English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 204 (9 milliseconds)
English Persian
needle سوزن سرنگ وگرامافون و غیره
needled سوزن سرنگ وگرامافون و غیره
needles سوزن سرنگ وگرامافون و غیره
needling سوزن سرنگ وگرامافون و غیره
Other Matches
acupunctuate با سوزن سوراخ کردن سوزن فروکردن
syringes سرنگ
syringe سرنگ
syringes سرنگ ها
hypodermic syringe سرنگ
battery filler سرنگ باتری
syringe سرنگ [پزشکی]
battery syringe سرنگ باتری
needle point سر سوزن سوزن دوزی
guns سرنگ امپول زنی و امثال ان
gun سرنگ امپول زنی و امثال ان
erasable قطعه حافظه فقط خواندنی که توسط ولتاژ اعمال شده به سوزن نوشتن آن برنامه ریزی است و داده بهاین سوزن نوشتن اعمال میشود وتوسعه اشعه مافوق بنفش پاک میشود
needleful یک سوزن نخ
styli سوزن
stylus سوزن
styluses سوزن
needled سوزن
needle سوزن
switch point سوزن
needling سوزن
needles سوزن
bard سوزن
bards سوزن
stilus سوزن
pinning ورودی با سه سوزن
aciform بشکل سوزن
acicular سوزن وار
aciculate سوزن وار
needling سوزن پیکاپ
test point سوزن ازمایشی
the eye of the needle سوراخ سوزن
injecting سوزن زدن
injected سوزن زدن
inject سوزن زدن
pin ورودی با سه سوزن
pricks خراش سوزن
pinned ورودی با سه سوزن
pricking خراش سوزن
prick خراش سوزن
injects سوزن زدن
switch سوزن دوراهی
switched سوزن دوراهی
work baskets سبد سوزن و نخ
touch needle سوزن محک
housewives سوزن دان
housewife سوزن دان
pointsman سوزن بان
vga - سوزن یا پورت
switches سوزن دوراهی
pricked خراش سوزن
catwhisker سوزن بلور
sew سوزن کاری
core nail سوزن هسته
packing needle سوزن جوالدوزی
darning needle سوزن رفوگری
whisker سوزن بلور
drilling pipe سوزن حفاری
needle point نوک سوزن
firing pin سوزن اتش
firing pin سوزن ماشه
staple سوزن منگنه
darning neddle سوزن رفوگری
work basket سبد سوزن و نخ
needles سوزن پیکاپ
sailmaker's needle سوزن چادردوزی
needle سوزن پیکاپ
belonephebia سوزن هراسی
needled سوزن پیکاپ
needled با سوزن تزریق کردن
vaccine point سوزن ابله کوبی
needle test of vicat ازمایش با سوزن ویکا
needling با سوزن تزریق کردن
needlework کار سوزن دوزی
needling سوزن دوزی کردن
dog spike سوزن نوک گیر
A sharp knife (pin , needle) چاقو (سوزن ) تیر
firing pin سوزن قفل اتش
needles با سوزن تزریق کردن
drop on سوزن دوراهی خط اهن
needled سوزن دوزی کردن
gas inlet valve needle سوزن شیرورودی بنزین
eye دهانه سوراخ سوزن
eye گوشوارهای سوراخ سوزن
eyeing دهانه سوراخ سوزن
eyeing گوشوارهای سوراخ سوزن
eyes دهانه سوراخ سوزن
eyes گوشوارهای سوراخ سوزن
eying دهانه سوراخ سوزن
eying گوشوارهای سوراخ سوزن
needle سوزن دوزی کردن
needle با سوزن تزریق کردن
needle book سوزن دان کتابی
gates سوزن اتصال به یک FET
gate سوزن اتصال به یک FET
needle lace کار سوزن دوزی
needles سوزن دوزی کردن
hypo سوزن تزریق زیر جلدی
firing pin سوزن گلنگدن اسلحه اتشی
palm and needle کفه چرمی ملوانی و سوزن
switchman سوزن بان راه اهن
There is no room to throw a needle . <proverb> جاى سوزن انداختن نیست .
