English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (10 milliseconds)
English Persian
gonococcal سوزاکی مربوط به میکرب سوزاک
Other Matches
gonococcic سوزاکی مربوط ب_ه میبکرب سوزاک
gonococcus انگل یا میکرب سوزاک گونوکوک
antibiosis تضاد بین یک میکرب و فراوردهء میکرب دیگر که باعث از بین رفتن میکرب اولی میشود
the lancet was infected نیشترالوده به میکرب شد نیشتر میکرب گرفت
bacteriologic مربوط به میکرب شناسی وابسته به باکتری شناسی
gonorrheal سوزاکی
gonorrhoeal سوزاکی
gonorrhea سوزاک
blennorhagia سوزاک
blennorhaea سوزاک
gonorrhoea سوزاک
gleet تراوش سوزاکی
fire ship ادم سوزاکی یاکوفتی
gleety مانند تراوش سوزاکی
germicide میکرب کش
micro or ganism میکرب
germs میکرب
germ میکرب
microbe میکرب
microbes میکرب
bacilliphobia میکرب هراسی
bacteriologist میکرب شناس
microzym میکرب ناخوشی
microbiology میکرب شناسی
microbiologist میکرب شناس
to incubate bacteria کشت میکرب کردن
pneumococcus میکرب سینه پهلو
carrier برنامه حامل میکرب
carriers برنامه حامل میکرب
bacteriological علم میکرب شناسی
germicidal وابسته به میکرب کشی
bacteriology علم میکرب شناسی
bacteriolysis فساد و تحلیل میکرب
contagium میکرب سرایت دهنده مرض
anopheles که ناقل میکرب مالاریا میباشد
to incubate bacteria با وسائل ویژه میکرب پروردن
culture کشت میکرب در ازمایشگاه برز
culturing کشت میکرب در ازمایشگاه برز
cultures کشت میکرب در ازمایشگاه برز
petri dish فرف کوچک مخصوص کشت میکرب
mantoux test ازمایش درجه حساسیت شخص نسبت به میکرب سل
program loans قرضههای مربوط به برنامههای رشد و توسعه وامهای مربوط به اجرای برنامه ها
tactically مربوط به فن به کاربردن یکانها در نبرد مربوط به فن جنگ از نظر نظامی
tactical مربوط به فن به کاربردن یکانها در نبرد مربوط به فن جنگ از نظر نظامی
inferences روش تغییر نتیجه اطلاعات مربوط به شخص با استفاده از دادههای مختلف مربوط به افراد
inference روش تغییر نتیجه اطلاعات مربوط به شخص با استفاده از دادههای مختلف مربوط به افراد
victual مربوط به تهیه اذوقه مربوط به تامین خوار و بار
bioclimatic مربوط به اقلیم شناسی مربوط به اب و هوا و نحوه زندگی
elevation guidance دستورات مربوط به صعودهواپیما راهنماییهای مربوط به صعود هواپیما
auditory مربوط بشنوایی یا سامعه مربوط به ممیزی وحسابداری
genital مربوط به توالد و تناسل مربوط به دستگاه تناسلی
supervisory مربوط به نظارت مربوط به نافر امور
relative که حرکت نشانه گرروی صفحه نمایش مربوط مربوط به حرکت وسیله ورودی است
acoustic مربوط به صدا مربوط به سامعه
acoustical مربوط به صدا مربوط به سامعه
distance angle زاویه مربوط به برد سلاح زاویه مربوط به مسافت هدف
range component عنصر مربوط به مسافت عامل مسافت شاخه مربوط به برد
xenial مربوط به مهمان نوازی مربوط به مناسبات بین مهمان و میزبان
metastasis هجوم مرض گسترش میکرب مرض
civil appropriation اعتبارات مربوط به امورپرسنلی اعتبارات مربوط به امور غیرنظامی
formulae مقررات مربوط به ساختمان اتومبیل مقررات مربوط به ساختمان قایق مسابقه
formula مقررات مربوط به ساختمان اتومبیل مقررات مربوط به ساختمان قایق مسابقه
formulas مقررات مربوط به ساختمان اتومبیل مقررات مربوط به ساختمان قایق مسابقه
hypobaric مربوط به ارزیابی اثار کم شدن فشار جو مربوط به کم شدن فشار جو
pertinent مربوط
eight bit system مربوط به یک
apposite مربوط
for مربوط به
pertaining مربوط به
cretaceous مربوط به گچ
coordinate مربوط
pertinenet مربوط
related مربوط
