English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 213 (11 milliseconds)
English Persian
taxable profit سود مشمول مالیات
Search result with all words
rate مشمول مالیات کردن ارزیابی کردن
rates مشمول مالیات کردن ارزیابی کردن
taxable مشمول مالیات
dutiable مشمول مالیات و عوارض
gaduate مشمول مالیات تصاعدی فارغ التحصیل شدن دوره اموزشگاهی رابپایان رساندن
liable to tax مشمول مالیات
ratable مشمول مالیات قابل تقویم
ratable قابل تقویم مشمول مالیات
ratal مبلغ مشمول مالیات
rateable مشمول مالیات قابل تقویم
taxable activities فعالیتهای مشمول مالیات
taxable income درامد مشمول مالیات
Other Matches
imprescriptible وابسته به اموال حقوقی که مشمول مرور زمان نیست غیر مشمول مرور زمان تجویز نشده
ability to pay principle of taxation اصل توانائی پرداخت مالیات برپایه این اصل مالیات بایدمتناسب با توانائی پرداخت مالیات دهنده وضع شود
incidence of taxation تحمل کننده نهایی مالیات کسی که بار اصلی مالیات رابه دوش می کشد
advalorem tax مالیات بر مبنای ارزش مالیات براساس قیمت کالا
remission of taxes صرف نظر از گرفتن مالیات گذشت از مالیات
excise tax مالیات برفروش مالیات غیر مستقیم
excise مالیات کالاهای داخلی مالیات غیرمستقیم
assessments ممیزی مالیات وضع مالیات
assessment ممیزی مالیات وضع مالیات
tax evasion عدم پرداخت مالیات بصورت غیر قانونی فرار از پرداخت مالیات
nonneutralities of income taxation خنثی نبودن مالیات بر درامد بی طرف نبودن مالیات بردرامد
comprisal مشمول
liable مشمول
fall under مشمول
inclusive مشمول
subsumption مشمول
ineligible غیر مشمول
draft dodger مشمول غایب
obligated reservist مشمول وفیفه
liable to fine مشمول جریمه
inapplicable غیر مشمول
draft dodgers مشمول غایب
obligor مشمول وفیفه
coverage rate نزخ مشمول
levying اخذ مالیات مالیات
levy اخذ مالیات مالیات
levy مالیات بندی مالیات
levied مالیات بندی مالیات
levied اخذ مالیات مالیات
taxation مالیات بندی مالیات
levying مالیات بندی مالیات
levies اخذ مالیات مالیات
levies مالیات بندی مالیات
schoolable مشمول تحصیل اجباری
liable to military service مشمول خدمت وفیفه
barred by statute مشمول مرور زمان
time barred مشمول مرور زمان
conscripted مشمول نظام کردن
conscripts مشمول نظام کردن
conscripting مشمول نظام کردن
conscript مشمول نظام کردن
with particular average مشمول خسارات خاص
with pwrticular average مشمول خسارت خاص
to be subject to an attachment مشمول توقیف بودن
dutiable مشمول حقوق گمرکی
uncoveranted مشمول بیان نشده غیرقراردادی
wpa average particular with مشمول خسارت خاص
tithable عشر گرفتن مشمول عشریه
except : مستثنی کردن مشمول نکردن
regressive income tax مالیات بر درامد کاهنده مالیات بر درامد نزولی
lapse از مدافتادن مشمول مرور زمان شدن
conscripted سربازگیری کردن سرباز وفیفه مشمول
conscripting سربازگیری کردن سرباز وفیفه مشمول
lapses از مدافتادن مشمول مرور زمان شدن
conscripts سربازگیری کردن سرباز وفیفه مشمول
lapsing از مدافتادن مشمول مرور زمان شدن
to implicate somebody in something کسی را با چیزی [منفی] مشمول کردن
to involve somebody in something [negative] کسی را با چیزی [منفی] مشمول کردن
conscript سربازگیری کردن سرباز وفیفه مشمول
producers burden of tax بار مالیات تولید کنندگان سهم تولید کنندگان از مالیات
clearance in ward گواهی مامورین گمرک نسبت به کالاهایی که مشمول حقوق گمرکی می شوند قبل از تخلیه و بعد از حمل
military testament وصیتنامه فرد نظامی در جبهه جنگ که مشمول قواعد وصیتنامههای عادی نمیباشد و بدون رعایت تشریفات قانونی معتبراست
exclusion clause مادهای از قرارداد بیمه که در ان مواردی که مشمول بیمه نمیگردد ذکر شده است
to fall under anything مشمول چیزی شدن جزوچیزی درامدن یاداخل شدن
implicates گرفتار کردن مشمول کردن
implicate گرفتار کردن مشمول کردن
implicating گرفتار کردن مشمول کردن
implicated گرفتار کردن مشمول کردن
