Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (15 milliseconds)
English
Persian
publicly useful
سودمند برای عموم
Other Matches
kiosk
فضایی در صفحه نمایش برای داده کاربر و کامپیوتر برای تامین اطلاعات کلی برای عموم
kiosks
فضایی در صفحه نمایش برای داده کاربر و کامپیوتر برای تامین اطلاعات کلی برای عموم
for the public good
برای خیر عموم
Open to the publice.
ورود برای عموم آزاد است
hepatic
سودمند برای جگر
it is of interest to me
برای من سودمند است
pf public utility
سودمند برای همه
eminent domain
قدرت حکومت برای استفاده از اموال خصوصی جهت عموم
debutant
نوازنده یا ناطقی که برای نخستین بار در جلو عموم فاهر میشود
the source
خدمات سودمند اطلاعاتی وقابل دسترس برای مشترکین
public
سرویس ارسال داده برای عموم . مثل سیستم تلفن اصلی در یک کشور
deodand
چیزیکه دولت برای استفاده عموم ضبط میکردزیرامایه مرگ کسی شده
universal applause
عموم
public
عموم
coram popula
درپیش عموم
publicly
در نظر عموم
the public
عموم مردم
public spiritedness
خیرخواهی عموم
publicises
به اطلاع عموم رساندن
By common consent.
به تصدیق همه ( عموم )
publicising
به اطلاع عموم رساندن
open to the public
واضح درنظر عموم
publicised
به اطلاع عموم رساندن
publitize
به اطلاع عموم رساندن
publicize
به اطلاع عموم رساندن
publicizes
به اطلاع عموم رساندن
publicizing
به اطلاع عموم رساندن
commonable
قابل استفاده عموم
publicized
به اطلاع عموم رساندن
notify the public
به اطلاع عموم رساندن
discommon
ازدسترس عموم بیرون اوردن
forum
بازار محل اجتماع عموم
forums
بازار محل اجتماع عموم
to burst upon the view
ناگهان به چشم عموم پدیدارشدن
common goods
کالای مورد نیاز عموم
domain
اطلاع یا برنامه که متعلق به عموم است
domains
اطلاع یا برنامه که متعلق به عموم است
the public are hereby notified
بدین وسیله عموم را اگهی میدهید
common user supplies
کالاهایی که مورد استفاده عموم میباشد
paradox
عقیدهای که با عقیده عموم مخالف است
paradoxes
عقیدهای که با عقیده عموم مخالف است
common user items
کالاهایی که مورد استفاده عموم میباشد
fructuous
سودمند
expedient
<adj.>
سودمند
purposive
<adj.>
سودمند
commodious
سودمند
inefficacious
نا سودمند
gainful
سودمند
constructive
سودمند
furthersome
سودمند
serviceable
<adj.>
سودمند
fit for use
سودمند
good
سودمند
useful
<adj.>
سودمند
instrumental
سودمند
handy
[useful]
<adj.>
سودمند
helpful
<adj.>
سودمند
suitable
<adj.>
سودمند
applicatory
<adj.>
سودمند
advantageaus
سودمند
lucrative
سودمند
handy
<adj.>
سودمند
benefitical
سودمند
handiest
سودمند
practicals
سودمند
handier
سودمند
beneficial
<adj.>
سودمند
utile
[archaic]
[useful]
<adj.>
سودمند
purposeful
<adj.>
سودمند
purpose-built
<adj.>
سودمند
salubrious
سودمند
utilitarian
[useful]
<adj.>
سودمند
valuable
<adj.>
سودمند
proper
<adj.>
سودمند
practical
<adj.>
سودمند
appropriate
[for an occasion]
<adj.>
سودمند
convenient
<adj.>
سودمند
functional
<adj.>
سودمند
advantageous
<adj.>
سودمند
practicable
<adj.>
سودمند
practicals
کارکن سودمند
avail
سودمند بودن
useful work
کار سودمند
utility
برنامه سودمند
utility programs
برنامههای سودمند
utility program
