Dictiornary-Farsi | سپرده راکد | Persian/Farsi English Dictionary انگلیسی فارسی

Total search result: 114 (7 milliseconds)

English	Persian
idle deposit	سپرده راکد


Other Matches

depositor	صاحب سپرده سپرده گذار
purchase price variance	سپرده اختلاف قیمت خرید سپرده تضمینی خرید
dulls	راکد
stagnant	راکد
latent	راکد
dulling	راکد
dullest	راکد
duller	راکد
dulled	راکد
inert	راکد
dull	راکد
standing	راکد
still	راکد
stillest	راکد
non moving water	اب راکد
stills	راکد
mere	اب راکد
amort	راکد
racquetball racket	راکد
resting	راکد
stiller	راکد
merest	اب راکد
slack water	اب راکد
dead air	هوای راکد
dead records	بایگانی راکد
stills	راکد همیشه
idle money	پول راکد
dead space	فضای راکد
stagnating	راکد شدن
stagnates	راکد شدن
stagnated	راکد شدن
stagnate	راکد شدن
stillest	راکد همیشه
stiller	راکد همیشه
statgnate	راکد شدن
records depository	بایگانی راکد
liquid capital	سرمایه راکد
still	راکد همیشه
morgue	بایگانی راکد
morgues	بایگانی راکد
dead file	پرونده راکد
liquidity perference	فهرست پول راکد
lentic	وابسته به ابهای راکد
the market is dull	بازار راکد است
lentic	زیست کننده در ابهای راکد
stagnicolous	زندگی کننده دراب راکد
stationary front	جبهه حد فاصل بین دو توده هوای راکد
wind shadow	منطقه اب نسبتا راکد در سمت پناهگاه قایق از باد
fiduciary	سپرده
depositary	سپرده
trust fund	سپرده
deposits	: سپرده
guaranteed	سپرده
deposit	سپرده
guarantee	سپرده
guarantees	سپرده
deposits	سپرده
deposit	: سپرده
deposit accounts	حساب سپرده
deposit account	حساب سپرده
deposit ratio	نسبت سپرده
money on d.	پول سپرده
guarantee	وثیقه سپرده
guaranteed	وثیقه سپرده
recognizance	سپرده التزامی
quasi deposit	شبه سپرده
guarantees	وثیقه سپرده
money on deposit	پول سپرده
appropriation refund	بازپرداخت سپرده
idle deposit	سپرده بلااستفاده
appropriation title	عنوان سپرده
bank deposit	سپرده بانکی
certificate of deposit	گواهی سپرده
legal deposit	سپرده قانونی
demand deposit	سپرده دیداری
demand deposit	سپرده جاری
trust fund	وجوه سپرده
trust fund	سپرده امانی
fiduciary	امانتی سپرده
guarantee fund	سپرده تضمینی
depositery	نگهدارنده سپرده
foreign deposit	سپرده خارجی
fixed term deposit	سپرده ثابت
open allotment	حساب سپرده باز
certificate of deposit	گواهی پول سپرده
banking deposit account	حساب سپرده بانکی
depositery	محل نگهداری سپرده
depositary for a fund	سپرده برای یک صندوق
certificate of deposits	گواهی نامه سپرده
appropriation reimbur sement	تامین سپرده یاوثیقه
appropriation receipt	رسید سپرده قانونی
deposit slip	اعلامیه پرداخت سپرده
Money entrusted to my care .	پولی که با مانت نزد من سپرده شد
loan on deposit	اعطای وام به وثیقه سپرده
deposit multiplier	ضریب بهم فزاینده سپرده
army deposit fund	سپرده پولی پرسنل نیروی زمینی
demand deposit	سپرده بانکی که بدون چک میتوان برداشت کرد
nursling or nurse	کودکی به دست دایه یا پرستار سپرده شده است
pass book	برای صاحب سپرده نگاه میدارد دفترنسیه دکاندار
inspectorates	رسد بانی بخشی که بدست رسدبانی سپرده شده باشد
inspectorate	رسد بانی بخشی که بدست رسدبانی سپرده شده باشد
backwater	محل راکد [عقب افتاده] [عقب مانده] [واژه تحقیری]
escrow	موافقت نامه بین دونفرکه بامانت نزدشخص ثالثی سپرده شودوتاحصول شرایط بخصوص بدون اعتبارباشد
My grandparents are six feet under. <idiom>	پدر بزرگ و مادر بزرگ من فوت و به خاک سپرده شده اند.
upfront payment	پول بیعانه [پیش بها] [پیش پرداخت] [سپرده] [ودیعه]
depository	بایگانی مدارک بایگانی راکد
idle balance	مانده راکد مانده غیرفعال
escrow	سندرسمی که بدست شخص ثالثی سپرده شده وپس از انجام شرطی قابل اجرایا قابل اجرا یاقابل ابطال باشد
fixed capital	سپرده ثابت اموال ثابت یکان
forwarded <adj.> <past-p.>	سپرده شده [داده شده]
delivered <adj.> <past-p.>	سپرده شده [داده شده]
committed <adj.> <past-p.>	سپرده شده [داده شده]
consigned <adj.> <past-p.>	سپرده شده [داده شده]