Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (10 milliseconds)
English
Persian
basic hole
سوراخ مقدماتی
Other Matches
prolegomenon
مقدماتی کلمات مقدماتی
basic unit training
اموزش مقدماتی یکان اموزش مقدماتی واحد
center
سوراخ مرکزی که با سوراخ کد گذاری روی نوار پانچ شده در یک امتداد قرار دارند
centered
سوراخ مرکزی که با سوراخ کد گذاری روی نوار پانچ شده در یک امتداد قرار دارند
centers
سوراخ مرکزی که با سوراخ کد گذاری روی نوار پانچ شده در یک امتداد قرار دارند
centre
سوراخ مرکزی که با سوراخ کد گذاری روی نوار پانچ شده در یک امتداد قرار دارند
centred
سوراخ مرکزی که با سوراخ کد گذاری روی نوار پانچ شده در یک امتداد قرار دارند
clair-voie
[پرچین با دیواره های مشبک که سوراخ سوراخ است.]
dilly bag
کیف دستی یا کیسه سوراخ سوراخ زنانه
to pink out leather
چرم را برای زیبایی سوراخ سوراخ کردن
fenestration
چیزی که سوراخ سوراخ یاروزنه داراست
sight
سوراخ روشنی رسان سوراخ دید
sights
سوراخ روشنی رسان سوراخ دید
float stone
سنگ اجرسای یکجورسنگ سوراخ سوراخ
perforation
عمل سوراخ کردن ایجاد سوراخ
cancellate
سوراخ سوراخ سوراخ سوراخ کردن
pinkest
سوراخ سوراخ کردن یا بریدن
pinker
سوراخ سوراخ کردن یا بریدن
pink
سوراخ سوراخ کردن یا بریدن
thirl
سوراخ سوراخ کردن دریدن
gruyere cheese
پنیر سوراخ سوراخ سوئیسی
foraminate
ثقبه دار سوراخ سوراخ
swage block
قالب سوراخ سوراخ
grid
دریچه سوراخ سوراخ
grids
دریچه سوراخ سوراخ
millepore
مرجان سوراخ سوراخ
riddle
سوراخ سوراخ کردن
riddles
سوراخ سوراخ کردن
cancellous
سوراخ سوراخ اسفنجی
cancellated
سوراخ سوراخ اسفنجی
cancellate
سوراخ سوراخ اسفنجی
breached
سوراخ رخنه کردن سوراخ کردن نفوذ در خطوط دشمن درگیری با دشمن
breach
سوراخ رخنه کردن سوراخ کردن نفوذ در خطوط دشمن درگیری با دشمن
breaches
سوراخ رخنه کردن سوراخ کردن نفوذ در خطوط دشمن درگیری با دشمن
proforma
مقدماتی
preludial
مقدماتی
prelusive
مقدماتی
preliminary
مقدماتی
preparative
مقدماتی
elementarily
مقدماتی
elemental
مقدماتی
prolusory
مقدماتی
prolegomenous
مقدماتی
rudimental
مقدماتی
prodromal
مقدماتی
prolegomenary
مقدماتی
first
مقدماتی
tentative
مقدماتی
preliminaries
مقدماتی
introductory
مقدماتی
precursive
مقدماتی
preparatory
مقدماتی
introductive
مقدماتی
elementary
مقدماتی
prolusion
مقاله مقدماتی
primary
ابتدایی مقدماتی
propaedeutic
تعلیمات مقدماتی
preliminary
دور مقدماتی
preliminaries
امتحان مقدماتی
junior high school
دبیرستان مقدماتی
responsions
ازمون مقدماتی
preliminaries
مقدمات مقدماتی
rudiment
علوم مقدماتی
first aid
کمکهای مقدماتی
propaedeutic
تحصیلات مقدماتی
proforma invoice
سیاهه مقدماتی
pretest
امتحان مقدماتی
preliminary test
ازمایش مقدماتی
preliminaries
دور مقدماتی
preliminary investigation
بررسی مقدماتی
preliminary expenses
هزینههای مقدماتی
preliminary design
طرح مقدماتی
pilot injection
تزریق مقدماتی
pilot study
بررسی مقدماتی
preheater
گرمکن مقدماتی
precompression
تراکم مقدماتی
preceding pass
کالیبر مقدماتی
preliminary treatment
عملیات مقدماتی
preliminary works
کارهای مقدماتی
proem
رساله مقدماتی
prime color
رنگ مقدماتی
preliminary budget
بودجه مقدماتی
preselector
سلکتور مقدماتی
preselection
انتخاب مقدماتی
preliminary
مقدمات مقدماتی
preparatory response
پاسخ مقدماتی
preparative
کار مقدماتی
prep
مدرسه مقدماتی
preliminary
امتحان مقدماتی
basic research
تحقیقات مقدماتی
economizer
کرمکن مقدماتی
elementary gate
دریچه مقدماتی
elementary item
قلم مقدماتی
basic
اساسی مقدماتی
first cut
برش مقدماتی
preliminary negotiations
مذاکرات مقدماتی
basic
مقدماتی اساسی
elimination heat
