English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 203 (11 milliseconds)
English Persian
to burn away سوختن و تمام شدن
Search result with all words
burn out تمام شدن سوخت به طور غیرمنتظره خاتمه سوزش زمان خاتمه سوزش سوختن
burnout velocity سرعت موشک در خاتمه سوختن خرج و تمام شدن ان
Other Matches
beta software نرم افزاری که هنوز تمام آزمایش ها رویش تمام نشده و ممکن است هنوز مشکل داشته باشد
terminate تمام شدن تمام کردن
terminates تمام شدن تمام کردن
terminated تمام شدن تمام کردن
consumption سوختن
burn in سوختن
burns سوختن
burn سوختن
combustion سوختن
to burn out سوختن
broiled سوختن
broiling سوختن
broils سوختن
broil سوختن
heating value گرمای سوختن
smoldered سوختن ودودکردن
melted از گرما سوختن
singeing سوختن بودادن
singes سوختن بودادن
heat of combustion گرمای سوختن
to grin and bear it سوختن وساختن
singe سوختن بودادن
singed سوختن بودادن
heat value گرمای سوختن
afire در حال سوختن
smouldered سوختن ودودکردن
smoldering سوختن ودودکردن
smolders سوختن ودودکردن
incinerate بااتش سوختن
smoulders سوختن ودودکردن
incinerated بااتش سوختن
blow out سوختن انفجار
pyric مربوط به سوختن
smouldering سوختن ودودکردن
smolder سوختن ودودکردن
smoulder سوختن ودودکردن
incinerating بااتش سوختن
to fret and fume inwardly سوختن وساختن
incinerates بااتش سوختن
singeing بطور سطحی سوختن
flares باشعله نامنظم سوختن
singes بطور سطحی سوختن
lighting hours زمان روشنایی یا سوختن
bake سوختن خشک کردن
progressive burning سوختن تدریجی خرج
bakes سوختن خشک کردن
flammable قابل سوختن اتشگیر
baked سوختن خشک کردن
to fret and fume inwardly سوختن ودم نزدن
burn سوختن مشتعل شدن
burn دراتش شهوت سوختن
scorches بطور سطحی سوختن
burns دراتش شهوت سوختن
burns سوختن مشتعل شدن
burnout of a crystal rectifier سوختن یکسوکننده دیودی
degressive burning سوختن طولانی خرج
singed بطور سطحی سوختن
singe بطور سطحی سوختن
scorch بطور سطحی سوختن
flare باشعله نامنظم سوختن
smoulders بی اتش سوختن خاموش کردن
smouldered بی اتش سوختن خاموش کردن
smoulder بی اتش سوختن خاموش کردن
smolders بی اتش سوختن خاموش کردن
smouldering بی اتش سوختن خاموش کردن
to g. with passion دراتش شهوت یاعشق سوختن
smoldering بی اتش سوختن خاموش کردن
smoldered بی اتش سوختن خاموش کردن
smolder بی اتش سوختن خاموش کردن
sizzle صدای سوختن کباب روی اتش
to souse a burning house اب پاشیدن روی خانه درحال سوختن
sizzling صدای سوختن کباب روی اتش
sizzles صدای سوختن کباب روی اتش
sizzled صدای سوختن کباب روی اتش
burn down <idiom> کاملا سوختن (معمولابرای ساختمان استفاده میشود)
burn up <idiom> کاملا سوختن (معمولا برای چیزهایی غیرازساختمان)
carry one's bat تا پایان بازی ادامه دادن کارتوپزن بدون سوختن
leg before ضربه خوردن به پا پیش ازمیله که باعث سوختن توپزن میشود
out- مربوط به 9بخش اول زمین 81 بخشی گلف سوختن یا اخراج توپزن
outed مربوط به 9بخش اول زمین 81 بخشی گلف سوختن یا اخراج توپزن
out مربوط به 9بخش اول زمین 81 بخشی گلف سوختن یا اخراج توپزن
regression rate سرعت خطی سوختن دانههای سوخت جامد در امتداد عمودبر سطح در نقطه موردنظر
