English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 286 (14 milliseconds)
English Persian
jet سوخت پاش
jets سوخت پاش
jetted سوخت پاش
jetting سوخت پاش
burner سوخت پاش
burners سوخت پاش
atomisers سوخت پاش
atomizer سوخت پاش
atomizers سوخت پاش
Search result with all words
write سوخت شده محسوب کردن شرح چیزی را نوشتن
writes سوخت شده محسوب کردن شرح چیزی را نوشتن
pop سوخت مخلوط متانول و نیترومتان
popped سوخت مخلوط متانول و نیترومتان
pops سوخت مخلوط متانول و نیترومتان
charge جرم کل سوخت در راکتهای سوخت جامد
charges جرم کل سوخت در راکتهای سوخت جامد
choke دریچه سوخت
choked دریچه سوخت
chokes دریچه سوخت
tips باکهای خارجی سوخت باکهای بیرونی سوخت
fuel سوخت
fuel تقویت سوخت گیری کردن
fuel سوخت دادن
fuel سوخت موتور
fuel سوخت گیری کردن
fuel سوخت ماده قابل اشتعال
fueled سوخت
fueled تقویت سوخت گیری کردن
fueled سوخت دادن
fueled سوخت موتور
fueled سوخت گیری کردن
fueled سوخت ماده قابل اشتعال
fuelled سوخت
fuelled تقویت سوخت گیری کردن
fuelled سوخت دادن
fuelled سوخت موتور
fuelled سوخت گیری کردن
fuelled سوخت ماده قابل اشتعال
fuelling سوخت
fuelling تقویت سوخت گیری کردن
fuelling سوخت دادن
fuelling سوخت موتور
fuelling سوخت گیری کردن
fuelling سوخت ماده قابل اشتعال
fuels سوخت
fuels تقویت سوخت گیری کردن
fuels سوخت دادن
fuels سوخت موتور
fuels سوخت گیری کردن
fuels سوخت ماده قابل اشتعال
solid fuel سوخت جامد
burner وسیلهای برای ترکیب سوخت با جریان هوا
burners وسیلهای برای ترکیب سوخت با جریان هوا
atomisers سوخت افشان
atomisers سوخت پاش انژکتور پودرکن سوخت
atomizer سوخت افشان
atomizer سوخت پاش انژکتور پودرکن سوخت
atomizers سوخت افشان
atomizers سوخت پاش انژکتور پودرکن سوخت
tanker مخزن سوخت
tankers مخزن سوخت
stoke سوخت ریختن در
stoked سوخت ریختن در
stokes سوخت ریختن در
stoking سوخت ریختن در
firing عمل سوخت دادن
firing سوخت
metabolism سوخت وساز
metabolism سوخت و ساز
metabolisms سوخت وساز
metabolisms سوخت و ساز
fireman سوخت انداز
fireman سوخت گیر
firemen سوخت انداز
firemen سوخت گیر
sludge لجن غلیظ رسوب مخازن سوخت ناو
refuel سوخت گیری
refuel تجدید سوخت کردن
refuel سوخت گیری کردن
refueled سوخت گیری
refueled تجدید سوخت کردن
refueled سوخت گیری کردن
refueling سوخت گیری
refueling تجدید سوخت کردن
refueling سوخت گیری کردن
refuelled سوخت گیری
refuelled تجدید سوخت کردن
refuelled سوخت گیری کردن
refuelling سوخت گیری
refuelling تجدید سوخت کردن
refuelling سوخت گیری کردن
refuels سوخت گیری
refuels تجدید سوخت کردن
refuels سوخت گیری کردن
throttle دستگاه کنترل سوخت
throttled دستگاه کنترل سوخت
throttles دستگاه کنترل سوخت
throttling دستگاه کنترل سوخت
tank تانکر حمل سوخت تانکر
tank ماشین سوخت
propellant سوخت
propellants سوخت
gasoline سوخت
gasoline سوخت موتورهای بنزینی بنزین موتور بنزین
metabolic سوخت و سازی
fueling سوخت گیری
cartridge محفظه پرتابل سوخت جامد یاسیستم خودسوزی برای پرتاب پرتابه
cartridges محفظه پرتابل سوخت جامد یاسیستم خودسوزی برای پرتاب پرتابه
combustion سوخت
