Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 204 (10 milliseconds)
English
Persian
singe
سوختگی سطحی
singed
سوختگی سطحی
singeing
سوختگی سطحی
singes
سوختگی سطحی
Other Matches
surficial swellings
بادکردگی سطحی زمین در اثریخ زدن اب زیر سطحی خاک
scald
سوختگی
parchedness
سوختگی
scalds
سوختگی
scalding
سوختگی
burnt
سوختگی
scalded
سوختگی
sun burn
سوختگی ازافتاب
burns
اثر سوختگی
burn
اثر سوختگی
scorches
بودادن سوختگی
shenanigans
پدر سوختگی
empyreuma
بوی سوختگی
ion burning
یون سوختگی
scorch
بودادن سوختگی
second degree burn
سوختگی درجه دوم
roguishness
رذالت پدر سوختگی
wheal
کهیر محل سوختگی
scar
جای زخم یا سوختگی
scarred
جای زخم یا سوختگی
to smell of burning
بوی سوختگی دادن
scarring
جای زخم یا سوختگی
scars
جای زخم یا سوختگی
flash burn
سوختگی حاصله از برق ترکش اتمی
flash burns
سوختگی حاصله از برق ترکش اتمی
topsoil
خاک سطحی خاک سطحی را برداشتن
plug
[نوعی نخ رفو که در آن تکه ای از فرش دیگر را برای ترمیم پارگی یا سوختگی فرش ترمیمی به آن بافته با می دوزند.]
planar
سطحی
surface water
اب سطحی
acrotic
سطحی
decahedral
ده سطحی
skin-deep
<idiom>
سطحی
low level
سطحی
shallow foundation
پی سطحی
sketchier
سطحی
superficiality
سطحی
sketchily
سطحی
skin deep
سطحی
shallow
کم اب سطحی
surfaces
سطحی
sketchy
سطحی
shallower
کم اب سطحی
surface
سطحی
superficial
سطحی
surfaced
سطحی
sketchiest
سطحی
shallowest
کم اب سطحی
shallows
کم اب سطحی
pentahedral
پنج سطحی
suface wind
باد سطحی
surface evaporation
تبخیر سطحی
multi level
چند سطحی
surface burning
احتراق سطحی
surface burst
ترکش سطحی
surface charge
بار سطحی
surface contact rectifier
یکسوکننده سطحی
surface corrosion
خوردگی سطحی
low level winds
بادهای سطحی
multilevel
چند سطحی
split-level
چند سطحی
statical moment
لنگر سطحی
skin effect
اثر سطحی
polyhedral
چند سطحی
surfaces
سطحی جلادادن
extensive agriculture
کشاورزی سطحی
one level memory
حافظه یک سطحی
surfaced
سطحی جلادادن
n level logic
منطق N سطحی
sorption
جذب سطحی
sheet washing
فرسایش سطحی
surface creep
خزیدن سطحی
surface detection
اکتشاف سطحی
surface tension
کشش سطحی
surface treatment
اندود سطحی
surface treatment
اسفالت سطحی
surface treatment
روکش سطحی
surface treatment
عملیات سطحی
surface width
عرض سطحی
trihedral
سه روی سه سطحی
topdress
سطحی ریختن
surface targets
هدفهای سطحی
surface
سطحی جلادادن
surface soil
خاک سطحی
surface detection
راداراکتشافی سطحی
surface drains
زهکشهای سطحی
surface dressing
پوشش سطحی
surface erosion
فرسایش سطحی
surface inflow
اب سطحی ورودی
surface irrigation
ابیاری سطحی
surface leakage
نشت سطحی
surface moisture
رطوبت سطحی
surface ornament
تزیینات سطحی
surface outflow
اب سطحی خروجی
surface reverbration
برگشتهای سطحی
two level store
انباره دو سطحی
top soil
خاک سطحی
adsorbent
جاذب سطحی
superficially
بطور سطحی
extensive cultivation
زراعت سطحی
flesh wound
زخم سطحی
floating mine
مین سطحی
formal logic
قضاوت سطحی
free moisture
رطوبت سطحی
evaporation
تبخیر سطحی
adhesion
جاذبه سطحی
ground swell
موج سطحی
piers
پایه و سطحی
dodecahedron
دوازده سطحی
dodecahedral
دوازده سطحی
adsorption
جذب سطحی
adsorption
کشش سطحی
area load
بار سطحی
epilimnion
اب لایه سطحی
blanket grouting
تزریق سطحی
bounding mine
مین سطحی
pier
پایه و سطحی
heptahedral
هفت سطحی
hexahedron
جسم شش سطحی
horizontal curve
پیچ سطحی
surface tensity
کشش سطحی
smattering