برنامه سودمند
conducive
سودمند مساعد
advantage
سودمند بودن
utilitarianism
سودمند گرایی
utility routine
روال سودمند
practical
کارکن سودمند
perficient
سودمند بدردخورنده
e. use ful
بسیار سودمند
subservient
مادون سودمند
good
سودمند مفید
instrumental input
داده سودمند
benefactress
زن نیوکار سودمند
to be of avail
سودمند بودن
proprietary company
شرکتی که سهام ی ن دردسترس عموم گذارده نشده است
cry up
نزد عموم ارج ومنزلت یافتن زیاد ستودن
wholesore
گوارا سالم سودمند
ana
منتخبات اطلاعات سودمند
to come in useful
سودمند واقع شدن
salutary
سلامت بخش سودمند
available
قابل استفاده سودمند
it did not profit me
مرا سودمند نبود
to exercise is use ful
ورزش کردن سودمند است
bestead
سودمند واقع شدن بدردخوردن
multocular
مختصر و مفید کوتاه و سودمند
utilitarian
معتقدباصل اخلاقی سودمند گرایی سودمندگرا
to stand any one in good stead
بحال کسی سودمند بودن بدردکسی خوردن
library
کتابها یا رکوردها و... که عموم می توانند فرض کنند که معمولا در یک محل عمومی قرار دارند
libraries
کتابها یا رکوردها و... که عموم می توانند فرض کنند که معمولا در یک محل عمومی قرار دارند
nothing serves to but apology
هیچ چیز جز عذر خواهی بدردنمیخوردیا سودمند نیست
limelight
قسمتی ازصحنه نمایش که بوسیله نورافکن روشن شده باشد محل موردتوجه وتماشای عموم
common carrier
شرکتی دولتی که تلفن تلگراف و سایر امکانات مخابراتی را جهت عموم تهیه میکند حامل مشترک
chalks
مالیدن گچ بر سر چوب بیلیارد شرطبندی روی اسب در اخرین لحظات اسب موردتوجه عموم
chalking
مالیدن گچ بر سر چوب بیلیارد شرطبندی روی اسب در اخرین لحظات اسب موردتوجه عموم
chalked
مالیدن گچ بر سر چوب بیلیارد شرطبندی روی اسب در اخرین لحظات اسب موردتوجه عموم
chalk
مالیدن گچ بر سر چوب بیلیارد شرطبندی روی اسب در اخرین لحظات اسب موردتوجه عموم
dediction of way
هر گاه راهی واقع در ملک خصوصی فردی به مدت 02سال مورد استفاده عموم باشد جزء اموال عمومی تلقی خواهد شد
badminton
بازی انفرادی یا دو نفره در زمین به طول 04/31 متر و عرض 01/6متر برای دونفره و 81/5متر در 01/6 متر برای انفرادی و شامل سه گیم وهر گیم 51 امتیاز برای مردان و 11 امتیاز برای زنان
Beginner's All Purpose Symbolic Instruction Code
زبان برنامه سازی مط ح بالا برای توسعه برنامه به صورت محاورهای برای ایجاد یک مقدمه ساده برای برنامه نویسی کامپیوتری
plug compatible
دستگاه جانبی که نیازمند هیچ گونه تغییر رابط برای اتصال مستقیم به سیستم کامپیوتری یک سازنده دیگر نمیباشدهمساز برای اتصال سازگاری برای اتصال
microsoft
بزرگترین طراحی و ناشر نرم افزار برای PC و Macintosh. ماکروسافت سیستم عامل را برای IBM PC سافت و پس برای ماکروسافت با مجموعهای از نرم افزارهای کاربردی
drive
چنیدن درایو دیسک متصل بهم با یک کنترولی هوشمند که ازدرایوها برای ذخیره چندین کپی ازدادههای هر درایو برای اطمینان بیشتر تهیه می کنند یا بخش از هر داده روی هر درایو برای سرعت بیشتر
drives
چنیدن درایو دیسک متصل بهم با یک کنترولی هوشمند که ازدرایوها برای ذخیره چندین کپی ازدادههای هر درایو برای اطمینان بیشتر تهیه می کنند یا بخش از هر داده روی هر درایو برای سرعت بیشتر
strategies
طرح نقشه برای جنگ یا علم طراحی نقشه برای جنگ یاطرح نقشه برای نقل وانتقالات جنگی