adobe type manager استاندارد برای نوشتارهایی که اندازه شان قابل تغییر است که توسط System Apple و Windows Microsoft برای تقریبا تمام اندازه ها و قابل چاپ روی تمام چاپگرها ایجاد شده است
raster سیستم اسکن کردن تمام صفحه نمایش CRT تمام صفحه , پیش نمایش CRT با یک اشعه تصویر با حرکت افقی روی آن و حرکت به پایین در انتهای هر خط
lap یک دور کامل زمین اسبدوانی تمام کردن یک دور اسبدوانی رسیدن به اسب جلویی تمام کردن یک دور
lapped یک دور کامل زمین اسبدوانی تمام کردن یک دور اسبدوانی رسیدن به اسب جلویی تمام کردن یک دور
beneficial occupancy اشغال ساختمان نیمه تمام استفاده از ساختمان نیمه تمام
panoramas تمام نما اینه تمام نما
panorama تمام نما اینه تمام نما
full track تمام شنی خودرو تمام شنی
decarburizing گرم کردن اهن یا فولاد کربن تا دمای کافی برای سوختن یا اکسید شدن کربن
it is all up تمام شد
rounded پر تمام
thru تمام
thorough تمام
incomplete نا تمام
out and out تمام
whole تمام
yame تمام
out-and-out تمام
lion's share تمام
whole length تمام قد
fullest تمام
It's over. تمام شد.
full face تمام رخ
full-length تمام قد
completed تمام
full-face تمام رخ
complete تمام
full تمام
through تمام
entire تمام
all night در تمام شب
full length تمام قد
off تمام
completing تمام
completes تمام
the whole world تمام دنیا
the game is up بازی تمام شد
fulfill تمام کردن
full mouthed تمام دندان
full moon ماه تمام
attains تمام کردن
attaining تمام کردن
attained تمام کردن
full duplex تمام دو رشتهای
attain تمام کردن
the full of the moon ماه تمام
full blown تمام کامل
full blown تمام شکفته
full orbed تمام روشن
defunct تمام شده
all d. در تمام روز
holohedral تمام وجه
thoro کامل تمام
thoro تمام وکمال
thorough going تمام وکمال
end of mission ماموریت تمام
by all means با تمام وسائل
depletable تمام شدنی
three whole years سه سال تمام
completive تمام کننده
consummative تمام کننده
consumptible تمام شدنی
short measure full measure پیمانه تمام
f. and fell تمام بودن
all out باشدت تمام
ammo zero مهمات تمام
full automatic تمام اتوماتیک
all risks تمام خطرات
all this تمام اینها
full adder تمام افزایشگر
an a fact تمام شده
finisher تمام کننده
fiddle away تمام کردن
f. sixmiles 6میل تمام
cosecant قطرفل تمام
full pay حقوق تمام
holohedron تمام وجهی
pukka تمام عیار
give out تمام شدن
get through تمام کردن
round d. دوجین تمام
rounds complete تیر تمام شد
run out of تمام کردن
lie-in تمام شدن
lie in تمام شدن
fulfils تمام کردن
fulfills تمام کردن
pucka تمام عیار
hade شیب تمام
processor تمام کننده
holosymmetric تمام وجه
in full تمام وکمال
in full fig درلباس تمام
full-time تمام وقت
through تمام شده
he is fifty تمام دارد
mast high تمام افراشته
over with تمام شده
payment in full پرداخت تمام
fulfilling تمام کردن
fulfilled تمام کردن
fulfil تمام کردن
peter تمام شدن
full time تمام روز
full subtractor تمام کاهشگر
exhaustible تمام شدنی
due تمام شده
full screen تمام صفحه
full scale تمام عیار
full pay مواجب تمام
integrating تمام کردن
integrates تمام کردن
fullest تمام قدرت
fullest تمام تکمیل
full تمام قدرت
fully automatic machine تمام اتومات
fully automatic تمام اتوماتیک
fullword تمام کلمه
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com