English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (2 milliseconds)
English Persian
catabolism سوخت موادغذایی دربافت ها فروساخت
Other Matches
catabolic وابسته به فروساخت
articles of food موادغذایی یا خوراکی
central food preparation facility کارخانجات مرکزی تهیه موادغذایی
knock knee کجی زانو به درون دراثرمرض یا نرسیدن موادغذایی
antihistamine موادی که برای درمان حساسیت بکار رفته و باعث خنثی کردن اثر هیستامین دربافت ها می شوند
central refueling provisions سیم سوخت رسانی هواپیماکه در ان تمام تانکهای سوخت از یک نقطه تغذیه میشوند
air metering force نیروی در کاربوراتور وسیستمهای تزریق سو سوخت که لوله وانتوری و فشارهوا را مقدار سوخت را کنترل میکند
combustion starter مکانیزمی که در ان احتراق یک سوخت ترکیب سوخت و هواانرژی لازم برای شروع دوران موتور را تامین میکند
bipropellant سوخت راکت متشکل از دو جزء سوخت و اکسیدکننده
atomizer سوخت پاش انژکتور پودرکن سوخت
charges جرم کل سوخت در راکتهای سوخت جامد
charge جرم کل سوخت در راکتهای سوخت جامد
atomizers سوخت پاش انژکتور پودرکن سوخت
atomisers سوخت پاش انژکتور پودرکن سوخت
torch pot [محفظه مشعل سوخت محفظه سوخت پاش توربینی]
ullage فضای خالی داخل محفظه سوخت موشک فضای بازداخل محفظه سوخت
tips باکهای خارجی سوخت باکهای بیرونی سوخت
fuelling سوخت
burner frame سوخت
stoker سوخت
combustion سوخت
fuels سوخت
firing سوخت
gasoline سوخت
propellants سوخت
fuel سوخت
fueled سوخت
catabolism سوخت
dissimilation سوخت
fuelled سوخت
propellant سوخت
power fuel سوخت
refuelled سوخت گیری
octane سوخت ماشینی
feeders سوخت رسان
refuelling سوخت گیری
ion burn یون سوخت
it excited my pity دلم سوخت
refueling سوخت گیری
feeder سوخت رسان
fossil fuels سوخت سنگوارهای
fueling سوخت گیری
metabolic سوخت و سازی
liquid fuel سوخت مایع
tank ماشین سوخت
liquid propellant سوخت مایع
metabolical سوخت وسازی
motor fule سوخت موتوری
fossil fuel سوخت سنگوارهای
refuels سوخت گیری
oil firing سوخت روغنی
avgas سوخت طیاره
fuel gas سوخت گازی
fuel filter صافی سوخت
fuel engineering مهندسی سوخت
carburator سوخت رسان
chemical fuel سوخت شیمیایی
colloidal propeller سوخت کلوئیدی
fuel economy اقتصاد سوخت
fuel consumption مصرف سوخت
fuel air pump بوستر سوخت
fire teazer سوخت انداز
firer سوخت انداز
domestic fuel سوخت خانگی
fuel grade درجه سوخت
aviation fuel سوخت هواپیما
gas fuel سوخت گازی
fule pump تلمبه سوخت
fule pump پمپ سوخت
fule injection تزریق سوخت
fuel tap شیر سوخت
fuel tank مخزن سوخت
fuel storage انبار سوخت
fuel pump پمپ سوخت
bulk petroleum سوخت مخزنی
fuel meter سوخت سنج
fuel manifold چندراهی سوخت
fuel injection سوخت رسانی
feed tank مخزن سوخت
raw fuel سوخت خام
fuelling سوخت دادن
atomisers سوخت پاش
fueled سوخت دادن
atomizer سوخت افشان
atomizer سوخت پاش
atomizers سوخت افشان
fuel سوخت موتور
burners سوخت پاش
tanker مخزن سوخت
tankers مخزن سوخت
stoke سوخت ریختن در
atomisers سوخت افشان
fueled سوخت موتور
burner سوخت پاش
fuelling سوخت موتور
fuelled سوخت موتور
atomizers سوخت پاش
fuelled سوخت دادن
fuels سوخت دادن
fuel سوخت دادن
