Total search result: 201 (11 milliseconds) |
|
|
|
English |
Persian |
intervert |
سوی دیگر برگرداندن |
|
|
Other Matches |
|
chips |
قطعهای که حاوی مدارهایی برای بررسی آزمایش روی مدارهای دیگر یا قط عات دیگر است |
chip |
قطعهای که حاوی مدارهایی برای بررسی آزمایش روی مدارهای دیگر یا قط عات دیگر است |
otherwise <adv.> |
به ترتیب دیگری [طور دیگر] [جور دیگر] |
conversions |
وسیلهای که داده را از یک فرمت به فرمت دیگر تبدیل میکند. مناسب برای سیستم دیگر بدون تغییر محتوای |
conversion |
وسیلهای که داده را از یک فرمت به فرمت دیگر تبدیل میکند. مناسب برای سیستم دیگر بدون تغییر محتوای |
reference |
نقط های در زمان که به عنوان مبدا برای زمان بندی هادی دیگر یا اندازه گیریهای دیگر به کار می رود |
references |
نقط های در زمان که به عنوان مبدا برای زمان بندی هادی دیگر یا اندازه گیریهای دیگر به کار می رود |
some other time |
دفعه دیگر [وقت دیگر] |
tunnelling |
روش بستن یک بسته داده از یک نوع شبکه دربسته دیگر به طوری که روی شبکه دیگر و ناسازگار قابل ارسال باشد |
he was otherwise ordered |
جور دیگر مقدر شده بود سرنوشت چیز دیگر بود |
shifts |
تغییر از یک مجموعه حروف به دیگر , که امکان استفاده از حروف دیگر |
shifted |
تغییر از یک مجموعه حروف به دیگر , که امکان استفاده از حروف دیگر |
shift |
تغییر از یک مجموعه حروف به دیگر , که امکان استفاده از حروف دیگر |
diverging |
برگرداندن |
transact |
برگرداندن |
to turn off |
برگرداندن |
reset |
برگرداندن |
redeploy [staff] |
برگرداندن |
reflects |
برگرداندن |
reflecting |
برگرداندن |
reflect |
برگرداندن |
blenching |
برگرداندن |
blenches |
برگرداندن |
blenched |
برگرداندن |
blench |
برگرداندن |
convert |
برگرداندن |
to put a bout |
برگرداندن |
retorts |
برگرداندن |
to bring back |
برگرداندن |
bring back |
برگرداندن |
rootle |
برگرداندن |
evert |
برگرداندن |
to send back |
برگرداندن |
send back |
برگرداندن |
renvoi |
برگرداندن |
retroject |
برگرداندن |
reversion |
برگرداندن |
retort |
برگرداندن |
dishonours |
برگرداندن چک |
dishonouring |
برگرداندن چک |
replaying |
برگرداندن |
replayed |
برگرداندن |
replay |
برگرداندن |
upsetting |
برگرداندن |
avert |
برگرداندن |
regurgitating |
برگرداندن |
regurgitates |
برگرداندن |
regurgitated |
برگرداندن |
translate |
برگرداندن |
translated |
برگرداندن |
translating |
برگرداندن |
upsets |
برگرداندن |
upset |
برگرداندن |
regurgitate |
برگرداندن |
dishonoured |
برگرداندن چک |
turnover |
برگرداندن |
dishonour |
برگرداندن چک |
dishonors |
برگرداندن چک |
dishonoring |
برگرداندن چک |
dishonored |
برگرداندن چک |
averts |
برگرداندن |
averting |
برگرداندن |
averted |
برگرداندن |
replays |
برگرداندن |
translates |
برگرداندن |
evocate |
فراخواندن برگرداندن |
to put a bout a horse |
سر اسب را برگرداندن |
curl of the lip |
برگرداندن یا اویختن لب |
spades |
بابیل برگرداندن |
replicates |
برگرداندن تازدن |
replicated |
برگرداندن تازدن |
decode |
برگرداندن رمز |
decoded |
برگرداندن رمز |
make up <idiom> |
بازیافتن ،برگرداندن |
replicate |
برگرداندن تازدن |
spade |
بابیل برگرداندن |
replicating |
برگرداندن تازدن |
evoking |
فراخواندن برگرداندن |
re echo |
دوباره برگرداندن |
evokes |
فراخواندن برگرداندن |
to pay back |
برگرداندن افزودن |
evoke |
فراخواندن برگرداندن |