Other Matches
central refueling provisions سیم سوخت رسانی هواپیماکه در ان تمام تانکهای سوخت از یک نقطه تغذیه میشوند
air metering force نیروی در کاربوراتور وسیستمهای تزریق سو سوخت که لوله وانتوری و فشارهوا را مقدار سوخت را کنترل میکند
combustion starter مکانیزمی که در ان احتراق یک سوخت ترکیب سوخت و هواانرژی لازم برای شروع دوران موتور را تامین میکند
bipropellant سوخت راکت متشکل از دو جزء سوخت و اکسیدکننده
torch pot [محفظه مشعل سوخت محفظه سوخت پاش توربینی]
ullage فضای خالی داخل محفظه سوخت موشک فضای بازداخل محفظه سوخت
burner frame سوخت
stoker سوخت
catabolism سوخت
power fuel سوخت
dissimilation سوخت
octane سوخت ماشینی
fossil fuels سوخت سنگوارهای
rocket fuel سوخت راکت
feeders سوخت رسان
liquid fuel سوخت مایع
raw fuel سوخت خام
fossil fuel سوخت سنگوارهای
fuel air pump بوستر سوخت
metabolical سوخت وسازی
motor fule سوخت موتوری
liquid propellant سوخت مایع
oil firing سوخت روغنی
feeder سوخت رسان
it excited my pity دلم سوخت
fuel gas سوخت گازی
fuel filter صافی سوخت
fuel engineering مهندسی سوخت
carburator سوخت رسان
fuel economy اقتصاد سوخت
chemical fuel سوخت شیمیایی
colloidal propeller سوخت کلوئیدی
fuel consumption مصرف سوخت
fire teazer سوخت انداز
firer سوخت انداز
feed tank مخزن سوخت
fuel grade درجه سوخت
fuel injection سوخت رسانی
fuel meter سوخت سنج
ion burn یون سوخت
avgas سوخت طیاره
aviation fuel سوخت هواپیما
gas fuel سوخت گازی
fule pump تلمبه سوخت
fule pump پمپ سوخت
fule injection تزریق سوخت
fuel tap شیر سوخت
fuel tank مخزن سوخت
fuel storage انبار سوخت
fuel manifold چندراهی سوخت
fuel pump پمپ سوخت
bulk petroleum سوخت مخزنی
domestic fuel سوخت خانگی
rocket fuel سوخت موشک
The house burned down . خانه سوخت
thickened fuel سوخت جامد
stoker سوخت انداز
solid propellant سوخت جامد
fuel injection system سیستم تزریق سوخت
feed pump پمپ سوخت رسانی
One must suffer in silence. باید سوخت وساخت
Her face was sun-burnt. صورتش درآفتاب سوخت
fuel control unit واحد کنترل سوخت
feeder vessel کشتی سوخت رسان
fuel endurance قدرت پایداری سوخت
fuel endurance میزان تکافوی سوخت
fuel oil mixture مخلوط روغن و سوخت
stoker متصدی سوخت کوره
stokehold محل سوخت ریزی
liquid propellant سوخت مایع موشک
spray carburetor کاربراتور سوخت پاش
oilking متصدی سوخت و اب کشتی
liquid rocket راکت سوخت مایع
metabolic reaction واکنش سوخت و سازی
natural gas firing سوخت گاز طبیعی
overfeed زیاد سوخت رساندن به
peptized fuel سوخت تغلیظ شده
powdered coal firing سوخت خاک ذغال
specific fuel consumption مصرف سوخت ویژه
injector pump پمپ تزریق سوخت
injector nozzle نازل سوخت پاش
unusable fuel سوخت غیرقابل استفاده
fuel reserve tank مخزن ذخیره سوخت
fuel supply line لوله سوخت رسانی
to mend the fire سوخت به اتش رساندن
fuel supply pump پمپ سوخت رسانی
thickened fuel سوخت تغلیظ شده
fuel tank vent هواکش تانک سوخت
gasoline gels سوخت تغلیظ شده
What can't be cured must be endured. <idiom> باید سوخت و ساخت.