fuels سوخت موتور
thickened fuel سوخت جامد
stoker سوخت انداز
The house burned down . خانه سوخت
solid fuel سوخت جامد
stoked سوخت ریختن در
choked دریچه سوخت
fireman سوخت گیر
choke دریچه سوخت
rocket fuel سوخت راکت
jetting سوخت پاش
firemen سوخت انداز
firemen سوخت گیر
jetted سوخت پاش
solid propellant سوخت جامد
jet سوخت پاش
jets سوخت پاش
refuel سوخت گیری
fireman سوخت انداز
stokes سوخت ریختن در
stoking سوخت ریختن در
metabolism سوخت وساز
refueled سوخت گیری
metabolism سوخت و ساز
chokes دریچه سوخت
metabolisms سوخت وساز
metabolisms سوخت و ساز
rocket fuel سوخت موشک
unusable fuel سوخت غیرقابل استفاده
feeder vessel کشتی سوخت رسان
fuel endurance میزان تکافوی سوخت
fuel endurance قدرت پایداری سوخت
Her face was sun-burnt. صورتش درآفتاب سوخت
One must suffer in silence. باید سوخت وساخت
fuel control unit واحد کنترل سوخت
fuel injection system سیستم تزریق سوخت
spray carburetor کاربراتور سوخت پاش
What can't be cured must be endured. <idiom> باید سوخت و ساخت.
specific fuel consumption مصرف سوخت ویژه
regenerative gas firing سوخت گازی رژنراتیو
liquid propellant سوخت مایع موشک
liquid rocket راکت سوخت مایع
metabolic reaction واکنش سوخت و سازی
natural gas firing سوخت گاز طبیعی
oilking متصدی سوخت و اب کشتی
overfeed زیاد سوخت رساندن به
peptized fuel سوخت تغلیظ شده
injector nozzle نازل سوخت پاش
i felt sorry for him دلم برایش سوخت
i fell pity for him دلم برایش سوخت
to mend the fire سوخت به اتش رساندن
thickened fuel سوخت تغلیظ شده
fuel oil mixture مخلوط روغن و سوخت
fuel reserve tank مخزن ذخیره سوخت
fuel supply line لوله سوخت رسانی
fuel supply pump پمپ سوخت رسانی
fuel tank vent هواکش تانک سوخت
stokehold محل سوخت ریزی
injector pump پمپ تزریق سوخت
gasoline gels سوخت تغلیظ شده
hypergolic fuel سوخت فوق حساس
powdered coal firing سوخت خاک ذغال
feed pump پمپ سوخت رسانی
air/fuel ratio نسبت هوا به سوخت
firing عمل سوخت دادن
bunker adjustment factor ضریب تعدیل سوخت
refuels سوخت گیری کردن
throttle دستگاه کنترل سوخت
throttled دستگاه کنترل سوخت
breeder rocket راکت سوخت ساز
throttles دستگاه کنترل سوخت
stoker متصدی سوخت کوره
fueled سوخت گیری کردن
throttling دستگاه کنترل سوخت
fuelled سوخت گیری کردن
fuelling سوخت گیری کردن
fuels سوخت گیری کردن
basal metabolism سوخت و ساز پایه
baf ضریب تعدیل سوخت
refuels تجدید سوخت کردن
bunkering دخیره سوخت در کشتی
refueled تجدید سوخت کردن
diergolic سوخت مایع ثابت
refueled سوخت گیری کردن
refuel سوخت گیری کردن
refuel تجدید سوخت کردن
refueling تجدید سوخت کردن
refueling سوخت گیری کردن
refuelled سوخت گیری کردن
refuelled تجدید سوخت کردن
refuelling سوخت گیری کردن
fuel سوخت گیری کردن
refuelling تجدید سوخت کردن
burner nozzle نازل سوخت پاش
afterburning عملیات بعد از احتراق سوخت
acid base metabolism سوخت ساز اسید- باز
restrictor لایهای از سوخت جامد فاقداکسیدان
fuelling سوخت ماده قابل اشتعال
fuels تقویت سوخت گیری کردن
reviving وصول مطالبات سوخت شده
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com