English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 204 (3 milliseconds)
English Persian
hole سوراخ در پایان هر بخش گلف
holed سوراخ در پایان هر بخش گلف
holes سوراخ در پایان هر بخش گلف
holing سوراخ در پایان هر بخش گلف
Other Matches
eol پایان خط پرچمی که بیان کننده پایان یک خط داده میباشد
terminated پایان دادن پایان یافتن
terminates پایان دادن پایان یافتن
terminate پایان دادن پایان یافتن
centered سوراخ مرکزی که با سوراخ کد گذاری روی نوار پانچ شده در یک امتداد قرار دارند
center سوراخ مرکزی که با سوراخ کد گذاری روی نوار پانچ شده در یک امتداد قرار دارند
centers سوراخ مرکزی که با سوراخ کد گذاری روی نوار پانچ شده در یک امتداد قرار دارند
centred سوراخ مرکزی که با سوراخ کد گذاری روی نوار پانچ شده در یک امتداد قرار دارند
centre سوراخ مرکزی که با سوراخ کد گذاری روی نوار پانچ شده در یک امتداد قرار دارند
clair-voie [پرچین با دیواره های مشبک که سوراخ سوراخ است.]
dilly bag کیف دستی یا کیسه سوراخ سوراخ زنانه
to pink out leather چرم را برای زیبایی سوراخ سوراخ کردن
sight سوراخ روشنی رسان سوراخ دید
sights سوراخ روشنی رسان سوراخ دید
float stone سنگ اجرسای یکجورسنگ سوراخ سوراخ
fenestration چیزی که سوراخ سوراخ یاروزنه داراست
perforation عمل سوراخ کردن ایجاد سوراخ
cancellate سوراخ سوراخ سوراخ سوراخ کردن
pink سوراخ سوراخ کردن یا بریدن
foraminate ثقبه دار سوراخ سوراخ
pinkest سوراخ سوراخ کردن یا بریدن
pinker سوراخ سوراخ کردن یا بریدن
thirl سوراخ سوراخ کردن دریدن
gruyere cheese پنیر سوراخ سوراخ سوئیسی
swage block قالب سوراخ سوراخ
cancellous سوراخ سوراخ اسفنجی
cancellate سوراخ سوراخ اسفنجی
cancellated سوراخ سوراخ اسفنجی
grid دریچه سوراخ سوراخ
riddles سوراخ سوراخ کردن
riddle سوراخ سوراخ کردن
grids دریچه سوراخ سوراخ
millepore مرجان سوراخ سوراخ
breaches سوراخ رخنه کردن سوراخ کردن نفوذ در خطوط دشمن درگیری با دشمن
breached سوراخ رخنه کردن سوراخ کردن نفوذ در خطوط دشمن درگیری با دشمن
breach سوراخ رخنه کردن سوراخ کردن نفوذ در خطوط دشمن درگیری با دشمن
decapoda ده پایان
initiator terminator پایان ده
end all پایان
conclusions پایان
illmitable بی پایان
illimitable بی پایان
hexapod شش پایان
endings پایان
end line خط پایان
finish line خط پایان
limit پایان
conclusion پایان
finallist پایان رس
bourne پایان
abysm بی پایان
close پایان
point پایان
finish پایان
finis پایان
ending پایان
incessant پی در پی بی پایان
unfinished بی پایان
inconclusive بی پایان
unending بی پایان
never-ending بی پایان
never ending بی پایان
interminate بی پایان
endless بی پایان
closer پایان
closes پایان
abysses بی پایان
abyss بی پایان
unbound بی پایان
ends پایان
ended پایان
end پایان
finishes پایان
termination پایان
closest پایان
cessation پایان
perpetuity بی پایان
windup پایان
foreverness بی پایان
periods پایان
out <adv.> پایان
period پایان
forever بی پایان
eternity بی پایان
eternities بی پایان
eternity بی پایان
sempiternity بی پایان
issue [outcome] پایان
eternality بی پایان
immortality بی پایان
infinite time بی پایان
to sit out تا پایان
fruition پایان
finality پایان
aeon بی پایان
sequel نتیجه پایان
end پایان یک دور
Over and out! پایان اعلان !
eternal بی پایان دائمی
termination پایان دهی
past پایان یافته
unceasing پایان ناپذیر
Over and out! پایان خبر !
sequels نتیجه پایان
finishes پایان مسابقه
finish پایان مسابقه
Finifugal <adj.> تنفر از پایان
sustainable energy انرژی بی پایان
thesis پایان نامه
theses پایان نامه
atrocious با شرارت بی پایان
to turn out به پایان رسیدن
endless بدون پایان
termination پایان یابی
terminable پایان یافتنی
interminableness پایان ناپذیری
to come to a end به پایان رسیدن
inexhaustibility پایان نا پذیری
to see out به پایان رساندن
to see through به پایان رساندن
harvest home پایان درو
wind up پایان یافتن
godspeed پایان انجام
wind up پایان دادن
get over به پایان رساندن
to go through with به پایان رساندن
to get oven به پایان رساندن
get done with به پایان رساندن
jikan پایان وقت
last a دم اخر پایان
to bring to an end به پایان رساندن
teleology پایان شناسی
teleologist پایان شناس
terminuse ad quem نقطه پایان
surcease پایان استراحت
subjunction افزایش در پایان
sign off پایان دادن به
rhizopod ریشه پایان
placing judge داور خط پایان
on side پایان بازی
omniscience دانش بی پایان
ominscience دانش بی پایان
normal termination پایان عادی
myriapoda هزار پایان
gastropod شکم پایان
termination date تاریخ پایان
come off پایان مسابقه
It's over. به پایان رسید.
get through به پایان رساندن
abend پایان غیرعادی
tapes نوار خط پایان
taped نوار خط پایان
tape نوار خط پایان
irredeemable پایان ناپذیر
ends پایان یک دور
turn out <idiom> نتیجه ،پایان
time out <idiom> پایان وقت
run out (of something) <idiom> به پایان رساندن
finitude پایان پذیری
fineless بی پایان کردن
year-end پایان سال
year-end سال پایان
do away with <idiom> به پایان رساندن
eoj پایان کارob
eof پایان فایل
eob پایان یک بلوک
endnote پایان مدرک
endless loop حلقه بی پایان
end of block پایان یک بلوک
follow through <idiom> به پایان رساندن
end mark علامت بی پایان
ended پایان یک دور
buzzer زنگ پایان
dissertations پایان نامه
terminating پایان دار
dissertation پایان نامه
terminating پایان بخش
conclusion پایان یک چیز
interminable پایان ناپذیر
over پایان یافتن
over- پایان یافتن
conclusions پایان یک چیز
buzzers زنگ پایان
finish tape نوار پایان مسابقه
make short work of something <idiom> [به سرعت به پایان رساندن]
crash پایان عملیات کامپیوتر
raw deal <idiom> آخر خط ،پایان هستی
on end <idiom> بنظر به پایان رسیده
dash off <idiom> سریعا به پایان رساندن
come to nothing <idiom> باشکست به پایان رسیدن
finish yarn نوار پایان مسابقه
exit interview مصاحبه پایان خدمت
lift a blockade محاصره را پایان دادن
crashed پایان عملیات کامپیوتر
crashes پایان عملیات کامپیوتر
crashing پایان عملیات کامپیوتر
crashingly پایان عملیات کامپیوتر
periods نقطه پایان جمله
wire خط اغاز یا پایان مسابقه
wires خط اغاز یا پایان مسابقه
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com