English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 71 (5 milliseconds)
English Persian
host سپاه میزبان
hosted سپاه میزبان
hosting سپاه میزبان
hosts سپاه میزبان
Other Matches
host troop سپاه
army corpa سپاه
legion سپاه
legions سپاه
Corp سپاه
corps سپاه
rears عقبه سپاه
legion سپاه رومی
corps artillery توپخانه سپاه
corps commander فرمانده سپاه
legions سپاه رومی
rearing عقبه سپاه
reared عقبه سپاه
volunteers سپاه داوطلب
o o line خط دیدبانی سپاه
rear عقبه سپاه
armies سپاه گروه
army سپاه گروه
corps troops یکانهای سپاه
rearguard عقبهی سپاه
Peace Corps سپاه صلح
volunteer corps سپاه داوطلب
corps artillery توپخانه همراه سپاه
reserve army of unemployed سپاه ذخیره بیکاران
rear barrier حد عقب سپاه یا لشگر
hostesses زن میزبان
hosting میزبان
land lady زن میزبان
he officiated as host میزبان شد
hosted میزبان
landlady میزبان
hostess زن میزبان
landladies میزبان
host میزبان
entertainers میزبان
entertainer میزبان
hosts میزبان
host nation کشور میزبان
host crystal بلور میزبان
host country کشور میزبان
host computers کامپیوتر میزبان
host computer کامپیوتر میزبان
deaputy chief of staff رئیس رکن از رده سپاه به بالا
host guest chemistry شیمی میزبان- میهمان
host operating system سیستم عامل میزبان
host ارگانیسم میزبان [زیست شناسی]
host organism ارگانیسم میزبان [زیست شناسی]
survey information center مرکز اطلاعات نقشه برداری در توپخانه لشکری یا سپاه
hosting آداپتوری که به کامپیوتر میزبان وصل است
homoecious دارای یک میزبان درتمام دوره زندگانی
hosted آداپتوری که به کامپیوتر میزبان وصل است
hosts آداپتوری که به کامپیوتر میزبان وصل است
host آداپتوری که به کامپیوتر میزبان وصل است
endobiotic زیست کننده درمیان بافتهای میزبان خود
ectogenic قادر بادامه زندگی درخارج از میزبان خود
mirror writing shadow reading کامپیوتر میزبان با دو دیسک فیزیکی برای بالا بردن سرعت دسترسی
end system پروتکل استاندارد OSI که به کامپیوترهای میزبان اجازه محل یابی یک router را می دهند.
invites حرف خاص ارسالی برای بیان به وسیلهای که کامپیوتر میزبان آماده دریافت پیام است
invite حرف خاص ارسالی برای بیان به وسیلهای که کامپیوتر میزبان آماده دریافت پیام است
invited حرف خاص ارسالی برای بیان به وسیلهای که کامپیوتر میزبان آماده دریافت پیام است
end system روی اینترنت کامپیوتر اصلی یا میزبان که به اینترنت وصل است
ES IS سیستم نهایی به سیستم میانی استاندار پروتکل OIS برای اینکه به کامپیوترهای میزبان
identification تابعی که توسط کامپیوتر میزبان استفاده میشود تا مافیت و مشخصات کامپیوتر یا کاربر را بیان کند.
identification حرف که بر کامپیوتر میزبان ارسال میشود تا ماهیت و محل کامپیوتر دور یا ترمینال مشخص شود
remote data concentrator وسیله یی که پیام ها را ازطریق خطوط کم سرعت ازترمینالهای متعدد دریافت کرده و داده ها را از طریق یک حط واحد سنکرون باسرعت بالا به پردازنده میزبان منتقل میکند
upload 1-ارسال فایلهای داده یا برنامه از یک کامپیوتر کوچک به CPU اصلی . 2-ارسال فایل از یک کامپیوتر به BBS یا کامپیوتر میزبان .
xenial مربوط به مهمان نوازی مربوط به مناسبات بین مهمان و میزبان
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com