return |
مراجعت برگرداندن |
returned |
مراجعت برگرداندن |
decodes |
برگرداندن رمز |
returning |
مراجعت برگرداندن |
returns |
مراجعت برگرداندن |
metafile |
1-فایلی که حاوی فایلهای دیگر باشد. 2-فایلی که داده مربوط به فایلهای دیگر را معرفی کند یا شامل شود |
turn the clock back <idiom> |
زمان را به عقب برگرداندن |
reverse |
برگرداندن پشت و رو کردن |
convert |
برگرداندن وارونه کردن |
converts |
برگرداندن وارونه کردن |
handtwist retrieve |
طرز برگرداندن نخ ماهیگیری |
reversing |
برگرداندن پشت و رو کردن |
reverses |
برگرداندن پشت و رو کردن |
reversed |
برگرداندن پشت و رو کردن |
repatriate |
بمیهن خود برگرداندن |
to turn over |
محول کردن برگرداندن |
supinate |
بخارج برگرداندن دست |
suspension of vouchers |
برگرداندن اسناد هزینه |
rehabilitates |
بحال نخست برگرداندن |
rehabilitated |
بحال نخست برگرداندن |
rehabilitate |
بحال نخست برگرداندن |
restitute |
بحال اول برگرداندن |
converting |
برگرداندن وارونه کردن |
converted |
برگرداندن وارونه کردن |
to tutn end for end |
وارونه کردن برگرداندن |
repatriations |
برگشتن یا برگرداندن به میهن |
repatriation |
برگشتن یا برگرداندن به میهن |
turn over |
وارونه کردن برگرداندن |
turn |
تاه زدن برگرداندن |
turns |
تاه زدن برگرداندن |
rehabilitating |
بحال نخست برگرداندن |
restores |
بحال اول برگرداندن |
restores |
برگرداندن به وضعیت جدید |
bead |
برگرداندن لبههای ورق |
beads |
برگرداندن لبههای ورق |
restored |
برگرداندن به وضعیت جدید |
restored |
بحال اول برگرداندن |
restore |
برگرداندن به وضعیت جدید |
repatriated |
بمیهن خود برگرداندن |
vomit |
استفراغ کردن برگرداندن |
restore |
بحال اول برگرداندن |
restoring |
بحال اول برگرداندن |
repatriating |
بمیهن خود برگرداندن |
to refuse somebody entry [admission] |
کسی را در مرز برگرداندن |
vomits |
استفراغ کردن برگرداندن |
restoring |
برگرداندن به وضعیت جدید |
vomited |
استفراغ کردن برگرداندن |
repatriates |
بمیهن خود برگرداندن |
he had no more no to say |
دیگر سخنی نداشت که بگوید دیگر حرفی نداشت |
remanded |
به بازداشتگاه برگرداندن احضار کردن |
eversion |
برگرداندن پلک چشم وغیره |
remanding |
به بازداشتگاه برگرداندن احضار کردن |
reversion |
برگرداندن شیب معکوس دادن |
recovers |
برگرداندن چیزی که گم شده بود |
remand |
به بازداشتگاه برگرداندن احضار کردن |
recover |
برگرداندن چیزی که گم شده بود |
turn in |
بداخل پیچاندن برگرداندن به انبار |
covers |
اماده برای برگرداندن توپ |
coverings |
اماده برای برگرداندن توپ |
remands |
به بازداشتگاه برگرداندن احضار کردن |
countering |
برگرداندن جهت مخالف به طبیعی |
retaliating |
عین چیزی را بکسی برگرداندن |
cover |
اماده برای برگرداندن توپ |
recovering |
برگرداندن چیزی که گم شده بود |
resets |
برگرداندن یک وسیله به حالت اولیه |
intervert |
بخود اختصاص دادن برگرداندن |
retaliate |
عین چیزی را بکسی برگرداندن |
reset |
برگرداندن یک وسیله به حالت اولیه |
retaliated |
عین چیزی را بکسی برگرداندن |
retaliates |
عین چیزی را بکسی برگرداندن |
countered |
برگرداندن جهت مخالف به طبیعی |
counter |
برگرداندن جهت مخالف به طبیعی |
recuperation |
عمل برگرداندن لوله بجای خود |
recovery |
برگرداندن فرایند یا برنامه پس ازوقوع خطاوتصحیح ان |
recoveries |
برگرداندن فرایند یا برنامه پس ازوقوع خطاوتصحیح ان |
