English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 92 (4 milliseconds)
English Persian
singe سوختن بودادن
singed سوختن بودادن
singeing سوختن بودادن
singes سوختن بودادن
Other Matches
savorŠetc بودادن
scorches بودادن سوختگی
scorch بودادن سوختگی
decrepitate بودادن و سرخ کردن
smelled بودادن رایحه داشتن
coffee roaster اسباب بودادن قهوه
smell بودادن رایحه داشتن
smells بودادن رایحه داشتن
smelling بودادن رایحه داشتن
torrefy خشک کردن برشته کردن بودادن
burn in سوختن
consumption سوختن
combustion سوختن
burns سوختن
broiling سوختن
broils سوختن
broiled سوختن
burn سوختن
broil سوختن
to burn out سوختن
heat of combustion گرمای سوختن
smoldered سوختن ودودکردن
smoldering سوختن ودودکردن
smolder سوختن ودودکردن
smolders سوختن ودودکردن
blow out سوختن انفجار
incinerate بااتش سوختن
smouldered سوختن ودودکردن
smouldering سوختن ودودکردن
smoulders سوختن ودودکردن
afire در حال سوختن
pyric مربوط به سوختن
to fret and fume inwardly سوختن وساختن
melted از گرما سوختن
incinerated بااتش سوختن
incinerates بااتش سوختن
incinerating بااتش سوختن
to grin and bear it سوختن وساختن
heating value گرمای سوختن
smoulder سوختن ودودکردن
heat value گرمای سوختن
burnout of a crystal rectifier سوختن یکسوکننده دیودی
to burn away سوختن و تمام شدن
progressive burning سوختن تدریجی خرج
lighting hours زمان روشنایی یا سوختن
degressive burning سوختن طولانی خرج
to fret and fume inwardly سوختن ودم نزدن
singeing بطور سطحی سوختن
flares باشعله نامنظم سوختن
singed بطور سطحی سوختن
singes بطور سطحی سوختن
bake سوختن خشک کردن
baked سوختن خشک کردن
burns دراتش شهوت سوختن
bakes سوختن خشک کردن
burns سوختن مشتعل شدن
singe بطور سطحی سوختن
burn سوختن مشتعل شدن
scorches بطور سطحی سوختن
burn دراتش شهوت سوختن
flare باشعله نامنظم سوختن
scorch بطور سطحی سوختن
flammable قابل سوختن اتشگیر
smolder بی اتش سوختن خاموش کردن
to g. with passion دراتش شهوت یاعشق سوختن
smolders بی اتش سوختن خاموش کردن
smouldering بی اتش سوختن خاموش کردن
smoulders بی اتش سوختن خاموش کردن
smouldered بی اتش سوختن خاموش کردن
smoulder بی اتش سوختن خاموش کردن
smoldering بی اتش سوختن خاموش کردن
smoldered بی اتش سوختن خاموش کردن
sizzling صدای سوختن کباب روی اتش
to souse a burning house اب پاشیدن روی خانه درحال سوختن
sizzled صدای سوختن کباب روی اتش
sizzle صدای سوختن کباب روی اتش
sizzles صدای سوختن کباب روی اتش
burn down <idiom> کاملا سوختن (معمولابرای ساختمان استفاده میشود)
burn up <idiom> کاملا سوختن (معمولا برای چیزهایی غیرازساختمان)
carry one's bat تا پایان بازی ادامه دادن کارتوپزن بدون سوختن
burnout velocity سرعت موشک در خاتمه سوختن خرج و تمام شدن ان
leg before ضربه خوردن به پا پیش ازمیله که باعث سوختن توپزن میشود
out مربوط به 9بخش اول زمین 81 بخشی گلف سوختن یا اخراج توپزن
out- مربوط به 9بخش اول زمین 81 بخشی گلف سوختن یا اخراج توپزن
outed مربوط به 9بخش اول زمین 81 بخشی گلف سوختن یا اخراج توپزن
regression rate سرعت خطی سوختن دانههای سوخت جامد در امتداد عمودبر سطح در نقطه موردنظر
decarburizing گرم کردن اهن یا فولاد کربن تا دمای کافی برای سوختن یا اکسید شدن کربن
burn out تمام شدن سوخت به طور غیرمنتظره خاتمه سوزش زمان خاتمه سوزش سوختن
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com