English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 176 (9 milliseconds)
English Persian
simple interest سود پول بر اساس سال 063 روزه
Other Matches
substantialize اساس دادن یا اساس پیدا کردن
base course لایه اساس قشر اساس
wage fund theory of wages نظریه مزد بر اساس وجوه دستمزد براساس این نظریه که توسط استوارت میل بیان شده مزد بر اساس رابطه میان کل وجوه مربوط به پرداخت دستمزد و تعدادکارگران تعیین میشودبنابراین برای افزایش دستمزد بایستی یا کل این وجوه را بالا برد و یا اینکه تعداد کارگران را کاهش داد
fast روزه
daylong یک روزه
ventage روزه
fastest روزه
fasted روزه
fasts روزه
to break ones fast روزه
fasting روزه
to observe a fast روزه گرفتن
to keep a fast روزه داشتن
the fasting month ماه روزه
the f.month ماه روزه
quadrages imal چهل روزه
may fly حشره یک روزه
fast day روز روزه
d. after d. همه روزه
day fly مگس یک روزه
lent ماه روزه
fasts روزه گرفتن
fastest روزه گرفتن
fasted روزه گرفتن
fast روزه گرفتن
daylily سوسن یک روزه
daylong همه روزه
eight day هشت روزه
ephemerid حشره یک روزه
to observe a fast روزه داشتن
triduum عبادت سه روزه
mayfly حشرهی یک روزه
mayflies حشرهی یک روزه
faster روزه دار
faster روزه گیر
fasting روزه داری
hexahemeron شش روزه افرینش یاتاریخ ان
hexaemeron شش روزه افرینش یاتاریخ ان
set menu صورت غذای هر روزه
ember days روزهای روزه ودعا
days sight draft برات دیداری 06 روزه
in the next few days درهمین چند روزه
quadrages ima یاچله روزه وپرهیزنصارا
pentad مدت پنج روزه
one day event مسابقه پرش یک روزه
German measles سرخک سه روزه [سرخجه] [پزشکی]
three-day measles سرخک سه روزه [سرخجه] [پزشکی]
rubella {sg} سرخک سه روزه [سرخجه] [پزشکی]
wear out one's welcome <idiom> مهمان دو روزه عزیز است
I've been here for five days. پنج روزه که من اینجا هستم.
every dog has his day <idiom> <none> هرکسی پنج روزه نوبت اوست
madison مسابقه دوچرخه سواری استقامت 6 روزه بین 2 تیم
quadrages imal وابسته به چله روزه وپرهیزکه درمیان نصارامعمول است
adjustable split die وسیله ای برای در آوردن دنده یا روزه در سطح خارجی اجسام
consumables موضوعات سادهای که در اجزای هر روزه سیستم کامپیوتری لازم اند
unsubstantial بی اساس
unsubstantiality بی اساس
subsistance اساس
vaporous بی اساس
ill founded بی اساس
groundsel اساس
fundament اساس
bedrock اساس
pier foundation اساس پی
principium اس اساس
delusive بی اساس
insubstatiality بی اساس
chimeric بی اساس
nuclei اساس
roots اساس
foundation اساس
basis اساس
groundless بی اساس
baseless بی اساس
root اساس
substantially در اساس
grass roots اساس
cornerstones اساس
nucleus اساس
rootless بی اساس
ill-founded بی اساس
unfounded بی اساس
ground اساس
element اساس
elements اساس
cornerstone اساس
structuring اساس
idled بی اساس
rationale اس اساس
structure اساس
fundamental اساس
origins اساس
idles بی اساس
origin اساس
idlest بی اساس
idle بی اساس
structures اساس
groundwork زمینه اساس
foundation پی ریزی اساس
elements عنصر اساس
there is nothing in it بی اساس است
corner stone بنیاد اساس
Unfounded rumours. شایعات بی اساس
corpus delicti اساس جرم
corpus juris اساس قانون
data origination اساس داده
tittle-tattle شایعات بی اساس
insubstantial بی اساس بیموضوع
element عنصر اساس
ignoring بی اساس دانستن
tittle tattle شایعات بی اساس
gossiping شایعات بی اساس
gossip شایعات بی اساس
idle rumoues شایعات بی اساس
ignore بی اساس دانستن
gossipry شایعات بی اساس
ignored بی اساس دانستن
gossiped شایعات بی اساس
gossips شایعات بی اساس
groundlessly بطور بی اساس
ignores بی اساس دانستن
three-day retreat گردهمایی سه روزه دور از مردم عمومی [برای دعا کردن، درس دینی و عبادت]
hot mix base اساس اسفالتی گرم
To build on sand. کار بی اساس کردن
gossips شایعات بی اساس دادن
bedding بنیاد و اساس هرکاری
gossiped شایعات بی اساس دادن
gossiping شایعات بی اساس دادن
demand processing پردازش بر اساس نیاز
rooty of sand چیز ناپایدار یا بی اساس
subbase course لایه زیر اساس
fabric سبک بافت اساس
fabrics سبک بافت اساس
gossip شایعات بی اساس دادن
grounded (his complaint was not grounded شکایت او بی اساس بود
