English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 121 (6 milliseconds)
English Persian
burnout of a crystal rectifier سوختن یکسوکننده دیودی
Other Matches
diode isolation جداسازی دیودی
diode detector اشکارسازی دیودی
diode limiter محدود کننده دیودی
crystal mixer ترکیب کننده دیودی
rectifier یکسوکننده
alternating current rectifier یکسوکننده
gas filled rectifier یکسوکننده گازی
direction rectifier یکسوکننده سمتی
electrolytic rectifier یکسوکننده الکترولیتی
electronic rectifier یکسوکننده الکترونی
ideal rectifier یکسوکننده ایده ال
pool rectifier یکسوکننده مایعی
mercury arc rectifier یکسوکننده جیوهای
measuring rectifier یکسوکننده سنجش
linear rectifier یکسوکننده خطی
commutating rectifier یکسوکننده جابجاگری
rectifier efficiency بازده یکسوکننده
vibrating rectifier یکسوکننده لرزشی
surface contact rectifier یکسوکننده سطحی
copper oxide rectifier یکسوکننده مس- اکسید
single phase rectifier یکسوکننده یک فازه
selenium rectifier یکسوکننده سلنیمی
bridge rectifier یکسوکننده بریج
contact rectifier یکسوکننده مجاورتی
rectifier meter سنجه با یکسوکننده
arc rectifier یکسوکننده قوسی
half wave rectifier یکسوکننده نیم موج
half wave rectifier یکسوکننده نیم موجی
grid current rectifier یکسوکننده جریان شبکه
full wave rectifier یکسوکننده تمام موجی
controlled rectifier یکسوکننده تنظیم پذیر
crystal video rectifier یکسوکننده بلورین ویدئو
current sensitivity of a crystal rectifi حساسیت یکسوکننده بلورین
hot chathode rectifier یکسوکننده با کاتد گرم
high inverse voltage rectifier یکسوکننده با برگشت قوی
aluminium cell rectifier یکسوکننده با پیل الومینیمی
equivalent circuit of a contact rectifie مدار هم ارز یکسوکننده مجاورتی
scr Rectifier SiliconControlled یکسوکننده کنترل شده سیلیکونی
consumption سوختن
burn in سوختن
combustion سوختن
broils سوختن
to burn out سوختن
broiling سوختن
broiled سوختن
burn سوختن
burns سوختن
broil سوختن
pyric مربوط به سوختن
to fret and fume inwardly سوختن وساختن
heating value گرمای سوختن
smolder سوختن ودودکردن
to grin and bear it سوختن وساختن
heat value گرمای سوختن
heat of combustion گرمای سوختن
singed سوختن بودادن
smolders سوختن ودودکردن
melted از گرما سوختن
smoldering سوختن ودودکردن
incinerate بااتش سوختن
smoldered سوختن ودودکردن
incinerated بااتش سوختن
incinerates بااتش سوختن
incinerating بااتش سوختن
singes سوختن بودادن
singe سوختن بودادن
singeing سوختن بودادن
smoulder سوختن ودودکردن
smoulders سوختن ودودکردن
afire در حال سوختن
smouldered سوختن ودودکردن
smouldering سوختن ودودکردن
blow out سوختن انفجار
to fret and fume inwardly سوختن ودم نزدن
flares باشعله نامنظم سوختن
singeing بطور سطحی سوختن
singe بطور سطحی سوختن
progressive burning سوختن تدریجی خرج
burn دراتش شهوت سوختن
burn سوختن مشتعل شدن
flammable قابل سوختن اتشگیر
scorch بطور سطحی سوختن
scorches بطور سطحی سوختن
burns دراتش شهوت سوختن
burns سوختن مشتعل شدن
flare باشعله نامنظم سوختن
lighting hours زمان روشنایی یا سوختن
degressive burning سوختن طولانی خرج
to burn away سوختن و تمام شدن
bakes سوختن خشک کردن
baked سوختن خشک کردن
bake سوختن خشک کردن
singes بطور سطحی سوختن
singed بطور سطحی سوختن
smouldering بی اتش سوختن خاموش کردن
smolder بی اتش سوختن خاموش کردن
to g. with passion دراتش شهوت یاعشق سوختن
smoldering بی اتش سوختن خاموش کردن
smouldered بی اتش سوختن خاموش کردن
smoulder بی اتش سوختن خاموش کردن
smolders بی اتش سوختن خاموش کردن
smoulders بی اتش سوختن خاموش کردن
smoldered بی اتش سوختن خاموش کردن
sizzles صدای سوختن کباب روی اتش
sizzled صدای سوختن کباب روی اتش
sizzling صدای سوختن کباب روی اتش
sizzle صدای سوختن کباب روی اتش
to souse a burning house اب پاشیدن روی خانه درحال سوختن
burn up <idiom> کاملا سوختن (معمولا برای چیزهایی غیرازساختمان)
burn down <idiom> کاملا سوختن (معمولابرای ساختمان استفاده میشود)
burnout velocity سرعت موشک در خاتمه سوختن خرج و تمام شدن ان
carry one's bat تا پایان بازی ادامه دادن کارتوپزن بدون سوختن
leg before ضربه خوردن به پا پیش ازمیله که باعث سوختن توپزن میشود
out مربوط به 9بخش اول زمین 81 بخشی گلف سوختن یا اخراج توپزن
out- مربوط به 9بخش اول زمین 81 بخشی گلف سوختن یا اخراج توپزن
outed مربوط به 9بخش اول زمین 81 بخشی گلف سوختن یا اخراج توپزن
regression rate سرعت خطی سوختن دانههای سوخت جامد در امتداد عمودبر سطح در نقطه موردنظر
magnetic deflector یکسوکننده مغناطیسی اشکارساز مغناطیسی
decarburizing گرم کردن اهن یا فولاد کربن تا دمای کافی برای سوختن یا اکسید شدن کربن
burn out تمام شدن سوخت به طور غیرمنتظره خاتمه سوزش زمان خاتمه سوزش سوختن
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com