strategy
طرح نقشه برای جنگ یا علم طراحی نقشه برای جنگ یاطرح نقشه برای نقل وانتقالات جنگی
infra red link
روش استاندارد برای ارسال اطلاعات از اشعه نوری . که اغلب برای انتقال اطلاعات از کامپیوتر متحرک یا چاپگر یا صفحه نمایش به کار می رود. برای استفاده از ین خصوصیت کامپیوتر یا چاپگر باید پورت IrDA داشته باشد
IrDA
روش استاندارد برای انتقال اطلاعات از طریق اشعه نوری . برای انتقال اطلاعات در کامپیوترهای قابل حمل یا PDA به یک چاپگر یا صفحه تصویر. برای این منظور کامپیوتر و چاپگر باید پورت IrDA داشته باشند
Ackerman's function
تابع بازگشتی برای بررسی توانایی کامپیوتر برای اجرای بازگشت
narrative
یادداشتها یا دستورات اضافی برای کمک به کاربر برای اجرای سیستم
c
استفاده از کامپیوتر برای کمک به دانش آموزان برای یادگیری یک موضوع
recalls
برگرداندن متن یا فایل از محل برای ذخیره سازی برای ویرایش
recall
برگرداندن متن یا فایل از محل برای ذخیره سازی برای ویرایش
narratives
یادداشتها یا دستورات اضافی برای کمک به کاربر برای اجرای سیستم
recalled
برگرداندن متن یا فایل از محل برای ذخیره سازی برای ویرایش
teacloths
رومیزی برای میز چای دستمال برای خشکاندن فنجانها
permanent
آنچه برای مدت طولانی یا برای همیشه باقی بماند
revenue tax
مالیاتی که برای افزایش درامد کشور است نه برای تاثیردربازرگانی
no show
مسافری که جا برای خودمحفوظ کرده ولی برای سفرحاضر نمیشود
bins
محلی برای کاغذهایی که باید آماده برای چاپ شوند
iil
دستگاه کنترل برای برای تولیدات صنعتی و سیستمهای کامپیوتر
bin
محلی برای کاغذهایی که باید آماده برای چاپ شوند
teacloth
رومیزی برای میز چای دستمال برای خشکاندن فنجانها
feedback
اطلاعاتی از یک منبع که برای تغییر دادن چیزی یا تامین پیشنهادی برای آن میباشد
autos
توانایی یک مدار برای احساس کردن و انتخاب خودکار نرخ صحیحی برای یک خط
cold test
ازمایشی برای تعیین حداقل دمای لازم برای عبور ازادانه سیال
bread and point
سیب زمینی و نانش برای خوردن و بقیه اش برای نگاه کردن است
double
استفاده از دو بافر یکی برای خواندن و دیگری در همان زمان برای نوشتن
doubled up
استفاده از دو بافر یکی برای خواندن و دیگری در همان زمان برای نوشتن
cold thrust
ازمایشی برای تعیین حداقل دمای لازم برای عبور ازادانه سیال
cat
استفاده از کامپیوتر برای بررسی یک ابزار یا برنامه برای یافتن خطاهای موجود
grammars
امکان نرم افزاری برای بررسی متن یا حرف برای صحت گزاری آن
scratching
حذف یاجابجایی محلی از حافظه برای ایجاد فضا برای داده دیگر
scratches
حذف یاجابجایی محلی از حافظه برای ایجاد فضا برای داده دیگر
scratched
حذف یاجابجایی محلی از حافظه برای ایجاد فضا برای داده دیگر
HTTP
دستوری که جستجوگر برای درخواست وب سرور اینترنت برای اطلاعات صفحه وب میدهد
scratch
حذف یاجابجایی محلی از حافظه برای ایجاد فضا برای داده دیگر
FDDI
اختصاری برای استاندارد FDD1 برای ارسال داده آنالوگ به صورت دیجیتال
personal
متصل یا وصل در سیستم برای مشخص کردن یا تامین اجازه برای کاربر
doubled
استفاده از دو بافر یکی برای خواندن و دیگری در همان زمان برای نوشتن
grammar
امکان نرم افزاری برای بررسی متن یا حرف برای صحت گزاری آن
intubation
فرو کردن لوله در حنجرهای برای برای نگاه داشتن .....دیفتری و مانندان
cats
