English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 212 (10 milliseconds)
English Persian
solid fuel سوخت جامد
solid propellant سوخت جامد
thickened fuel سوخت جامد
Search result with all words
charge جرم کل سوخت در راکتهای سوخت جامد
charges جرم کل سوخت در راکتهای سوخت جامد
cartridge محفظه پرتابل سوخت جامد یاسیستم خودسوزی برای پرتاب پرتابه
cartridges محفظه پرتابل سوخت جامد یاسیستم خودسوزی برای پرتاب پرتابه
boost rocket موتور راکت با سوخت جامد یامایع برای به حرکت دراوردن یک رسانگر
regression rate سرعت خطی سوختن دانههای سوخت جامد در امتداد عمودبر سطح در نقطه موردنظر
restricted propellant سوخت جامد که تنها قسمتی از سطح ان در معرض احتراق قرار دارد
restrictor لایهای از سوخت جامد فاقداکسیدان
volumetric loading/density خارج قسمت حجم کل سوخت موتور راکت جامد به کل بدنه یا پوسته
Other Matches
central refueling provisions سیم سوخت رسانی هواپیماکه در ان تمام تانکهای سوخت از یک نقطه تغذیه میشوند
air metering force نیروی در کاربوراتور وسیستمهای تزریق سو سوخت که لوله وانتوری و فشارهوا را مقدار سوخت را کنترل میکند
combustion starter مکانیزمی که در ان احتراق یک سوخت ترکیب سوخت و هواانرژی لازم برای شروع دوران موتور را تامین میکند
bipropellant سوخت راکت متشکل از دو جزء سوخت و اکسیدکننده
atomisers سوخت پاش انژکتور پودرکن سوخت
atomizers سوخت پاش انژکتور پودرکن سوخت
atomizer سوخت پاش انژکتور پودرکن سوخت
torch pot [محفظه مشعل سوخت محفظه سوخت پاش توربینی]
ullage فضای خالی داخل محفظه سوخت موشک فضای بازداخل محفظه سوخت
tips باکهای خارجی سوخت باکهای بیرونی سوخت
massy جامد
robust جامد یا
robustly جامد یا
solid جامد
solids جامد
illiquid جامد
heavyset جامد
inorganic جامد
exanimate جامد
rigid جامد
insensitivity جامد کساد
sediment discharge بده جامد
soild solution محلول جامد
soild state حالت جامد
discharge of solids بده جامد
monohydrate جامد تک ابه
crystalin solid جامد متبلور
concretion جامد شدن
solid state حالت جامد
solidifying جامد کردن
solidifies جامد کردن
solidification تبدیل به جامد
insensitive جامد کساد
paraffin wax پارافین جامد
solid solution محلول جامد
solidify جامد کردن
solidified جامد کردن
semisolid نیمه جامد
monoatomic solid جامد تک اتمی
solidly بطور جامد
concretely بطور محکم یا جامد
adamantly جسم جامد و سخت
adamant جسم جامد و سخت
gas solid chromatography کروماتوگرافی گاز- جامد
precipitate electrode الکترود حالت جامد
solid support تکیه گاه جامد
solidifying جامد کردن یا شدن
exploded view شرحی از یک ساختمان جامد
solid ماده جامد سفت
solidify جامد کردن یا شدن
solidified جامد کردن یا شدن
solidifies جامد کردن یا شدن
solids ماده جامد سفت
soild state electrode الکترود حالت جامد
solid state circuitry مدارات حالت جامد
solids press down اجسام جامد سوی
solid state physics فیزیک حالت جامد
solid state diffusion پخش حالت جامد
solid state device دستگاه حالت جامد
solid state component مولفهء حالت جامد
solid state cartridge کارتریج حالت جامد
substitutional solid solution محلول جامد جانشینی
pentahedron جسم جامد پنج وجهی
hardens تبدیل به جسم جامد کردن
solid-state laser لیزر حالت جامد [فیزیک]
three-dimensional و بنابراین به نظر جامد می آید
harden تبدیل به جسم جامد کردن
solid looking دارای قیافه جامد وبیروح
stereography فن نمایش اجسام جامد برسطح مستوی
wham صدای بهم خوردن اجسام جامد
coanda effect گرایش سیال برای چسبیدن به سطح جامد
hall effect یچ الکترونیکی در حالت جامد که با میدن مغناطیسی کار میکند
