English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 91 (6 milliseconds)
English Persian
to fret and fume inwardly سوختن ودم نزدن
Other Matches
to save one's brath دم نزدن
pipe down حرف نزدن
to miss the goal به گل نزدن [ورزش]
to miss a mark نشانی را نزدن
to take it easy جوش نزدن
to pay one's way بدهی بهم نزدن
Take it easy. calm down. cool down. جوش نزدن ( سخت نگیر )
to not lift a finger <idiom> دست به سیاه و سفید نزدن [اصطلاح]
to beat about the bush سر راست حرف نزدن بطورغیرمستقیم کاری را کردن
broiled سوختن
combustion سوختن
broil سوختن
burn in سوختن
broiling سوختن
consumption سوختن
burns سوختن
broils سوختن
burn سوختن
to burn out سوختن
smouldered سوختن ودودکردن
smoulder سوختن ودودکردن
heat of combustion گرمای سوختن
smoulders سوختن ودودکردن
smouldering سوختن ودودکردن
afire در حال سوختن
blow out سوختن انفجار
heat value گرمای سوختن
heating value گرمای سوختن
pyric مربوط به سوختن
smolder سوختن ودودکردن
to fret and fume inwardly سوختن وساختن
to grin and bear it سوختن وساختن
singes سوختن بودادن
singe سوختن بودادن
singed سوختن بودادن
singeing سوختن بودادن
melted از گرما سوختن
smoldered سوختن ودودکردن
incinerate بااتش سوختن
smoldering سوختن ودودکردن
incinerating بااتش سوختن
incinerated بااتش سوختن
incinerates بااتش سوختن
smolders سوختن ودودکردن
degressive burning سوختن طولانی خرج
singeing بطور سطحی سوختن
lighting hours زمان روشنایی یا سوختن
progressive burning سوختن تدریجی خرج
singe بطور سطحی سوختن
flare باشعله نامنظم سوختن
burns دراتش شهوت سوختن
burns سوختن مشتعل شدن
flares باشعله نامنظم سوختن
scorch بطور سطحی سوختن
flammable قابل سوختن اتشگیر
singed بطور سطحی سوختن
bakes سوختن خشک کردن
baked سوختن خشک کردن
bake سوختن خشک کردن
singes بطور سطحی سوختن
scorches بطور سطحی سوختن
burn سوختن مشتعل شدن
burnout of a crystal rectifier سوختن یکسوکننده دیودی
burn دراتش شهوت سوختن
to burn away سوختن و تمام شدن
to g. with passion دراتش شهوت یاعشق سوختن
smolder بی اتش سوختن خاموش کردن
smoulder بی اتش سوختن خاموش کردن
smouldered بی اتش سوختن خاموش کردن
smoldering بی اتش سوختن خاموش کردن
smouldering بی اتش سوختن خاموش کردن
smolders بی اتش سوختن خاموش کردن
smoldered بی اتش سوختن خاموش کردن
smoulders بی اتش سوختن خاموش کردن
sizzling صدای سوختن کباب روی اتش
sizzles صدای سوختن کباب روی اتش
sizzled صدای سوختن کباب روی اتش
sizzle صدای سوختن کباب روی اتش
to souse a burning house اب پاشیدن روی خانه درحال سوختن
burn down <idiom> کاملا سوختن (معمولابرای ساختمان استفاده میشود)
burn up <idiom> کاملا سوختن (معمولا برای چیزهایی غیرازساختمان)
carry one's bat تا پایان بازی ادامه دادن کارتوپزن بدون سوختن
burnout velocity سرعت موشک در خاتمه سوختن خرج و تمام شدن ان
leg before ضربه خوردن به پا پیش ازمیله که باعث سوختن توپزن میشود
outed مربوط به 9بخش اول زمین 81 بخشی گلف سوختن یا اخراج توپزن
out مربوط به 9بخش اول زمین 81 بخشی گلف سوختن یا اخراج توپزن
out- مربوط به 9بخش اول زمین 81 بخشی گلف سوختن یا اخراج توپزن
regression rate سرعت خطی سوختن دانههای سوخت جامد در امتداد عمودبر سطح در نقطه موردنظر
decarburizing گرم کردن اهن یا فولاد کربن تا دمای کافی برای سوختن یا اکسید شدن کربن
burn out تمام شدن سوخت به طور غیرمنتظره خاتمه سوزش زمان خاتمه سوزش سوختن
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com