Dictiornary-Farsi | سوت اعلام افساید | Persian/Farsi English Dictionary انگلیسی فارسی

Total search result: 202 (10 milliseconds)

English	Persian
delayed whistle	سوت اعلام افساید


Search result with all words

delayed offside	تاخیر در اعلام افساید که بستگی به واکنش مدافع دارد
Other Matches

offside	افساید
offsides	افساید
offside pass	پاس افساید
early-warning	اعلام خطر اعلام خطر کردن از نزدیک شدن دشمن سیستم اعلام خطر
early warning	اعلام خطر اعلام خطر کردن از نزدیک شدن دشمن سیستم اعلام خطر
alerting service	قسمت اعلام اماده باش سرویس اعلام خطر
air alert warning	اعلام اماده باش هوایی اعلام خطر یا اماده باش هوایی
acknowledgments	اعلام
Annunciation	اعلام
enouncement	اعلام
promulgation	اعلام
proclamations	اعلام
proclamation	اعلام
declarations	اعلام
annunciator	اعلام گر
declaration	اعلام
acknowledgement	اعلام
acknowledgements	اعلام
enunciation	اعلام
indiction	اعلام
promulgator	اعلام
intimation	اعلام
intimations	اعلام
notification	اعلام
predication	اعلام
meld	اعلام
indigitation	اعلام
promulgating	اعلام کردن
promulgate	اعلام کردن
quotes	اعلام کردن
promulgated	اعلام کردن
promulgates	اعلام کردن
quoted	اعلام کردن
quote	اعلام کردن
alerting	اعلام خطرکردن
exclaim	اعلام کردن
enunciating	اعلام کردن
announce	اعلام کردن
acclaiming	اعلام کردن
announced	اعلام کردن
announces	اعلام کردن
announcing	اعلام کردن
acclaimed	اعلام کردن
enunciate	اعلام کردن
enunciated	اعلام کردن
enunciates	اعلام کردن
acclaim	اعلام کردن
exclaims	اعلام کردن
exclaiming	اعلام کردن
exclaimed	اعلام کردن
acclaims	اعلام کردن
proclamation	اعلام کردن
foretoken	اعلام قبلی
larum	اعلام خطر
proclaimer	اعلام کننده
promulgator	اعلام دارنده
promulge	اعلام کردن
pronouncer	اعلام کننده
statement of charge	اعلام اتهامات
touche	اعلام برخورد
vociferator	اعلام دارنده
sound alarm	اعلام صدا
enunciator	اعلام کننده
enunciable	اعلام کردنی
enounce	اعلام کردن
declaredly	بطور اعلام
proclamations	اعلام کردن
line call	اعلام خط نگهدار
disclosed	اعلام شده
acknowledgement of receipt	اعلام وصول
acknowledgment	اعلام وصول
advice of fate	اعلام وضعیت
advising bank	اعلام میکند
annunciator	اعلام کننده
blazon	اعلام کردن
call out	اعلام خطر
damm	بد اعلام کردن
declaration of interest	اعلام بهره
enouce	اعلام کردن
indictments	اعلام جرم
warning	اعلام خطر
promulgation	اعلام دارنده
hanger	اعلام کننده
hangers	اعلام کننده
statement	اعلام کردن
statements	اعلام کردن
receipts	اعلام وصول
broadcast	اعلام کردن
receipt	اعلام وصول
broadcasts	اعلام کردن
warnings	اعلام خطر
blazers	اعلام کننده
declarations	اعلامیه اعلام
blazer	اعلام کننده
declaration	اعلامیه اعلام
indictment	اعلام جرم
impeachment	اعلام جرم
acknowledgment	شماره اعلام وصول
warning net	شبکه اعلام خطر
aldis lmap	چراغ اعلام خطر
acknowledgment	اعلام معرف اعتراف
merged	اعلام مسیر تعقیب
airborne early warning	اعلام خطر هوابرد
warning signal	علامت اعلام خطر
The results of the competition were announced .	نتایج مسابقه اعلام شد
fab	اعلام موافقتبا چیزی
very pistol	طپانچه اعلام خطر
indict	اعلام جرم کردن
indicted	اعلام جرم کردن
