	تجزیه کردن
analyze [American]	تجزیه کردن
parsing	تجزیه کردن
analyze	تجزیه کردن
analyse [British]	تجزیه کردن
study	تجزیه کردن
parses	تجزیه کردن
evaluate	تجزیه کردن
disassemble	تجزیه کردن
prescind	تجزیه کردن
analyzes	تجزیه کردن
analyzing	تجزیه کردن
explore	تجزیه کردن
parsed	تجزیه کردن
syllabicate	ازروی هجا تجزیه کردن هجابندی کردن
analyses	با تجزیه ازمایش کردن
resolves	تجزیه کردن یا شدن
ionize	به یون تجزیه کردن
analyzed	با تجزیه ازمایش کردن
analysed	با تجزیه ازمایش کردن
analysing	با تجزیه ازمایش کردن
analyzing	با تجزیه ازمایش کردن
analyzes	با تجزیه ازمایش کردن
analyse	با تجزیه ازمایش کردن
resolve	تجزیه کردن یا شدن
abstracts	جداکردن تجزیه کردن
abstracting	جداکردن تجزیه کردن
abstract	جداکردن تجزیه کردن
decomposes	تجزیه کردن متلاشی شدن
decompose	تجزیه کردن متلاشی شدن
break down	تجزیه کردن طبقه بندی کردن
detach	تجزیه کردن جدا کردن دور کردن
detaches	تجزیه کردن جدا کردن دور کردن
detaching	تجزیه کردن جدا کردن دور کردن
fractionate	تجزیه وتفکیک نمودن برخه کردن
electrolyze	تجزیه کردن بوسیله جریان برق
hacks	تجزیه کردن سیستم کامپیوتری به دلایل غیرقانونی
psychanalyze	بوسیله تجزیه وتحلیل روانی معالجه کردن
hacked	تجزیه کردن سیستم کامپیوتری به دلایل غیرقانونی
hack	تجزیه کردن سیستم کامپیوتری به دلایل غیرقانونی
lixiviate	تجزیه کردن بوسیله شستشو باقلیا یا ماده حلالی
sequestrate	جدا کردن تجزیه کردن
analysis staff	ستاد تجزیه و تحلیل کننده گروه تجزیه و تحلیل کننده
spectrophotometry	اسپکتروفتومتر [در این روش با تجزیه رنگ ها و مقایسه آن نمونه های مرجع، نوع رنگینه بکار رفته مشخص می شود. این روش خصوصا در تجزیه رنگ های فرش های قدیمی و شناخت رنگینه های آن مورد استفاده قرار می گیرد.]
crater analysis	تجزیه و تحلیل قیف انفجار تجزیه و تحلیل قیف حاصله از انفجار گلوله ها
anatomize	قطعه قطعه کردن تجزیه کردن
comminute	ریز ریز کردن تجزیه کردن
dialysis	تجزیه
sequestration	تجزیه
separation	تجزیه
decoupling	تجزیه
segregation	تجزیه
analyzer	تجزیه گر
separations	تجزیه
analysis	تجزیه
shake down	تجزیه
dissolution	تجزیه
dissection	تجزیه
cracking	تجزیه
disintegration	تجزیه
dissociation	تجزیه
decays	تجزیه
decaying	تجزیه
decayed	تجزیه
resolutions	تجزیه
resolution	تجزیه
decay	تجزیه
anatomies	تجزیه
break up	تجزیه
break down	تجزیه
separates	تجزیه
separated	تجزیه
separate	تجزیه
anatomy	تجزیه
catalysis	تجزیه
parsing	تجزیه
break	تجزیه
severance	تجزیه
decomposition	تجزیه
breaks	تجزیه
qualitative analysis	تجزیه چونی
decomposes	تجزیه شدن
gravimetrical analysis	تجزیه وزنی
double decomposition	تجزیه مضاعف
decomposed	تجزیه شده
dissociative	تجزیه کننده
thermal decomposition	تجزیه گرمایی
homolysis	تجزیه شیمیایی
dissoluble	تجزیه پذیر
dissolvable	تجزیه شدنی
electron decay	تجزیه الکترون
proximate analysis	تجزیه گروهی
partings	تقسیم تجزیه
parting	تقسیم تجزیه
gasometry	تجزیه گازی
analysis	شی تجزیه شده
acid decomposition	تجزیه اسیدی
qualitative analysis	تجزیه کیفی
decompose	تجزیه شدن
electrolytic decomposition	تجزیه الکترولیت
indiscerptibility	تجزیه ناپذیری
analysis	تجزیه و تحلیل
photodecomposition	تجزیه نوری
physical analysis	تجزیه فیزیکی
capillarity analysis	تجزیه مویینهای
atomic	تجزیه ناپذیر
gravimetric analysis	تجزیه وزنی
electrolysis	تجزیه الکتریکی
microcomoser	تجزیه کننده
microconsumer	تجزیه کننده
segregative	تجزیه طلب
inseparability	تجزیه ناپذیری
stripping analysis	تجزیه عریانساز
separatist	تجزیه طلب
separator	دستگاه تجزیه
dialyze	تجزیه شدن
analitical	مربوط به تجزیه
analitics	علم تجزیه
motion analysis	تجزیه حرکت
analytical balance	ترازوی تجزیه
analytical chemistry	شیمی تجزیه
hydrolyze	تجزیه شدن
detachable	قابل تجزیه
job analysis	تجزیه کار
dispersion	تجزیه نور
disintegrable	تجزیه پذیر
indissoluble	تجزیه نا پذیر
dispersion of light	تجزیه نور
secessionism	تجزیه طلبی
secessionists	تجزیه طلب
secessionist	تجزیه طلب
image resolution	تجزیه تصویر
analytically	از راه تجزیه
analytically	بطور تجزیه
decomposable	قابل تجزیه
decomposer	تجزیه کننده
break down <idiom>	تجزیه وتحلیل
splitting a cause of action	تجزیه دعوی
chemical analyse	تجزیه شیمیایی
parsed	تجزیه شدن
parse tree	درخت تجزیه
parse	تجزیه شدن
volumetric analysis	تجزیه حجمی
instrumental analysis	تجزیه دستگاهی
inverse segregation	تجزیه وارونه
ionization	تجزیه اتمها
parting of metals	تجزیه فلزات
parser	تجزیه کننده
isolation	تجزیه جداسازی
ultimate analysis	تجزیه نهایی
syllabi	تجزیه هجائی
research and analysis	تجزیه و تحلیل
fractionating column	ستون تجزیه
parses	تجزیه شدن
market segmentation	تجزیه بازار
resolvable	تجزیه شدنی
hydrolysis	تجزیه بوسیله اب