adsorption انقباض گازها و مایعات روی سطوح سخت و جامد
cure time زمان لازم برای جامد شدن کامل رزین
terrier نوعی موشک زمین به هوا باسوخت جامد و هدایت شونده
terriers نوعی موشک زمین به هوا باسوخت جامد و هدایت شونده
aerosol ترکیب کلوئیدی ذرات بسیارریز مایع یا جامد در گاز یک دست
aerosols ترکیب کلوئیدی ذرات بسیارریز مایع یا جامد در گاز یک دست
wire frame model نمایش داده شده با خط وط و منحنی به جای مکانهای توپر یا داشتن فاهر جامد
chemisorption پیوند یک مایع یا یک گاز باسطح و یا داخل یک جسم جامد توسط پیوندها یانیروهای شیمیایی
age hardening سخت گردانی همبسته ها به وسیله تشکیل محلول جامد فوق اشباع و رسوب مقادیراضافی در اثر گذشت زمان
fueled سوخت
burner frame سوخت
catabolism سوخت
dissimilation سوخت
fuel سوخت
combustion سوخت
gasoline سوخت
propellants سوخت
propellant سوخت
power fuel سوخت
fuelling سوخت
fuelled سوخت
stoker سوخت
fuels سوخت
firing سوخت
fuel gas سوخت گازی
bulk petroleum سوخت مخزنی
stoker سوخت انداز
domestic fuel سوخت خانگی
carburator سوخت رسان
raw fuel سوخت خام
chemical fuel سوخت شیمیایی
fuel meter سوخت سنج
rocket fuel سوخت موشک
colloidal propeller سوخت کلوئیدی
rocket fuel سوخت راکت
fuel tank مخزن سوخت
fuel economy اقتصاد سوخت
feed tank مخزن سوخت
fuel engineering مهندسی سوخت
fuel filter صافی سوخت
fuel grade درجه سوخت
fuel injection سوخت رسانی
fuel manifold چندراهی سوخت
fuel pump پمپ سوخت
fuel storage انبار سوخت
fuel tap شیر سوخت
fule injection تزریق سوخت
fule pump پمپ سوخت
fule pump تلمبه سوخت
ion burn یون سوخت
firer سوخت انداز
fire teazer سوخت انداز
oil firing سوخت روغنی
motor fule سوخت موتوری
fuel air pump بوستر سوخت
fuel consumption مصرف سوخت
metabolical سوخت وسازی
The house burned down . خانه سوخت
liquid propellant سوخت مایع
liquid fuel سوخت مایع
it excited my pity دلم سوخت
gas fuel سوخت گازی
refueled سوخت گیری
stoked سوخت ریختن در
stoke سوخت ریختن در
tankers مخزن سوخت
tanker مخزن سوخت
metabolic سوخت و سازی
fueling سوخت گیری
atomizers سوخت افشان
atomizer سوخت پاش
fossil fuel سوخت سنگوارهای
fossil fuels سوخت سنگوارهای
atomizer سوخت افشان
feeder سوخت رسان
feeders سوخت رسان
octane سوخت ماشینی
atomisers سوخت پاش
atomisers سوخت افشان
burners سوخت پاش
tank ماشین سوخت
stokes سوخت ریختن در
atomizers سوخت پاش
refueling سوخت گیری
refuel سوخت گیری
firemen سوخت گیر
firemen سوخت انداز
fireman سوخت گیر
fireman سوخت انداز
refuelling سوخت گیری
metabolisms سوخت و ساز
metabolisms سوخت وساز
refuels سوخت گیری
metabolism سوخت و ساز
metabolism سوخت وساز
stoking سوخت ریختن در
burner سوخت پاش
avgas سوخت طیاره
jet سوخت پاش
jets سوخت پاش
jetted سوخت پاش
fueled سوخت موتور
fueled سوخت دادن
jetting سوخت پاش
fuel سوخت موتور
choke دریچه سوخت
choked دریچه سوخت
fuel سوخت دادن
refuelled سوخت گیری
aviation fuel سوخت هواپیما
chokes دریچه سوخت
fuelled سوخت دادن
fuelling سوخت دادن
fuelling سوخت موتور
fuelled سوخت موتور
fuels سوخت دادن
fuels سوخت موتور
i fell pity for him دلم برایش سوخت
One must suffer in silence. باید سوخت وساخت
metabolic reaction واکنش سوخت و سازی
liquid rocket راکت سوخت مایع
i felt sorry for him دلم برایش سوخت
refuel تجدید سوخت کردن
liquid propellant سوخت مایع موشک
injector nozzle نازل سوخت پاش
injector pump پمپ تزریق سوخت
What can't be cured must be endured. <idiom> باید سوخت و ساخت.
natural gas firing سوخت گاز طبیعی
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com