Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (11 milliseconds)
English
Persian
diergolic
سوخت مایع ثابت
Other Matches
liquid fuel
سوخت مایع
liquid propellant
سوخت مایع
liquid rocket
راکت سوخت مایع
liquid propellant
سوخت مایع موشک
auto lean
مخلوط رقیق سوخت و هوا که نسبت ان توسط کنترل کننده اتوماتیک در کاربوراتور ثابت نگاهداشته میشود
auto rich
مخلوط غلیظ سوخت و هوا که نسبت ان توسط کنترل کننده مخلوط اتوماتیک درکاربوراتور ثابت نگهداشته میشود
pascal's law
هرگاه فشاری بریک نقطه از مایع وارد شود ان فشار عینا" به تمام نقاط مایع منتقل میشود
central refueling provisions
سیم سوخت رسانی هواپیماکه در ان تمام تانکهای سوخت از یک نقطه تغذیه میشوند
l.l.c
liquid-liquidchromatography کروماتوگرافی مایع- مایع
air metering force
نیروی در کاربوراتور وسیستمهای تزریق سو سوخت که لوله وانتوری و فشارهوا را مقدار سوخت را کنترل میکند
combustion starter
مکانیزمی که در ان احتراق یک سوخت ترکیب سوخت و هواانرژی لازم برای شروع دوران موتور را تامین میکند
bipropellant
سوخت راکت متشکل از دو جزء سوخت و اکسیدکننده
atomisers
سوخت پاش انژکتور پودرکن سوخت
atomizers
سوخت پاش انژکتور پودرکن سوخت
atomizer
سوخت پاش انژکتور پودرکن سوخت
charges
جرم کل سوخت در راکتهای سوخت جامد
charge
جرم کل سوخت در راکتهای سوخت جامد
liquid liquid chromatography
کروماتوگرافی مایع- مایع
static employment
کاربرد توپخانه پدافند هوایی در سکوی ثابت یا در پدافندهوایی ثابت
torch pot
[محفظه مشعل سوخت محفظه سوخت پاش توربینی]
static test
ازمایش در وضعیت ثابت یا به حالت ثابت
fixed capital
سپرده ثابت اموال ثابت یکان
ullage
فضای خالی داخل محفظه سوخت موشک فضای بازداخل محفظه سوخت
tips
باکهای خارجی سوخت باکهای بیرونی سوخت
standing order
دستورالعملهای ثابت دستورات ثابت
standing orders
دستورالعملهای ثابت دستورات ثابت
sampled
مداری که سیگنال ورودی آنالوگ را برای مدت طولانی برای مبدل آنالوگ به دیجیتال ثابت نگه می دارد تا خروجی ثابت تولید شود
sample
مداری که سیگنال ورودی آنالوگ را برای مدت طولانی برای مبدل آنالوگ به دیجیتال ثابت نگه می دارد تا خروجی ثابت تولید شود
standing
ثابت دستورالعمل ثابت
steadying
مسیر ثابت فرمان مسیر را ثابت نگهدارید
steadied
مسیر ثابت فرمان مسیر را ثابت نگهدارید
steady
مسیر ثابت فرمان مسیر را ثابت نگهدارید
steadiest
مسیر ثابت فرمان مسیر را ثابت نگهدارید
steadies
مسیر ثابت فرمان مسیر را ثابت نگهدارید
fluidal
مایع
liquid/gas separator
مایع
liquid
مایع
anti icing fluid
مایع ضد یخ
aneroid
بی مایع
fulidal
مایع
water
مایع
watered
مایع
watering
مایع
liquids
مایع
steep
مایع
steepest
مایع
waters
مایع
sealing liquid
مایع اب بندی
gluing
چسب مایع
liquid crystals
کریستال مایع
liquid crystal
کریستال مایع
furfuraldehyde
مایع الدئیدی
semifluid
نیم مایع
glues
چسب مایع
glueing
چسب مایع
liquefied gas
گاز مایع
liquid gas
گاز مایع
liquescence
مایع شدگی
liquid hydrates
مایع هیدراتها
pool rectifier
لامپ مایع
resolvent
<adj.>
مایع محلل
liquid air
هوای مایع
liquid hydrogen
هیدروژن مایع
liquid ammonia
امونیاک مایع
liquid exygen
اکسیژن مایع
pool cathode
کاتد مایع
liquefaction
مایع شدن
liquefaction
تبدیل به مایع
glue
چسب مایع
liquid propellant
خرج مایع
grume
مایع چسبناک
solvents
مایع محلل
solvent
<adj.>
مایع محلل
fluids
مایع متحرک
fluid
مایع متحرک
liquid oxygen
اکسیژن مایع
liquid nitrogen
نیتروژن مایع
liquefacient
مایع کننده
liquid glass
شیشه مایع
semiliquid
نیمه مایع
dissolving
<adj.>
مایع محلل
battery liquid
مایع باتری
condensation
مایع کردن