curatorial مربوط به
condequent مربوط
correspondents مربوط به
correspondent مربوط به
pertinent مربوط به
irrelevant نا مربوط
caprine مربوط به بز
coherent مربوط
lineal مربوط به خط
proper مربوط
hydraulic مربوط به اب
as for مربوط به
affined مربوط
germane مربوط
vespertinal مربوط به شب
relevant مربوط
circumstantial مربوط به موقعیت
futuristic مربوط به اینده
filiate مربوط ساختن
vehicular مربوط به خودرو
expiratory مربوط به زفیر
agrologic مربوط بخاکشناسی
nautical مربوط به کشتیرانی
ovarian مربوط به تخمدان
faunae مربوط به جانوران
American مربوط بامریکا
Americans مربوط بامریکا
climatic مربوط به اب وهوا
operatic مربوط به اپرا
communist مربوط به کمونیسم
military مربوط به نظام
dictoral مربوط به دکتری
ameboid مربوط به امیب
commercial مربوط به تجارت
amebic مربوط به امیب
divisional مربوط به تقسیم
domiciliary مربوط به خانه
ameban مربوط به امیب
ameba مربوط به امیب
amazonian مربوط به امازونها
aluminous مربوط به الومینیوم
parental مربوط به والدین
textual مربوط به متن یا نص
aguish مربوط به تب و لرز
communists مربوط به کمونیسم
ammino مربوط به امونیاک
adulterous مربوط به زنا
glyptic مربوط به حکاکی
contiguous مربوط بهم
goidelic مربوط بسلت
fractional مربوط به بخشهایی
acetarious مربوط به سالاد
fossils مربوط بادوارگذشته
fossil مربوط بادوارگذشته
racing مربوط بمسابقه
outbound مربوط به خارج
dependent مربوط محتاج
concerns مربوط بودن به
personal مربوط به کسی
concern مربوط بودن به
ecumenical مربوط به سرتاسرجهان
fractional مربوط به بخشها
mammary مربوط به پستانداران
mammary مربوط به پستان
nasal مربوط به بینی
fistulous مربوط به ناسور
four dimensional مربوط به بعدچهارم
gallinaceous مربوط بماکیان
garlicky مربوط به سیر
genethliac مربوط به طالع
baronial مربوط به بارون
achaian مربوط به اخائیه
achaean مربوط به اخائیه
glossal مربوط به زبان
polar مربوط به قط بها
polar مربوط به قطب
Hellenic مربوط به یونان
womanish مربوط به زن یا زنان
verbs مربوط به صدا
analitical مربوط به تجزیه
aesthetically مربوط به علم
feminine مربوط به جنس زن
marital مربوط به زناشویی
surgical مربوط به جراحی
britannic مربوط به بریتانیا
brumal مربوط به زمستان
c مربوط به کامپیوتر
arteriovenous مربوط به رگها
centenarian مربوط به قرن
arithmeticlal مربوط به حساب
geriatric مربوط به پیری
calligraphic مربوط به خطاطی
archival مربوط به بایگانی
caloric مربوط به کالری
technologically مربوط به فناوری
my مربوط بمن
nuclear مربوط به اتمی
matrimonial مربوط به ازدواج
astrological مربوط به نجوم
atomistic مربوط به اتم
astro مربوط به نجوم
as to عطف به مربوط به
ceremonial مربوط به جشن
bardic مربوط به رامشگری
basal مربوط به ته یابنیان
meteorological مربوط به هواسنجی
bear on مربوط بودن
sartorial مربوط به خیاطی
congressional مربوط به کنگره
thematic مربوط بموضوع
ceremonials مربوط به جشن
capitular مربوط بفصل
technological مربوط به فناوری
familial مربوط به خانواده
municipal مربوط به شهرداری
budgetary مربوط به بودجه
anglian مربوط به نژاد
electrically مربوط به الکتریسیته
attached مربوط متعلق
retired مربوط به بازنشستگی
affiliating مربوط ساختن
corresponsive مربوط بیکدیگر
affiliates مربوط ساختن
valedictory مربوط به خداحافظی
affiliated مربوط ساختن
affiliate مربوط ساختن
computational مربوط به یک محاسبه
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com