English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 142 (8 milliseconds)
English Persian
bank deposit سپرده بانکی
Search result with all words
banking deposit account حساب سپرده بانکی
demand deposit سپرده بانکی که بدون چک میتوان برداشت کرد
Other Matches
depositor صاحب سپرده سپرده گذار
purchase price variance سپرده اختلاف قیمت خرید سپرده تضمینی خرید
clearing banks بانکی که چکها را نقد میکند بانکی که چکها را می پردازد
clearing bank بانکی که چکها را نقد میکند بانکی که چکها را می پردازد
depositary سپرده
guarantees سپرده
fiduciary سپرده
trust fund سپرده
guaranteed سپرده
deposit سپرده
deposits سپرده
deposits : سپرده
deposit : سپرده
guarantee سپرده
idle deposit سپرده بلااستفاده
idle deposit سپرده راکد
trust fund سپرده امانی
money on deposit پول سپرده
quasi deposit شبه سپرده
legal deposit سپرده قانونی
guarantee fund سپرده تضمینی
appropriation refund بازپرداخت سپرده
recognizance سپرده التزامی
deposit ratio نسبت سپرده
money on d. پول سپرده
appropriation title عنوان سپرده
guarantees وثیقه سپرده
guarantee وثیقه سپرده
guaranteed وثیقه سپرده
depositery نگهدارنده سپرده
trust fund وجوه سپرده
deposit account حساب سپرده
deposit accounts حساب سپرده
certificate of deposit گواهی سپرده
fiduciary امانتی سپرده
fixed term deposit سپرده ثابت
foreign deposit سپرده خارجی
demand deposit سپرده دیداری
demand deposit سپرده جاری
depositery محل نگهداری سپرده
open allotment حساب سپرده باز
appropriation reimbur sement تامین سپرده یاوثیقه
appropriation receipt رسید سپرده قانونی
depositary for a fund سپرده برای یک صندوق
certificate of deposit گواهی پول سپرده
certificate of deposits گواهی نامه سپرده
deposit slip اعلامیه پرداخت سپرده
bank check چک بانکی
deposit multiplier ضریب بهم فزاینده سپرده
Money entrusted to my care . پولی که با مانت نزد من سپرده شد
loan on deposit اعطای وام به وثیقه سپرده
change over انتقال بانکی
consortium of bankers کنسرسیوم بانکی
banker's bill صورتحساب بانکی
bank expansion گسترش بانکی
bank loan وام بانکی
account with [at] a bank حساب بانکی
bank rate نرخ بانکی
bank charge هزینههای بانکی
bank charges هزینههای بانکی
bank commission کارمزد بانکی
bank contraction انقباض بانکی
bank credit اعتبار بانکی
banking کار بانکی
bank discount تنزیل بانکی
bank discount تخفیف بانکی
bank statement صورتحساب بانکی
bank bond ضمانت بانکی
bank statements صورتحساب بانکی
bank holidays تعطیلات بانکی
bank accounts حساب بانکی
bank acceptance قبولی بانکی
bank advance وام بانکی
bank bill حواله بانکی
bank account حساب بانکی
bank discount سپردههای بانکی
bank draft حواله بانکی
bank failure ورشکستگی بانکی
bank giro جیروی بانکی
bank guarantee ضمانت بانکی
clearing تهاتر بانکی
bank interest بهره بانکی
bank liabilities بدهیهای بانکی
bank liabilities تعهدات بانکی
bank pass book دفترچه بانکی
bank reserves اندوختههای بانکی
bank transfers انتقالات بانکی
bank reserves ذخایر بانکی
bank draft برات بانکی
clearings تهاتر بانکی
army deposit fund سپرده پولی پرسنل نیروی زمینی
clearing نقل وانتقال بانکی
bank rate نرخ بهره بانکی
bank statements صورت حساب بانکی
liabilities تعهد موجودی بانکی
bank development گسترش شبکه بانکی
clearings نقل وانتقال بانکی
joint account حساب بانکی مشترک
bank statement صورت حساب بانکی
liability تعهد موجودی بانکی
letter of credit اعتبار نامه بانکی
bank guarantee ضمانت نامه بانکی
checking accounts حساب جاری بانکی
volume of bank credit حجم اعتبارات بانکی
checking account حساب جاری بانکی
bankbook دفترحساب بانک دفترچه بانکی
negotiating bank بانکی که اسناد را معامله میکند
cashes حواله پستی تلگرافی یا بانکی
penny bank بانکی که تا یک پنی هم میتوان در ان گذاشت
time deposit سپردهء بانکی مدت دار
giros خدمات بانکی اداره پست
giro خدمات بانکی اداره پست
bankable قابل نقل وانتقال بانکی
bank paper چک تضمین شده سفته بانکی
discount rate نرخ ثابت نزول بانکی
cash حواله پستی تلگرافی یا بانکی
cashed حواله پستی تلگرافی یا بانکی
cashing حواله پستی تلگرافی یا بانکی
I deposited the money in my bank account . پول را به حساب بانکی ام ریختم
nursling or nurse کودکی به دست دایه یا پرستار سپرده شده است
pass book برای صاحب سپرده نگاه میدارد دفترنسیه دکاندار
inspectorate رسد بانی بخشی که بدست رسدبانی سپرده شده باشد
inspectorates رسد بانی بخشی که بدست رسدبانی سپرده شده باشد
land bank بانکی که زمین را در برابر پول گرو بر میدارد
advising bank بانکی که گشایش اعتبار اسنادی رابه ذینفع
over-the-counter interbank transactions داد و ستد بین بانکی در خارج از بورس
30% down payment against bank guaranty ۳۰ درصد پیش پرداخت در برابر ضمانت بانکی
excess preserves اندوخته بانکی بیش از حدی که قانونا" لازم است
escrow موافقت نامه بین دونفرکه بامانت نزدشخص ثالثی سپرده شودوتاحصول شرایط بخصوص بدون اعتبارباشد
trust company شرکت امین یا امانت دار بانکی که امانات وسپرده هارا نیز نگهمیدارد
My grandparents are six feet under. <idiom> پدر بزرگ و مادر بزرگ من فوت و به خاک سپرده شده اند.
holographic image [ذخیره داده به صورت تصویری که بعدا توسط بانکی از خانه های نوری و لیزر خوانده میشود.]
upfront payment پول بیعانه [پیش بها] [پیش پرداخت] [سپرده] [ودیعه]
escrow سندرسمی که بدست شخص ثالثی سپرده شده وپس از انجام شرطی قابل اجرایا قابل اجرا یاقابل ابطال باشد
fixed capital سپرده ثابت اموال ثابت یکان
delivered <adj.> <past-p.> سپرده شده [داده شده]
committed <adj.> <past-p.> سپرده شده [داده شده]
consigned <adj.> <past-p.> سپرده شده [داده شده]
forwarded <adj.> <past-p.> سپرده شده [داده شده]
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com