دوره مقدماتی
preparations
اقدام مقدماتی
preparation
اقدام مقدماتی
basic training
اموزش مقدماتی
elementary
مقدماتی پایهای
bottom blown converter
مبدل دم مقدماتی
basic course
دوره مقدماتی
Travaux preparatoires
کارهای مقدماتی
perlim
دوره مقدماتی
basics
اساسی مقدماتی
basics
مقدماتی اساسی
fore exercise
تمرین مقدماتی
primary
مقدماتی نخستین
preludes
قسمت مقدماتی
heats
مسابقه مقدماتی
interlude
نگهداری مقدماتی
subassembly
مونتاژ مقدماتی
heat
مسابقه مقدماتی
introduction to physics
فیزیک مقدماتی
interludes
نگهداری مقدماتی
prelude
قسمت مقدماتی
forehearth
کوره مقدماتی
primary
مقدماتی اصلی
preparatory students
شاگردان تهیه یا مقدماتی
rudimentary knowledge
دانش مقدماتی یا نخستین
incipincy
وضع مقدماتی ابتدایی
basic machine unit
واحد دستگاه مقدماتی
black pickling
اسید شویی مقدماتی
basic bessemer process
فرایند مقدماتی بسمر
reconnaissance
بازدید مقدماتی اکتشاف
prolusion
اثر هنری مقدماتی
pre load
بار کردن مقدماتی
pre heat
حرارت دادن مقدماتی
pre design estimate
براورد مقدماتی طرح
incipience
وضع مقدماتی ابتدایی
eliminator
برنه در دور مقدماتی
supercharge
متراکم کردن مقدماتی
magnetic biasing
مغناطیس گردانی مقدماتی
basic bessemer converter
مبدل مقدماتی بسمر
basic bessemer steel
فولاد مقدماتی بسمر
elementary algebra
جبر مقدماتی
[ریاضی]
fundamental
اصولی مقدماتی اساسی
basic combat training
اموزش رزم مقدماتی
preselect
انتخاب کردن مقدماتی
protocols
مقاوله نامه موافقت مقدماتی
literacy
فهمیدن اصول مقدماتی کامپیوتر
protocol
مقاوله نامه موافقت مقدماتی
basic bessemer pig iron
اهن خام مقدماتی توماس
flight
بهترین نتیجه دور مقدماتی
junior college
دانشکده مقدماتی تا دو ساله اموزشکده
pretest
امتحان مقدماتی بعمل اوردن
preliminary budget forecast
پیش بینی مقدماتی بودجه
white primary
اخذ اراء مقدماتی حزبی
strategic reconnaissance
بررسی مقدماتی وضع دشمن
house of delegates
مجلس مقننه مقدماتی ویرجینیا ومریلند
preparatory
تیراندازی مقدماتی تیر تهیه برای تک
basic relay post
پایگاه مقدماتی تحویل و تحول بیماران
investigating
استفسار کردن اطلاعات مقدماتی بدست اوردن
microcontroller
RAM و زبان برنامه نویسی مقدماتی است
investigates
استفسار کردن اطلاعات مقدماتی بدست اوردن
investigated
استفسار کردن اطلاعات مقدماتی بدست اوردن
investigate
استفسار کردن اطلاعات مقدماتی بدست اوردن
exempt player
بازیگر معاف از انجام مراحل مقدماتی به علت سوابق او
juniorate
مدرسه شبانه روزی متوسطه محصلین دو ساله مقدماتی یسوعیون
WordPad
امکان نرم افزاری در ویندوز که توابع مقدماتی Microsoft Word را دارد
protocol
خلاصه مذاکرات معاهده و اتفاق نسخه اول و اصلی مقاوله نامه مقدماتی
protocols
خلاصه مذاکرات معاهده و اتفاق نسخه اول و اصلی مقاوله نامه مقدماتی
characters
یکی از نمادهای مقدماتی که برای بیان اطلاعات بصورت مجزا یا ترکیبی بکار میرود
character
یکی از نمادهای مقدماتی که برای بیان اطلاعات بصورت مجزا یا ترکیبی بکار میرود
premedical
دوره مقدماتی پزشکی وابسته به پیش پزشکی
edge perforated
لب سوراخ
tapped
سوراخ
finger hole
سوراخ
tapping
سوراخ
orifice
سوراخ
waterhole
سوراخ
pecker
سوراخ کن
foramen
سوراخ
broaching
سوراخ کن
loop
سوراخ
looped
سوراخ
loops
سوراخ
orifices
سوراخ
fenestra
سوراخ
eyelet
سوراخ
eyelets
سوراخ
waterholes
سوراخ
meshes
سوراخ
mesh
سوراخ
broacher
سوراخ کن
punctures
سوراخ
punctured
سوراخ
boring
سوراخ
columbarium
سوراخ
meshing
سوراخ
abroach
سوراخ
alveolar
سوراخ سوراخ
drill hole
سوراخ
awl
سوراخ کن
pertusion
سوراخ
leak
سوراخ
leaked
سوراخ
leaks
سوراخ
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com