hypergolic fuel سوخت فوق حساس
i fell pity for him دلم برایش سوخت
i felt sorry for him دلم برایش سوخت
regenerative gas firing سوخت گازی رژنراتیو
burner nozzle نازل سوخت پاش
bunkering دخیره سوخت در کشتی
bunker adjustment factor ضریب تعدیل سوخت
breeder rocket راکت سوخت ساز
air/fuel ratio نسبت هوا به سوخت
basal metabolism سوخت و ساز پایه
baf ضریب تعدیل سوخت
diergolic سوخت مایع ثابت
jet b نوعی سوخت تقطیر شده
hypergolic fuel سوخت خیلی حساس به اشتعال
afterburning عملیات بعد از احتراق سوخت
acid base metabolism سوخت ساز اسید- باز
restrictor لایهای از سوخت جامد فاقداکسیدان
basal metabolic rate اهنگ سوخت و ساز پایه
reviving وصول مطالبات سوخت شده
burner nozzle شیپوره یاافشانک سوخت پاش
catabolism سوخت موادغذایی دربافت ها فروساخت
curb weight وزن کل خودرو با سوخت وتجهیزات
fuel air mixture ratio نسبت مخلوط سوخت و هوا
diesel fuel oil filter صافی سوخت موتور دیزل
bunkering ذخیره سوخت در کشتی سوختگیری
bulk production تخلیه سوخت از تانکر به مخزن
bulk production تقسیم سوخت درفروف کوچک
stokehole سوراخ محل سوخت ریزی بکوره
supercharger دستگاه هوا و سوخت رسانی بیشتر
underway replenishment تجدید سوخت و تدارکات درحال حرکت
feed door دری که ازان سوخت درکوره میریزند
flexible fuel tubing لوله سوخت رسانی قابل انعطاف
injector وسیله تزریق افشانک سوخت پاش
fule level gage دستگاه اندازه گیری سطح سوخت
jet a سوخت موتور توربینی که دردمای 04 درجه منجمدمیشود
superfortress نوعی هواپیمای تانکر سوخت 6 موتوره هوایی
Those who lose must step out. هر که سوخت (باخت ) باید از بازی بیرون برود
bi fuel موتور حرارتی که میتواند بادو نوع سوخت
blowdown خروج باقیمانده سوخت توسط فشار گاز
bunker fuel سوخت یا گازوییلی که به مصرف خود کشتی می رسد
prudent limit of endurance حداکثر زمان پرواز مطمئن هواپیما از نظر سوخت
into plane service تدارک سوخت و وسایل برای هواپیماها طبق قرارداد
prudent limit of patrol حداکثر زمان گشت مطمئن هواپیما از نظر سوخت
bulk petroleum سوخت قوال مخازنی که بیش از 55 گالن فرفیت دارند
stratotanker نوعی هواپیمای تانکر سوخت رسان چهار موتوره هوایی
wet wing بالی که ساختمان تشکیل انتگرال تانک برای سوخت میدهد
best power mixture نسبت متناسب مخلوط سوخت و هوا برای حصول حداکثرقدرت
boost rocket موتور راکت با سوخت جامد یامایع برای به حرکت دراوردن یک رسانگر
brake specific fuel consumption مقدار سوخت مصرف شده درواحد زمان برای تولید واحدقدرت
volumetric loading/density خارج قسمت حجم کل سوخت موتور راکت جامد به کل بدنه یا پوسته
joint petroleum office دفتر امور سوخت رسانی مشترک نیروهای مسلح درصحنه عملیات
restricted propellant سوخت جامد که تنها قسمتی از سطح ان در معرض احتراق قرار دارد
biocidal action عمل موادیکه جهت کشتن میکروبها و باکتریها به تانک سوخت اضافه میشود
staging base پایگاه تجدید سوخت یابارگیری مجدد یا جابجا کردن کالاها در کشتی یا هواپیما
weakest maintained ضعیف ترین مخلوط سوخت که تحت شرایط معین میتواندتوان را بیشینه نگهدارد