on an arm's length basis بر اساس مستقل و برابر بودن [در]
ill founded دارای شالوده یا اساس بد بی پروپا
euhemerism اساس تاریخی برای افسانه ها
cotton grade درجه پنبه بر اساس مرغوبیت
gossiper کسیکه شایعات بی اساس میدهد
subbase course لایه پی قشر زیر اساس
euhemerize اساس تاریخی قائل شدن برای
average cost pricing قیمت گذاری بر اساس هزینه متوسط
It must have a solid foundation. اساس کار باید محکم باشد
his joys p from baseless hope خوشیهای اوناشی ازامیدهای بی اساس است
elements رکن اساس جزئی از یک قسمت یایکان
element رکن اساس جزئی از یک قسمت یایکان
it was basedon evclid اساس ان روی اقلیدس گذارده شده بود
plateform بلندی قسمتی از کف سالن یا محلی بنیاد یا اساس چیزی
yarn sorting دسته بندی نخ [بر اساس ظرافت، نمره نخ، جنس و غیره]
animism همزاد گرایی اعتقاد باینکه روح اساس زندگی است
anti federalist اشخاصی که درسال 88-7871 مخالف اساس حکومت امریکا بودند
Your slander is completely preposterous . تهمت وافترایی که می زنید بکلی مسخره وبی اساس است
probit واحد قیاس احتمالات اماری بر اساس حداقل انحراف ازمیزان متوسط
anlage اساس و پایهء رشد بعدی قسمت کوچکی که بعدا رشدنموده وبزرگ میشود
redundant information یک پیام بیان شده به روشی که اساس اطلاعات بطرق گوناگون یافت میشود
simulation روشی درتحقیق عملیات که بر اساس ان رفتار یک سیستم بر مبنای تداخل بین اجزاء ان ترسیم میشود
pareto distribution در حقیقت بیانگر توزیع درامد است که بر اساس ان رابطه بین درامدشخصی و جمعیت در ان بررسی میشود
simulations روشی درتحقیق عملیات که بر اساس ان رفتار یک سیستم بر مبنای تداخل بین اجزاء ان ترسیم میشود
stagnation thesis فرضیه رکود .فرضیهای که بر اساس ان بعلت بلوغ کامل اقتصادی یک کشور و امکان عدم جذب پس اندازها
permanent income hypothesis این فرضیه توسط میلتون فریدمن بیان شده که بر اساس ان مصرف تابعی ازانچه که وی انرا درامد دائمی
utilitarianism بر اساس این مکتب معیار سنجش همه چیزحداکثر خوبی و فایده برای حداکثر تعداد اشخاص است
wool sorting دسته بندی الیاف [بر اساس طول الیاف، ناحیه چیده شدن از بدن حیوان و رنگ پشم]
euler theorem در صورتی که تابع تولید همگن درجه یک باشد بر اساس قضیه اولر کل تولید مساوی مجموع پرداختی ها به عوامل تولیدمیباشد
fools paradise خوشی بی اساس یا خیالی الکی خوشی
enewal of contract by tacit agreement تجدید توافق بر اساس توافق ضمنی
invisible hand منشاء این اصطلاح کتاب "ثروت ملل "ادام اسمیت است . بر اساس این کتاب
phillips curve منحنی است که بر اساس ان رابطه بین نرخ بیکاری و نرخ تورم درانگلستان را نشان میدهد.شکل اولیه این منحنی
pay as you go principle اصلی که بر اساس ان مالیات دریافتی توسط دولت برای سیستم تامین اجتماعی در هرسال به بازنشستگان درهمان سال پرداخت میشود وبنابراین دولت وجوهی را ازاین بابت جمع اوری نمیکند
pareto criterion ضابطه پاراتو بر اساس این معیار که دراقتصاد رفاه بکار برده میشودان تغییر و وضعیتی نسبت به قبل بهتر خواهد بود که بتوان حداقل وضعیت یک فرد رابهبود بخشید بدون اینکه به دیگران صدمهای وارد اید
reaganomics اقتصادطرفدار عرضه است که اساس ان بر خلاف اقتصاد کینزی برروی مدیریت عرضه قراردارد . در این اقتصاد کاهش مالیات بعنوان یک محرک اقتصادی که باعث افزایش تولید و عرضه خواهد شد معرفی میشود
natural rate hypothesis فرضیهای که بر اساس ان یک حداقل نرخ بیکاری وجود دارد که چنانچه میزان بیکاری از این حد کمتر شود در این صورت تورم با شتاب بیشتری افزایش می یابد . در این نرخ طبیعی بیکاری
marxist economics نظام اقتصادی که در ان افکارکارل مارکس و طرفدارانش مد نظر است و بر اساس ان استثمار نظام سرمایه داری سرانجام کارگران را فقیرخواهد ساخت و عاقبت بحرانهای اقتصادی و سقوط نظام سرمایه داری را بوجودخواهد اورد
life cycle hypothesis فرضیه درامد در طول عمر فرضیهای است که بر اساس ان مصرف وابسته به درامدهای پیش بینی شده درطول عمر میباشد . این فرضیه در مقابل فرضیه اولیه کینز قرار دارد که به موجب ان مصرف وابسته به درامد فصلی است .
pigou effect اثر مانده واقعی اثر کاهش سطح قیمت ها برروی مصرف که بر اساس این اثر با کاهش سطح قیمت ها و در نتیجه بالا رفتن عرضه واقعی پول و افزایش ارزش واقعی ثروت مصرف نیز افزایش خواهد یافت
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com