Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 203 (11 milliseconds)
English
Persian
dismiss
سوزاندن توپزن و اخراج او
dismisses
سوزاندن توپزن و اخراج او
dismissing
سوزاندن توپزن و اخراج او
Other Matches
stumps
سوزاندن توپزن کریکت
stumped
سوزاندن توپزن کریکت
stumping
سوزاندن توپزن کریکت
stump
سوزاندن توپزن کریکت
take a wicket
سوزاندن توپزن کریکت
skittle
سوزاندن چند توپزن به اسانی پشت سر هم
throw out
سوزاندن توپزن با ضربه به میلههای کریکت
ducked
اخراج توپزن بی امتیاز
duck
اخراج توپزن بی امتیاز
ducks
اخراج توپزن بی امتیاز
duckings
اخراج توپزن بی امتیاز
yorked
توپزن سوخته و اخراج شده کریکت
innings
نوبت هر توپزن تا اخراج او مدتی که یک تیم توپ می زند
outed
مربوط به 9بخش اول زمین 81 بخشی گلف سوختن یا اخراج توپزن
out
مربوط به 9بخش اول زمین 81 بخشی گلف سوختن یا اخراج توپزن
out-
مربوط به 9بخش اول زمین 81 بخشی گلف سوختن یا اخراج توپزن
out-
اخراج کردن اخراج شدن
red card
علامت اخراج اخراج بازیگر
out
اخراج کردن اخراج شدن
outed
اخراج کردن اخراج شدن
undesireable discharge
اخراج به علت عدم صلاحیت اخراج به علت فساد اخلاق
dishonorable discharge
اخراج از خدمت به علت عدم صلاحیت اخراج از خدمت
ignify
سوزاندن
cauterizes
سوزاندن
fries
سوزاندن
baked
سوزاندن
fry
سوزاندن
bakes
سوزاندن
frying
سوزاندن
bake
سوزاندن
conflagrate
سوزاندن
calcine
سوزاندن
combust
سوزاندن
cauterized
سوزاندن
cauterize
سوزاندن
incinerating
سوزاندن
scorch
سوزاندن
scorches
سوزاندن
burn
سوزاندن
sears
سوزاندن
burns
سوزاندن
sear
سوزاندن
cauterised
سوزاندن
incinerate
سوزاندن
incinerated
سوزاندن
cauterises
سوزاندن
seared
سوزاندن
incinerates
سوزاندن
cauterising
سوزاندن
cauterizing
سوزاندن
blast
سوزاندن
to lay in a
سوزاندن
blasts
سوزاندن
burning
سوزاندن
incineration
سوزاندن
to burn a hole
سوزاندن
eat one's heart out
<idiom>
دل کسی را سوزاندن
to blow a fuse
فیوزی سوزاندن
vitriolize
با زاج سوزاندن
ustulation
سوزاندن شراب
incensed
سوزاندن بخور خوشبو
scalding
بااب گرم سوزاندن
incense
سوزاندن بخور خوشبو
to burn up
سوزاندن و از میان بردن
sinter
یک تکه کردن سوزاندن
scald
بااب گرم سوزاندن
scalds
بااب گرم سوزاندن
scalded
بااب گرم سوزاندن
incensing
سوزاندن بخور خوشبو
inustion
سوزاندن یا داغ کردن
incenses
سوزاندن بخور خوشبو
burnbag
سطل سوزاندن اسناد باطله
flame cultivator
دستگاه مخصوص سوزاندن علف
slash and burn
بریدن و سوزاندن گیاهان جنگلی
incinerators
کوره مخصوص سوزاندن اشغال
incinerator
کوره مخصوص سوزاندن اشغال
backstop
توپزن
batsman
توپزن
batsmen
توپزن
firebomb
با بمب آتشزا سوزاندن یا از بین بردن
chancing
فرصت سوزاندن حریف یابل گیری
chance
فرصت سوزاندن حریف یابل گیری
chances
فرصت سوزاندن حریف یابل گیری
firebombs
با بمب آتشزا سوزاندن یا از بین بردن
chanced
فرصت سوزاندن حریف یابل گیری
control
توپزن دقیق
batteries
توپزن و توپگیر
battery
توپزن و توپگیر
stonewaller
توپزن تدافعی
banjo hitter
توپزن ضعیف
baulking
خطای توپزن
balk
خطای توپزن
balked
خطای توپزن
controls
توپزن دقیق
baulks
خطای توپزن
balking
خطای توپزن
balks
خطای توپزن
controlling
توپزن دقیق
baulked
خطای توپزن
to torch something
چیزی را آتش زدن
[سوزاندن]
[زبانه کشیدن ]
earned run
کسب امتیاز پیش از سوزاندن سومین نفر
on drive
ضربه بسمت توپزن
defense
دفاع توپزن از میله ها
catcher
توپگیر پشت سر توپزن
counting
تعداد امتیاز توپزن
double
توپزن 0001امتیازی فصل
counts
تعداد امتیاز توپزن
doubled
توپزن 0001امتیازی فصل
counted
تعداد امتیاز توپزن
count
تعداد امتیاز توپزن
doubled up
توپزن 0001امتیازی فصل
ground
محل ایستادن توپزن
fine leg