supination |
چرخاندن کف دست به سمت بالا برگرداندن پا |
to translate something [from/into a language] |
برگرداندن [نوشتنی] چیزی [از یک زبان یا به زبانی] |
to invert a fraction |
برخهای را برگرداندن کسری را معکوس کردن |
to send home |
به خانه [از جایی که آمده اند] برگرداندن |
backspace tape |
فرایند برگرداندن نوارمغناطیسی به ابتدای رکوردقبلی |
HTML |
مجموعهای از کدهای مخصوص که نحوه و نوعی که برای نمایش متن به کار می رود نشان میدهد و امکان ارتباط از طریق کلمات خاص درون متن به بخشهای دیگر متن یا متنهای دیگر میدهد |
maximise |
برگرداندن نشانه برنامه به پنجره اصلی نمایش آن |
echoing |
برگرداندن سیگنال دریافتی در همان مسیر ارسالی |
repristinate |
بصورت اصلی برگرداندن دوباره بکر کردن |
echo |
برگرداندن سیگنال دریافتی در همان مسیر ارسالی |
echo |
برگرداندن سیگنال به مبدای که ارسال شده بود |
echoing |
برگرداندن سیگنال به مبدای که ارسال شده بود |
echoes |
برگرداندن سیگنال دریافتی در همان مسیر ارسالی |
echoed |
برگرداندن سیگنال به مبدای که ارسال شده بود |
echoed |
برگرداندن سیگنال دریافتی در همان مسیر ارسالی |
rewound |
برگرداندن نوار یا فیلم یا شمارنده به محل شروع |
rewinds |
برگرداندن نوار یا فیلم یا شمارنده به محل شروع |
rewind |
برگرداندن نوار یا فیلم یا شمارنده به محل شروع |
echoes |
برگرداندن سیگنال به مبدای که ارسال شده بود |
backtab |
برگرداندن نشانه گر به یک واحد عقب تر از موقعیت موجود |
to turn down |
وارونه یاپشت رو گذاشتن تاه زدن برگرداندن |
rewinding |
برگرداندن نوار یا فیلم یا شمارنده به محل شروع |
trans shipment |
انتقال بکشتی دیگر انتقال بنقلیه دیگر |
irredentist |
طرفدار برگرداندن همه جاهایی که ایتالیایی حرف میزنند به ایتالیا |
recovery |
برگرداندن به برنامه پس ازثابت شدن خطاازنقط های که تابع فراخوانی صداشده بود |
recoveries |
برگرداندن به برنامه پس ازثابت شدن خطاازنقط های که تابع فراخوانی صداشده بود |
reset |
برگرداندن سیستم به وضعیت اولیه برای اینکه برنامه یا فرایند مجددا شروع شوند |
resets |
برگرداندن سیستم به وضعیت اولیه برای اینکه برنامه یا فرایند مجددا شروع شوند |
setup |
توپ اسان برای برگرداندن وضع گویهایی که به اسانی می توان امتیاز بدست اورد |
reconstituting |
برگرداندن فایل به وضعیت قبلی , ذخیره سازی فایل پس از خرابی یا صدمه |
reconstitutes |
برگرداندن فایل به وضعیت قبلی , ذخیره سازی فایل پس از خرابی یا صدمه |
recalls |
برگرداندن متن یا فایل از محل برای ذخیره سازی برای ویرایش |
recall |
برگرداندن متن یا فایل از محل برای ذخیره سازی برای ویرایش |
recalled |
برگرداندن متن یا فایل از محل برای ذخیره سازی برای ویرایش |
reconstituted |
برگرداندن فایل به وضعیت قبلی , ذخیره سازی فایل پس از خرابی یا صدمه |
line up billiard |
بیلیارد کیسه دار با روش برگرداندن گویهای کیسه افتاده به زمین |
reconstitute |
برگرداندن فایل به وضعیت قبلی , ذخیره سازی فایل پس از خرابی یا صدمه |
replacing |
برگرداندن چیزی درجای قبلی , قراردادن چیزی درمحل چیزدیگر |
backup |
دستور برگرداندن داده از دیسک سخت به فلاپی دیسک یا نوار |
replaces |
برگرداندن چیزی درجای قبلی , قراردادن چیزی درمحل چیزدیگر |
replaced |
برگرداندن چیزی درجای قبلی , قراردادن چیزی درمحل چیزدیگر |
replace |
برگرداندن چیزی درجای قبلی , قراردادن چیزی درمحل چیزدیگر |
looped |
برسی اینکه داده به درستی در خط منتقل شده با برگرداندن داده به ارسال کننده |