دانش سطحی
interfacial tension
کشش سطحی
interfacial force
کشش سطحی
hexahedral
مکعب شش سطحی
impact burst
ترکش سطحی
multilevel sort
ترتیب چند سطحی
surface decarburization
کربن گیری سطحی
to skim ones the news
به اخبارنگاهی سطحی کردن
carburize
سخت گرداندن سطحی
case harden
سخت گردانی سطحی
hard surfacing
سخت گردانی سطحی
antisurface
ضد عناصر سطحی شناوردشمن
topdress
بطور سطحی پاشیدن
skims
بطور سطحی خواندن
skimmed
بطور سطحی خواندن
superficiality
دانش سطحی بیمایگی
singeing
بطور سطحی سوختن
skim
بطور سطحی خواندن
adhesion force
نیروی کشش سطحی
adsorb
جذب سطحی کردن
scorches
بطور سطحی سوختن
in a perfunctory manner
بطور سرسری یا سطحی
magnetic surface charge
بار سطحی مغناطیسی
singe
بطور سطحی سوختن
case hardening
سخت گردانی سطحی
octahedron
جسم هشت سطحی
Band-Aids
چارهی سطحی و موقتی
puppy love
عشق سطحی و زودرس
adhesion
کشش سطحی دوسیدگی
surface integral
انتگرال سطحی
[ریاضی]
runoff coefficient
ضریب جریان سطحی
adhesion
کشش سطحی پیوستگی
hard face
سخت کردن سطحی
singes
بطور سطحی سوختن
hard surface
سخت کردن سطحی
heptahedron
جسم هفت سطحی
subsurface navigation
ناوبری زیر سطحی
scorch
بطور سطحی سوختن
surface fusion welding
جوشکاری ذوبی سطحی
Band-Aid
چارهی سطحی و موقتی
crazing
ترک برداری سطحی
density of surface charge
چگالی بار سطحی
sciolistic
دارای اطلاعات سطحی
capital widening
افزایش سطحی سرمایه
singed
بطور سطحی سوختن
hydrology
بررسی ابهای سطحی
hokum
نمایش سطحی وبد
once-over
<idiom>
یک نگاه سطحی به کسی انداختن
carboard architecture
[مدل طراحی با سطحی صاف]
skim sweeping
پاک کردن سطحی مینها
street inlet
دریچه ورود فاضلاب سطحی
subaerial
واقع در قسمت سطحی خاک
multi level planning
برنامه ریزی چند سطحی
maximum surface temperature
درجه حرارت سطحی حداکثر
hard facing alloy
الیاژ سخت گردانی سطحی
surface reverbration
امواج برگشتی سطحی رادار
sciolism
اطلاعات ومعلومات سطحی شارلاتان بازی
sciolist
دانشمندنما دارای اطلاعات سطحی شارلاتان
salt bath case hardening
سخت گردانی سطحی حمام نمک
skimmer
الت سرشیرگیری مطالعه کننده سطحی
base surge
ابر غلطان اتمی در ترکش سطحی
kitsch
پر نمایش و پر لاف و گزاف ولی سطحی
kopfring
حلقه مخصوص ترکش سطحی بمب
chireugi
ضربه زدن با دست تماسی-سطحی
ground waves
امواج سطحی رسیده به رادار یادستگاههای مخابراتی
weisenheimer
کسیکه معلومات سطحی در همه چیز دارد
wisenheimer
کسیکه معلومات سطحی درهمه چیز دارد
ground glass
نوعی شیشه نورافشان که دارای سطحی تراشیده است
bedrock
سنگی که در زیر طبقه سطحی زمین واقع است
generatrix
نقطه یا خط یا سطحی که سبب احداث خط یا سطح یاجسمی میشود
geodeticline
کوتاه ترین خطی که دونقطه رادر روی سطحی بهم میپوند د
geodetical
کوتاه ترین خطی که دونقطه رادر روی سطحی بهم میپوند د
paraboloid
سطحی که در اثر گردش جسم شلجمی بدور خود تشکیل میگردد
greenwash
نمایش سطحی یا ریاکارانه توسط یک سازمان که نگران محیط زیست است
skimmed
سرشیر گرفتن از تماس مختصر حاصل کردن بطور سطحی مورد توجه قرار دادن
break even point
نقطه سربسر سطحی از تولیدکه در ان سطح کل درامدبنگاه با کل هزینه ان برابربوده و سود بنگاه صفر است
skim
سرشیر گرفتن از تماس مختصر حاصل کردن بطور سطحی مورد توجه قرار دادن
skims
سرشیر گرفتن از تماس مختصر حاصل کردن بطور سطحی مورد توجه قرار دادن
rood
مقیاس سطحی معادل یک چهارم جریب مقیاس طولی که درانگلستان 7 الی 8 یارد است
tetrahedron
جسم چهار سطحی چهار ضلعی
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com