محل پشت سر توپزن
blooper
پرتاب اهسته توپ به توپزن
complete game
یک بازی کامل از طرف توپزن
beanball
توپی که هدف ان سر توپزن باشد
out of one's ground
تجاوز توپزن از محل ایستادن
night-watchmen
توپزن پایان مسابقه کریکت
night-watchman
توپزن پایان مسابقه کریکت
night watchman
توپزن پایان مسابقه کریکت
ball
توپ دور از دسترس توپزن
leg hit
ضربه بسمت محدوده توپزن
down
میله افتاده واخراج توپزن
handle the ball
دست زدن توپزن به توپ
opener
هر کدام از دو توپزن اول بازی کریکت
third man
محل توپگیر دور از توپزن کریکت
sillier
بیش از حد نزدیک بودن توپگیربه توپزن
finest
ضربه توپزن به پشت منطقه خود
fined
ضربه توپزن به پشت منطقه خود
fine
ضربه توپزن به پشت منطقه خود
beans
ضربه زدن به سر توپزن باپرتاب توپ
bean
ضربه زدن به سر توپزن باپرتاب توپ
silly
بیش از حد نزدیک بودن توپگیربه توپزن
half century
05 امتیاز یا بیشتر توپزن درمسابقه کریکت
dig in
جای پاکندن درزمین ازطرف توپزن
silliest
بیش از حد نزدیک بودن توپگیربه توپزن
comebacker
ضربه توپ زمینی بطرف توپزن
coacher
یک از دو نفر توپزن تیم بیس بال
cleanup
توپزن چهارم که معمولا قوی است
square leg
محل بازیگر در ردیف توپزن وکمی دور از او
send down
پرتاب کردن توپ بسوی میله توپزن
take guard
وضع دفاعی توپزن جلو میلههای کریکت
castle
میله هایی که توپزن ازان دفاع میکند
castles
میله هایی که توپزن ازان دفاع میکند
cover point
محل بازیگر در نقطه معینی دور از توپزن
bowled
باختن توپزن در نتیجه انداختن میله افقی
long off
موضع گرفتن در جلو توپزن ودور از او در یک طرف
leg glance
ضربهای که توپ را مستقیما"به پشت توپزن می فرستد
inswinger
توپی که در هوا با انحنا به سوی توپزن می اید
late cut
ضربهای که توپ را به منطقه پشت توپزن می فرستد
leg side
قسمتی از زمین کریکت شامل محل توپزن
block the plate
موضع گرفتن در خط پایگاه برای بیرون کردن و سوزاندن دونده با تماس توپ
funeral home
محلی که دران مرده را جهت انجام مراسم تدفین یا سوزاندن اماده میکنند
pitch
بلند شدن توپ از زمین پیش از رسیدن به توپزن
steal
از فرصت استفاده کردن توپزن برای کسب امتیاز
pitches
بلند شدن توپ از زمین پیش از رسیدن به توپزن
brush back
پرتاب توپ از بالا برای عقب راندن توپزن
called strick
پرتابی که از منطقه توپزن می گذرد ولی ضربه نمیخورد
steals
از فرصت استفاده کردن توپزن برای کسب امتیاز
popping crease
خط 8 متری در طرفین میله که محدوده جلویی توپزن است
leg theory
روش تهاجمی محاصره کردن توپزن در سمت محدوده او
long hop
توپی که دور از دسترس توپزن از زمین بلند میشود
leg break
بلند شدن توپ از سمت توپزن بطرف میله
long on
موضه گرفتن در جلو توپزن ودور از او در طرف دیگر
off spin
چرخش توپ که تغییر سمت نزدیک توپزن میدهد
leg before wicket
حرکت غیرمجاز توپزن در سدکردن راه توپ با پا یا بدن
lay off
اخراج
foul out
اخراج
deposal
اخراج
the boot
اخراج
dislodgement
اخراج
ouster
اخراج
rustication
اخراج
out lawry
اخراج
excomminucation
اخراج
extrusion
اخراج
ejection
اخراج
eviction
اخراج
banishment
اخراج
exclusion
اخراج
deportation
اخراج
firing
اخراج
dismissal
اخراج
evictions
اخراج
disqualify
اخراج
dismissals
اخراج
disqualifying
اخراج
expulsion
اخراج
disqualifies
اخراج
expulsions
اخراج
disqualified
اخراج
deport
اخراج
evacuation
اخراج
deported
اخراج
deporting
اخراج
deports
اخراج
leg before
ضربه خوردن به پا پیش ازمیله که باعث سوختن توپزن میشود
designated hitter
بازیگر تعیین شده بعنوان توپزن بجای توپ انداز
coacher
مامور علامت دادن ازمربی به توپزن فعال بیس بال
half volley
پرتاب نزدیک به توپزن که بیدرنگ پس از بلند شدن ضربه می خورد
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com