استفاده از کامپیوتر برای بررسی یک ابزار یا برنامه برای یافتن خطاهای موجود
potatoes and point
سیب زمینی یا نانش برای خوردن و بقیه اش برای نگاه کردن است
liberal education
اموزش و پرورشی که برای روشن کردن فکر باشد نه برای مقاصد پیشهای
open
سیستمی که چندین ایستگاه کاری آماده برای هر کس برای استفاده داشته باشد
opened
سیستمی که چندین ایستگاه کاری آماده برای هر کس برای استفاده داشته باشد
auto
توانایی یک مدار برای احساس کردن و انتخاب خودکار نرخ صحیحی برای یک خط
redundancies
بررسی داده دریافتی برای کدهای افزوده صحیح برای تشخیص خطا
redundancy
بررسی داده دریافتی برای کدهای افزوده صحیح برای تشخیص خطا
gather shot
ضربه برای نزدیک اوردن 2گوی برای کسب امتیازهای پی درپی باکارامبول
opens
سیستمی که چندین ایستگاه کاری آماده برای هر کس برای استفاده داشته باشد
invitation
عمل پردازنده برای اتصال وسیله دیگر و امکان دادن به آن برای ارسال پیام
wiring
ساختار فلزی برای پشتیبانی کابلهای ورودی و ایجاد اتصال برای وصل کابل ها
Kaleida Labs
شرکت فروش واسط بین Apple و IBM برای تولید از برای نوشتاری چندرسانهای
beta range
حدود تغییر گام ملخ در موتورتوربوپراپ برای تولید نیروی برای صفر یا منفی
pork barrel
برنامه دولتی دارای منافع مادی برای اشخاص تصویب کننده ان یا برای دولت
straight line coding
برنامه نوشته شده برای جلوگیری از استفاده حلقه و انشعاب برای اجرای سریع تر
precision
استفاده از بیش از یک بایت داده برای ذخیره سازی عدد برای افزایش دقت
diagnostics
اطلاع و پیام سیستم پس از تشخیص خطا برای کمک به کاربر برای تصحیح کردن آن
invitations
عمل پردازنده برای اتصال وسیله دیگر و امکان دادن به آن برای ارسال پیام
VidCap
برنامه کاربردی در ویدیوی ماکروسافت برای سیستم ویندوز برای نگهداری یک رشته ویدیویی
turnaround time
زمان لازم برای فعال کردن برنامه برای تولید که کاربر خواسته است
executive information system
نرم افزار ساده برای استفاده حاوی اطلاعاتی برای مدیر یا خصوصیاتی از شرکت
haze
تاثیر گرافیکی برای شبیه سازی مه طبیعی برای ایجاد فضای سه بعدی حقیقی تر
people who live in glass houses should not throw stones
<idiom>
هرچه را برای خود میپسندی برای دیگران هم ب"سند
labor of love
<idiom>
انجام کار برای خشنودی شخص نه برای پول
writes
حافظه موقت برای نگهداری داده برای وسیله ذخیره سازی و وقتی که نوشته میشود.
write
حافظه موقت برای نگهداری داده برای وسیله ذخیره سازی و وقتی که نوشته میشود.
compiler
اسمبلر یا کامپایلری که یک برنامه را برای یک کامپیوتر کامپایل و در همان زمان برای دیگری اجرا میکند
hybrid circuit
ترکیب کامپیوترهای آنالوگ و دیجیتال و قط عات برای تامین سیستم بهینه برای کار مشخص
cues
پیام ارسالی روی صفحه نمایش برای یاد آوری به کاربر برای درخواست یک ورودی
phoneme
برای بررسی صدای ورودی برای تشخیص کلمات یا تولید صحبت با تکرار چندین صدا
cue
پیام ارسالی روی صفحه نمایش برای یاد آوری به کاربر برای درخواست یک ورودی
multiple
استفاده از بیش از یک بایت داده برای ذخیره سازی عدد برای افزایش دقت ممکن
weight belt
کمربند با وزنه هایی برای سنگین کردن بدن غواص برای رفتن به عمق موردنظر
keystroke
برسی هر کلید انتخاب شده برای اطمینان یافتن از اینکه برای عملی مناسب است
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com