English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 150 (8 milliseconds)
English Persian
state socialism سوسیالیسم دولتی
Search result with all words
guild socialism سوسیالیسم صنفی عقیده کسانی که درعین اعتقاد به سوسیالیسم معتقد به ایجاد سیستم عدم تمرکز در مورد اصناف ودادن ازادی بیشتر به انهابودند و کنترل دولتی صاحبان حرف را جایز نمیشمردند واز این نظر گرایش ایشان به سندیکالیسم قابل توجه است
Other Matches
evolutionary socialism سوسیالیسم تکاملی سوسیالیسم ابداعی revisionism
make a diplomatic representation به دولتی تذکر دادن یا توجه دولتی را به موضوعی جلب کردن
the funds قرضه دولتی سهام وام دولتی
crown debt طلب دولتی بستانکاری دولتی
socialism سوسیالیسم
liberal socialism سوسیالیسم ازاد
guild socialism سوسیالیسم صنفی
scientific socialism سوسیالیسم علمی
utopian socialism سوسیالیسم تخیلی
guild socialism گیلد سوسیالیسم
competitive socialism سوسیالیسم رقابتی
evolutionary socialism سوسیالیسم تکاملی
command socialism سوسیالیسم دستوری
centralist socialism سوسیالیسم متمرکز
democratic socialism سوسیالیسم دموکراتیک
socialists جامعه گرا معتقد به سوسیالیسم
socialist جامعه گرا معتقد به سوسیالیسم
scientific socialism بررسی سوسیالیسم از طریق امار وارقام و شواهد و مدارک و برمبنای اصول اقتصاد و جامعه شناسی
governmental دولتی
stated دولتی
national [state, federal state] <adj.> دولتی
governmental <adj.> دولتی
state دولتی
state- دولتی
states دولتی
stating دولتی
government-run [television, newspaper etc.] <adj.> دولتی
belonging to the state <adj.> دولتی
government property مال دولتی
state enterprise بنگاه دولتی
etatism سوسیالیزم دولتی
political circles دوایر دولتی
public monopoly انحصار دولتی
public service استخدام دولتی
state enterprise مالکیت دولتی
government regulation مقررات دولتی
the funds وام دولتی
public assistance کمکهای دولتی
debenture حواله دولتی
public domain خالصه دولتی
public ownership مالکیت دولتی
state university دانشگاه دولتی
government owned industries صنایع دولتی
public institutions نهادهای دولتی
public ship ناو دولتی
public servants مامورین دولتی
government officials مامورین دولتی
state bank بانک دولتی
nationalized industries صنایع دولتی
government control کنترل دولتی
government control نظارت دولتی
state college دانشکده دولتی
quasi public نیمه دولتی
state prison زندان دولتی
government sector بخش دولتی
state ownership مالکیت دولتی
state دولتی حالت
public ownership خالصه دولتی
public domain خالصه دولتی
public ownership مالکیت دولتی
public domain مالکیت دولتی
civil servants مستخدم دولتی
civil servant مستخدم دولتی
privates غیر دولتی
private غیر دولتی
stating دولتی حالت
states دولتی حالت
stated دولتی حالت
state- دولتی حالت
government office اداره دولتی
public schools مدارس دولتی
public sector بخش دولتی
government departments دوایر دولتی
civil services خدمات دولتی
economic unit موسسه دولتی و ...
the king in council شورای دولتی باحضوراعلیحضرت
privatises غیر دولتی کردن
The corruption in government offices . فساد دردستگاههای دولتی
privatising غیر دولتی کردن
privatization غیر دولتی کردن
privatize غیر دولتی کردن
privatizing غیر دولتی کردن
privatizes غیر دولتی کردن
privatized غیر دولتی کردن
privatised غیر دولتی کردن
state planning برنامه ریزی دولتی
quasi public company شرکت نیمه دولتی
granted کمک دولتی اعانه
bureaucracies مجموع گماشتگان دولتی
adhesion الحاق دولتی به یک پیمان
bureaucracy مجموع گماشتگان دولتی
grants کمک دولتی اعانه
bill of oredit اوراق قرضه دولتی
government bonds اوراق قرضه دولتی
government enterprise موسسات تولیدی دولتی
government securities اوراق بهادار دولتی
government broadcasting پخش برنامههای دولتی
grant کمک دولتی اعانه
order in council تصویب نامه دولتی
arms نشان دولتی نیرو
lycee l دبیرستان دولتی درفرانسه
iranian state railways راه اهن دولتی ایران
security گرو سهام قرضه دولتی
fund holder دارنده سهام قرضه دولتی
dole کمک هزینه دولتی به بیکاران
funded تنخواه قرضه دولتی سهام
fund تنخواه قرضه دولتی سهام
blue book هرکتاب یانشریه رسمی دولتی
dictatorship of proletariat اصطلاحی است که بوسیله کارل مارکس برای توصیف مرحلهای از سوسیالیسم بکار برده شد .در این مرحله طبقه بورژوا یا سرمایه داران قدرت را از دست می دهند و کارگران قدرت را دراختیار می گیرند .
public ship کشتی حمل و نقل و مسافربر دولتی
emission انتشار سهام دولتی و اوراق قرضه و اسکناس
emissions انتشار سهام دولتی و اوراق قرضه و اسکناس
barratry خرید و فروش مقامهای دولتی ومذهبی با پول
welfare state دولتی که به خدمات اجتماعی توجه خاص دارد
floater گواهی نامه سهام دولتی یا راه اهن
The subsidy will be phased out next year. یارانه دولتی در سال آینده به پایان می رسد.