indicting	اعلام جرم کردن
indicts	اعلام جرم کردن
acknowledgement	اعلام وصول رسید
net authentication	اعلام معرف در شبکه
acknowledgements	اعلام وصول رسید
receipts	اعلام وصول نمودن
acknowledgments	اعلام وصول رسید
receipt	اعلام وصول نمودن
alert station	ایستگاه اعلام خطر
blinds	چراغ اعلام خطر
declared value	قیمت اعلام شده
suggestio falsi	افهار و اعلام نادرست
acknowledges	اعلام معرف کردن
acknowledging	اعلام وصول کردن
promulgation of treaty	اعلام مفاد معاهده
proclamatory	متضمن اگهی یا اعلام
pretypify	قبلا اعلام کردن
indicter	اعلام جرم کننده
indictor	اعلام جرم کننده
issue price	قیمت اعلام شده
line call	اعلام خط نگه دار
acknowledging	اعلام نشانی کردن
local warning	اعلام خطر محلی
declared value	بهای اعلام شده
test announcement	اعلام نتیجه ازمایش
declared capital	سرمایه اعلام شده
announce in advance	از پیش اعلام کردن
blinded	چراغ اعلام خطر
annunciator	اعلام کننده فرامین
blind	چراغ اعلام خطر
authenticator	اعلام کننده نشانی
battle lantern	چراغ اعلام خطر
call out	اعلام خطر کردن
caution flag	پرچم اعلام خطر
acknowledges	اعلام نشانی کردن
chemical alarm	اعلام خطر شیمیایی
to call a meeting	جلسهای را اعلام کردن
declaration of indulgence	اعلام ازادی دینی
time orderly	نگهبان اعلام ساعت
acknowledging	اعلام معرف کردن
pyrotechnics	فشفشفه اعلام خطر
impeaching	اعلام جرم کردن
hails	اعلام ورود کردن
hailing	اعلام ورود کردن
hailed	اعلام ورود کردن
absolves	اعلام بی تقصیری کردن
absolved	اعلام بی تقصیری کردن
alerted	اعلام خطر اژیرهوایی
alert	اعلام خطر اژیرهوایی
acknowledge	اعلام معرف کردن
absolve	اعلام بی تقصیری کردن
early-warning	اعلام خطر کردن
acknowledge	اعلام وصول کردن
impeach	اعلام جرم کردن
impeached	اعلام جرم کردن
impeaches	اعلام جرم کردن
hail	اعلام ورود کردن
alerts	اعلام خطر اژیرهوایی
acknowledges	اعلام وصول کردن
absolving	اعلام بی تقصیری کردن
acknowledge	اعلام نشانی کردن
early warning	اعلام خطر کردن
air warning net	شبکه اعلام خطر هوایی
enunciating	اعلام کردن صریحا گفتن
general alarm	اژیر اعلام خطر عمومی
airspace warning area	منطقه اعلام خطر هوایی
enunciates	اعلام کردن صریحا گفتن
kithe	اعلام داشتن اعتراف کردن
enunciated	اعلام کردن صریحا گفتن
enunciate	اعلام کردن صریحا گفتن
danger signal	اژیر یا بوق اعلام خطر
customs entry	افهار یا اعلام ورود به گمرک
to givein one's a.	موافقت خودرا اعلام کردن
control and warning center	سیستم کنترل و اعلام خطر
warnings	اعلام خطر کردن هشدار
two sided disk status	اعلام نصب یک دیسک دو طرفه
day distress signal	مشعل اعلام خطر در روز
authentication system	سیستم تعیین و اعلام نشانی
request for quotation	تقاضا برای اعلام قیمت
to do homage	اعلام رسمی بیعت کردن
to render homage	اعلام رسمی بیعت کردن
to announce one's arrival	ورود خود را اعلام کردن
open the meeting	رسمیت جلسه را اعلام کردن
local warning	سیستم اعلام خطر محلی
m day	روز اعلام بسیج عمومی
to call to arms	اعلام دست به اسلحه کردن
warehouse refusal	اعلام عدم وجود درانبار
warning	اعلام خطر کردن هشدار
to pay homage	اعلام رسمی بیعت کردن
referee's position	اعلام کشتی در خاک از سوی داور
corner crew	متصدیان اعلام خطر به راننده در سر پیچ