turbofan موتوری با میزان سوخت معین که تراست بیشتری نسبت توربوجت ایجاد میکند
residence time مدت زمانیکه قطرات کوچک سوخت در محفظه احتراق توربین گاز میمانند
accelerating pump پمپ کوچکی که به منظورتامین فوری مخلوط غلیظ سوخت و هوا در کابراتورتعبیه میشود
regression rate سرعت خطی سوختن دانههای سوخت جامد در امتداد عمودبر سطح در نقطه موردنظر
damping vane پرهای در فلومتر سوخت برای کاهش دادن و گرفتن نوسانات حاصل از جریان متلاطم
multipropellant سوخت راکت متشکل از دو یاچند جزء که بصورت مجزا به محفظه احتراق وارد میشوند
cruise control کنترل عملکرد موتور برای بدست اوردن بیشترین راندمان قدرت و مصرف سوخت
what state در رهگیری هوایی یعنی میزان سوخت و مهمات واکسیژن باقیمانده خود راگزارش کنید
anti knock ماده ایکه به سوخت اضافه شده و احتمال انفجار واحتراق نامنظم ان را کاهش میدهد
best economy mixture نسبت متناسب سوخت و بنزین در موتورهای پیستونی جهت حصول بیشترین برد پروازی
state chicken در رهگیری هوایی یعنی سوخت من در حال تمام شدن است بایستی برای تجدیدسوخت برگردم
joule kelvin effect انبساط گاز با فشار زیاد ازمجرای کنترل سوخت یا پلاک منفذدار که با کاهش دماهمراه است
replenishing phase بخشی از سیکل عملکردموتورهای پالس جت که دران افت فشار داخل مجرا سبب ورود سوخت میگردد
auto lean مخلوط رقیق سوخت و هوا که نسبت ان توسط کنترل کننده اتوماتیک در کاربوراتور ثابت نگاهداشته میشود
wobble pump پمپ دستی در کابین خلبان برای وارد ساختن فشار اولیه به سوخت قبل از استارت موتور پیستونی
bifuel propulsion سیستم خروج گاز با فشارحاصله از دو نوع سوخت سیستم جت دو سوختی
state tiger در رهگیری هوایی یعنی سوخت کافی برای اجرای ماموریت رهگیری دارم
state lamb در رهگیری هوایی یعنی سوخت کافی ندارم که رهگیری انجام دهم و برگردم
wing tanks تانکهای سوخت که داخل بال تعبیه شده یا بخشی از بال راتشکیل میدهد
vehicle mass ratio نسبت جرم نهایی رسانگر بعداز تمام شدن یا قطع سوخت به جرم اولیه ان
fog oil روغن مخصوص یا سوخت مخصوص دستگاههای تولیددود مصنوعی
burning rate سرعت سوزش مهمات یا خرج سرعت مصرف سوخت
staging area منطقه بارگیری پرسنل و وسایل دربین راه منطقه سوخت گیری و اماده شدن برای پرواز
compression ignition احتراق مخلوط سوخت و هوادر اثر دمای زیاد حاصل ازترکم و فشار زیاد در سیلندرموتور دیزل
auto rich مخلوط غلیظ سوخت و هوا که نسبت ان توسط کنترل کننده مخلوط اتوماتیک درکاربوراتور ثابت نگهداشته میشود
diesel ramjet موتور رم جت که سرعت ان به حدی است که گرمای حاصل از تراکم هوای داخل ان برای احتراق سوخت کافی است
burn out تمام شدن سوخت به طور غیرمنتظره خاتمه سوزش زمان خاتمه سوزش سوختن
pipeline assets وسایل و لولههای سوخت رسانی سیستم لوله کشی وسایل نصب لوله
unit mill سوخت استحقاقی یکان به حسب خودروهای موجودسوخت مصرفی خودروهای یکان در یک ستون
energy transition عبور انرژی [ عبور عرضه انرژی ازسوخت سنگواره ای به سوخت پایدار ]
bingo علامت رمز برای اعلام حداقل سوخت برای فرود علامت رمزابلاغ فرود در فرودگاه یدکی
deep tank مخازن اب و سوخت زیر ناو مخازن پایین ناو
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com