pool cathode tube
لامپ مایع
mercury pool tube
لامپ مایع
lox
اکسیژن مایع
cryogenic liquid
مایع سرمازا
cutback bitumen
قیر مایع
deicer
مایع ضدیخ
developer liquid
مایع فهور
antidim
مایع ضد تشکیل مه
anti detonant
مایع ضد بدسوزی
sop
غذای مایع
sops
غذای مایع
pool tube
لامپ مایع
absorption liquid
مایع جذب
water glass
شیشه مایع
liquified petroleum gas
گاز مایع
liquid soap
صابون مایع
subaqueous
زیر مایع
spinal fluid
مایع نخاعی
soluble glass
شیشه مایع
sodium silicate
شیشه مایع
sodium metasilicate
شیشه مایع
silicate of soda
شیشه مایع
semiliquid
مایع چسبنده
semiliquid
مایع غلیظ
liquid state
حالت مایع
paraffin oil
پارافین مایع
liquidity index
اندیس مایع
vitrous humor
مایع زجاجیه
liquescent
مایع شونده
liquidly
بشکل مایع
liquid foundation
کرم مایع
out back
چسب مایع
liquid membrance electrode
الکترود مایع غشایی
dunk
در مایع فرو کردن
liquified natural gas
گاز مایع طبیعی
liquid propellant
خرج پرتاب مایع
liquid measure
مقیاس حجم مایع
liquid air container
مخزن هوای مایع
liquidised
بصورت مایع دراوردن
liquidising
بصورت مایع دراوردن
liquidize
بصورت مایع دراوردن
liquidized
بصورت مایع دراوردن
liquidizes
بصورت مایع دراوردن
liquidizing
بصورت مایع دراوردن
diergolic
خرج مایع پایدار
cn solution
گازاشک اور مایع
csf
مایع مغزی- نخاعی
cerebro spinal fluid
مایع مغزی- نخاعی
liquidises
بصورت مایع دراوردن
condensation
مایع کردن گاز
coolants
مایع داخل رادیاتور
coolants
مایع سرد کننده
coolant
مایع داخل رادیاتور
filtrate
مایع زیر صافی
flammable liquid
مایع اشتعال پذیر
dunked
در مایع فرو کردن
dunking
در مایع فرو کردن
dunks
در مایع فرو کردن
liquid air
هوای مایع شده
to strain a liquid
صاف کردن یک مایع
liquefiable
قابل تبدیل به مایع
eyewash
مایع چشم شویی
liquefacient
مایع ترشح کننده
l.n.g
گاز مایع طبیعی
hypergol
مایع قابل اشتعال
gas liquid partitions chromatography
کروماتوگرافی گاز- مایع
gas liquid chromatography
کروماتوگرافی مایع گاز
filtrate
مایع تصفیه شده
fluidize
تبدیل به مایع کردن
fluidization
تبدیل به مایع شدن
coolant
مایع سرد کننده
soldering fluid
مایع لحیم کاری
supercooled liquid
مایع ابر سرد
superheated liquid
مایع ابر گرم
electrolytes
مایع کار الکترولیت
electrolyte
مایع کار الکترولیت
rapid curing cutback
قیر مایع زودگیر
sealing compound
مایع درز بند
slow curing cutback
قیر مایع دیرگیر
out back
مایع روان شده
fuelled
سوخت
burner frame
سوخت
dissimilation
سوخت
fuelling
سوخت
power fuel
سوخت
firing
سوخت
gasoline
سوخت
propellants
سوخت
propellant
سوخت
fueled
سوخت
stoker
سوخت
fuel
سوخت
catabolism
سوخت
combustion
سوخت
fuels
سوخت
LCD
صفحه نمایش کریستال مایع
ascites
جمع شدن مایع در شکم
eutectic change
تبدیل مایع به جسم جامدزودگداز
soaks
بوسیله مایع اشباع شدن
hydrothorax
تجمع مایع در حفره جنب
reflux
جریان برگشت مایع برگردان
liquify
گداختن تبدیل به مایع کردن
soak
بوسیله مایع اشباع شدن
liquidating
از بین بردن مایع کردن
liquidates
از بین بردن مایع کردن
liquidated
از بین بردن مایع کردن
liquidate
از بین بردن مایع کردن
grid pool tube
لامپ مایع شبکه دار
hydrocephalus
ازدیاد غیر عادی مایع
hydrocephaly
ازدیاد غیر عادی مایع
regenerative cooling
استفاده از سرمای مایع ورودی
cavitation
ایجاد حبابهای داخل یک مایع
desorption
جدا کردن گاز از مایع
liquefied
گداختن تبدیل به مایع کردن
liquefies
گداختن تبدیل به مایع کردن
thief sample
نمونه مایع مخزن ناو
liquefy
گداختن تبدیل به مایع کردن
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com