tithing مالیات ده یک
taxes مالیات
impost مالیات
taxed مالیات
tax مالیات
Scot مالیات
gabel مالیات
cess مالیات
taxation مالیات
sess مالیات
gabelle مالیات
gabel مالیات نمک
regressive tax مالیات نزولی
quint مالیات پنج یک
proportional taxation مالیات تناسبی
gift tax مالیات برهبه
highway user tax مالیات حق عبور
real estate tax مالیات بر مستغلات
gabelle مالیات نمک
exemption from taxation معافیت از مالیات
export tax مالیات بر صادرات
free of tax بدون مالیات
excise taxes مالیات بر فروش
proportional tax مالیات تناسبی
kiln tax مالیات فخاری
land tax مالیات ارضی
land tax مالیات بر زمین
leviable مالیات بستنی
land tax مالیات زمین
leviable وضع مالیات
nuisance tax مالیات پردردسر
levier مالیات وصول کن
levy tax وضع مالیات
neutral tax مالیات خنثی
neutral tax مالیات بی طرف
levying of taxes وضع مالیات
inheritance tax مالیات بر ارث
incidence of taxation اثر مالیات
occupation tax مالیات اصناف
property tax مالیات دارایی
property tax مالیات مستقلات
progressive taxation مالیات تصاعدی
impost مالیات بر واردات
progressive tax مالیات تصاعدی
profits tax مالیات بر سود
profit tax مالیات بر سود
proportional tax مالیات نسبی
per head tax مالیات سرانه
octroi مالیات دم دروازه
occupation tax مالیات شغل
incidence of taxation انتقال مالیات
mise مالیات خرج
regressive taxation مالیات نزولی
free from taxes <adj.> معاف از مالیات
free from taxes <adj.> بدون مالیات
taxless <adj.> معاف از مالیات
non-assessable <adj.> معاف از مالیات
non-taxable <adj.> معاف از مالیات
tax-exempt <adj.> معاف از مالیات
tax-free <adj.> معاف از مالیات
zero-rated <adj.> معاف از مالیات
free of tax [only after nouns] <adj.> بدون مالیات
exempt from taxes [only after nouns] <adj.> بدون مالیات
exempt from taxation [only after nouns] <adj.> بدون مالیات
zero-rated <adj.> بدون مالیات
exempt from taxation [only after nouns] <adj.> معاف از مالیات
exempt from taxes [only after nouns] <adj.> معاف از مالیات
free of tax [only after nouns] <adj.> معاف از مالیات
taxless <adj.> بدون مالیات
non-assessable <adj.> بدون مالیات
non-taxable <adj.> بدون مالیات
tax-exempt <adj.> بدون مالیات
tax-free <adj.> بدون مالیات
rental tax مالیات مستغلات
tax cuts کاهش مالیات
tax deduction کاهش مالیات
tax effect اثر مالیات
tax equation معادله مالیات
tax exempt معاف از مالیات
tax farmer مستاجر مالیات
tax free بخشوده از مالیات
tax free معاف از مالیات
tax base ماخذ مالیات
succession duties مالیات برارث
single tax مالیات واحد
sale tax مالیات بر فروش
sales tax مالیات فروش
sales tax مالیات بر فروش
scatt مالیات عوارض
shift of a tax انتقال مالیات
tax shifting انتقال مالیات
single tax مالیات انفرادی
tax function تابع مالیات
tax in kind مالیات جنسی
yield tax مالیات بر عایدی
ratepayer مالیات دهنده
ratepayers مالیات دهنده
tax year مالیات سالانه
wealth tax مالیات بر ثروت
wage tax مالیات بر مزد
total tax load کل بار مالیات
tax incidence عارضه مالیات
tax increase افزایش مالیات
tax load بار مالیات
tax rate نرخ مالیات
tax refund بازپرداخت مالیات
taxation of monopoly مالیات بر انحصار
taxes in kind مالیات جنسی
the rear vassals مالیات دهندگان
scot-free معاف از مالیات
levies مالیات بندی
levy وضع مالیات
excise مالیات بستن بر
levy وصول مالیات
levy مالیات بندی
levying وضع مالیات
levies وصول مالیات
levies وضع مالیات
levied مالیات بندی
direct tax مالیات مستقیم
direct taxation مالیات مستقیم
excise duties مالیات غیرمستقیم
indirect taxation مالیات غیرمستقیم
levied وضع مالیات
levied وصول مالیات
levying وصول مالیات
death duty مالیات بر ارث
death duties مالیات بر ارث
Scot مالیات بستن بر
poll tax مالیات سرانه
surtax اضافه مالیات
imposes مالیات بستن بر
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com