spoils system سیستم تقسیم مناسب دولتی بین اعضاء حزب حاکم
mandatory power دولتی که قیم و سرپرست دولت یا حکومت یا سرزمین دیگری باشد
bureaucrat مامور دولتی مقرراتی واهل کاغذ بازی دیوان سالار
bureaucrats مامور دولتی مقرراتی واهل کاغذ بازی دیوان سالار
demarche عمل سیاسی اقدامی است که دولتی درمورد مسئله خاصی
revisionism روش فکری ادوارد برنشتاین المانی که ابتدا پیرو مارکس بود ولی بعدا" دکترین فوق را که مبتنی است بر اصلاح سیستم انقلابی مارکس و اعتقاد به این که سوسیالیسم از طریق تکامل تدریجی میتواندجهانگیر شود ابداع کرد
The US government agencies dropped the ball in preventing the attack. سازمان های دولتی ایالات متحده در جلوگیری از حمله ناکام شدند .
transportation in kind وسیله حمل و نقل دولتی یامجانی اعم از هواپیما یاکشتی یا اتوبوس
serviced منفعه توجه و حفظ کردن خدمات دولتی و عمومی وفیفه مامور دولت
service منفعه توجه و حفظ کردن خدمات دولتی و عمومی وفیفه مامور دولت
free trade شیوهای که دران کالاها بدون محدودیتهای دولتی از کشوری به کشوردیگر انتقال داده میشود
revenue cutter کشتی مسلح دولتی که برای جلوگیری ازقاچاق واجرای قوانین مالیاتی بکار رود
totaliarian state دولتی که دران یک نفر یا یک هیات حاکمه اختیار و تصدی همه امور رادر دست دارند
market socialism سوسیالیسم مبتنی بر بازار سیستم اقتصادی که در ان وسایل تولید در مالکیت عمومی بوده اما نیروهای بازار در این سیستم مکانیسم هماهنگ کننده را بوجود می اورند . سیستم اقتصادی یوگسلاوی مثال مشخصی ازاین نوع سیستم میباشد
pluralism عقیده مبتنی برلزوم دخالت کلی و عملی موسسات و مجامع غیر دولتی در امر اداره مملکت
full power اختیاری است که دولتی به نماینده خود به طور موقتی میدهد تا درمورد بخصوصی مذاکره و اخذتصمیم کند
common carrier شرکتی دولتی که تلفن تلگراف و سایر امکانات مخابراتی را جهت عموم تهیه میکند حامل مشترک
federal privacy act قانون فدرال که از اشکار شدن پرونده پرسنلی افراد توسط عوامل دولتی یا طرفهای قرارداد ان جلوگیری میکند
safe conducts سمدی که فرستاده دولتی که در حال جنگ با دولت مرسل الیه است قبل از ورود به خاک ان کشور باید تحصیل کند
safe conduct سمدی که فرستاده دولتی که در حال جنگ با دولت مرسل الیه است قبل از ورود به خاک ان کشور باید تحصیل کند
safe-conducts سمدی که فرستاده دولتی که در حال جنگ با دولت مرسل الیه است قبل از ورود به خاک ان کشور باید تحصیل کند
yamen اداره یا مقام رسمی مندرین یا کارمند دارای رتبه اداره دولتی
pork barrel برنامه دولتی دارای منافع مادی برای اشخاص تصویب کننده ان یا برای دولت
governmentalize تحت کنترل حکومت در اوردن بصورت دولتی در اوردن
innocent passage مثل حالتی که دولتی قوای خود را جهت سوار کردن به کشتی از خاک کشور دیگری با رضایت ان کشور بدون حالت تهاجمی عبور دهد
semipublic نیمه عمومی نیمه دولتی
vetoed حق و اختیاریک ارگان دولتی برای منع یابی اثر کردن تصمیم یک ارگان دیگر حقی است که اعضادائمی شورای امنیت سازمان ملل متحد برای نفی تصمیمات ان دارند
vetoes حق و اختیاریک ارگان دولتی برای منع یابی اثر کردن تصمیم یک ارگان دیگر حقی است که اعضادائمی شورای امنیت سازمان ملل متحد برای نفی تصمیمات ان دارند
veto حق و اختیاریک ارگان دولتی برای منع یابی اثر کردن تصمیم یک ارگان دیگر حقی است که اعضادائمی شورای امنیت سازمان ملل متحد برای نفی تصمیمات ان دارند
vetoing حق و اختیاریک ارگان دولتی برای منع یابی اثر کردن تصمیم یک ارگان دیگر حقی است که اعضادائمی شورای امنیت سازمان ملل متحد برای نفی تصمیمات ان دارند
notification عملی است که دولتی برای اگاه ساختن دولت دیگر برای اطلاع از مسئله مهمی انجام میدهد و هدف از این عمل ان است که طرف از مسیله مذکور قانونا"مطلع تلقی شود
recredential نامهای است که بعضی اوقات رئیس دولتی که سفیر نزد ان ماموریت دارد در جواب احضار نامه سفیر به رئیس دولت فرستنده سفیر می نویسد و در واقع این نامه پاسخی است به استوار نامهای که سفیر در شروع ماموریتش تقدیم داشته است
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com