tone arm الت سوزن نگهدار گرامافون
hyodermic needle سوزن امپول یا تزریق زیر جلدی
hypodermics سوزن مخصوص تزریق زیر جلد
hypodermic سوزن مخصوص تزریق زیر جلد
needleful نخی که یکبار درته سوزن میکنند
jacks ورودی ای که از یک سوزن تشکیل شده باشد
etui جعبهء کوچک زینتی سوزن نخ و دکمه
jack ورودی ای که از یک سوزن تشکیل شده باشد
prickling احساس سوزن سوزنی یا تیغ تیغی
exoskeleton مو و غیره
whatnot غیره
grainer و غیره
etcetera و غیره
acupuncture روش چینی بی حس سازی بوسیلهء فروکردن سوزن در بدن
reeve ازتنگنا یا جای باریکی گذشتن نخ را از سوراخ سوزن گذراندن
center fire اتش درنتیجه ضربه سوزن یاچخماق به مرکز فشنگ
needle work سوزن دوزی [برای تزئین حاشیه و یا طرح فرش]
collective goods پارک و غیره
etc مخفف و غیره
queues صف اتوبوس و غیره
track and field دیسک و غیره
fallow غیره مزروع
queueing صف اتوبوس و غیره
queued صف اتوبوس و غیره
queue صف اتوبوس و غیره
to prick at something بچیزی سوزن یا تیغ زدن چیزیرا کمی سوراخ کردن
staple سوزن [حرف ] یو شکل [برای محکم کردن سیمی به دیوار]
niece دختربرادر یا خواهر و غیره
odometer کیلومتر شماراتومبیل و غیره
to make out نوشتن [چک یا نسخه و غیره]
smudgiest پوشیده از کثافت یا گل و غیره
kymograph انقباض عضلات و غیره
smudgier پوشیده از کثافت یا گل و غیره
pitter-patter چک چک باران و غیره ضربان
pitter patter چک چک باران و غیره ضربان
nieces دختربرادر یا خواهر و غیره
unexpected غیره مترقبه غیرمنتظره
webby پر ازتار عنکبوت و غیره
to draw up نوشتن [چک یا نسخه و غیره]
infrastucture راه اهن و غیره
smudgy پوشیده از کثافت یا گل و غیره
embriodery [آراستن و زینت دادن زمینه فرش به کمک سوزن کاری و گلدوزی]
socket [سوراخی که سوزن یا ورودی وارد میشود تا اتصال الکتریکی برقرار کند]
pinout شرح محل سوزن ها در مدار مجتمع به همراه کار و سیگنال آنها
sockets سوراخی که سوزن یا ورودی وارد میشود تا اتصال الکتریکی برقرار کند
ushers راهنمایا کنترل سینماو غیره
keratosis شاخی شدن پوست و غیره
eviscerate روده یا چشم و غیره رادراوردن
exofficio از لحاظ تصدی مقام و غیره
dial گرفتن تلفن یارادیو و غیره
debacle سقوط ناگهانی حکومت و غیره
Do not admit any outsiders. افراد غیره را راه ندهید
ushering راهنمایا کنترل سینماو غیره
ushered راهنمایا کنترل سینماو غیره
clogging گرفتگی [سوراخ یا لوله و غیره ]
usher راهنمایا کنترل سینماو غیره
silo مخزن زیرزمینی غلات و غیره
dials گرفتن تلفن یارادیو و غیره
bake پختن [نان و کیک غیره]
dialled گرفتن تلفن یارادیو و غیره
upholsterer خیاط رومبلی و پرده و غیره
dialed گرفتن تلفن یارادیو و غیره
dTbGcles سقوط ناگهانی حکومت و غیره
debacles سقوط ناگهانی حکومت و غیره
whippletree تیر مال بنددرشکه و غیره
wheal ورم جای شلاق و غیره
inner tube لاستیک تویی اتومبیل و غیره
inner tubes لاستیک تویی اتومبیل و غیره
venom زهر مار و عقرب و غیره
take-home pay مزد پس از کسر مالیات و غیره
isoclinal line خطی که در روی نقشه بوسیله ان جاهایی که تمایل سوزن مغناطیسی یکسان است
needle سوزن نازک آهنی روی چاپگر matrix-dot که یکی از نقاط را چاپ می گیرد
needling سوزن نازک آهنی روی چاپگر matrix-dot که یکی از نقاط را چاپ می گیرد
needles سوزن نازک آهنی روی چاپگر matrix-dot که یکی از نقاط را چاپ می گیرد
needled سوزن نازک آهنی روی چاپگر matrix-dot که یکی از نقاط را چاپ می گیرد
subsidized accommodation منزل با کمک هزینه [کرایه و غیره]
wheeler-dealer دست اندرکار معاملات سیاسی و غیره
wheeler-dealers دست اندرکار معاملات سیاسی و غیره
vol-au-vents نان پر شده از گوشت مرغ و غیره
vol-au-vent نان پر شده از گوشت مرغ و غیره
main motion [at a party conference etc.] دادخواست اصلی [در همایش حزبی و غیره]
blimey حرف ندا به نشان تعجب و غیره
wreckage piece تکه کالای بازیافتی از کشتی و غیره
reest دود زدن ماهی و غیره پوسیدن
malfunction [ اندام یا ماشین و غیره ] درست کار نکردن
cellulose الیاف سلولز [در پنبه کنف و غیره]
plating روکشی با سیم و زر و غیره ابکاری فلزی
emergency امر فوق العاده و غیره منتظره
play نواختن ساز و غیره سرگرمی مخصوص
canvasser پروپاکاندچی انتخابات و غیره رای جمع کن
played نواختن ساز و غیره سرگرمی مخصوص
plays نواختن ساز و غیره سرگرمی مخصوص
emergence امر فوق العاده و غیره منتظره
ghost چون روح بر خانه ها و غیره سرزدن
nutshell پوست فندق و بادام و غیره مختصرا
veneer چوب مخصوص روکش مبل و غیره
battering rams میله مخصوص شکستن دروازه ها و غیره
battering ram میله مخصوص شکستن دروازه ها و غیره
goodies چیز خوردنی مغز گردو و غیره
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com