English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (4 milliseconds)
English Persian
scutum سپر دراز یا تخم مرغی روم قدیم
Other Matches
teutonic از نژاد قدیم المانی زبان قدیم توتنی
ovoid جسم تخم مرغی تخم مرغی شکل
avian مرغی
ovate تخم مرغی
oviform تخم مرغی
oval تخم مرغی
struthous شتر مرغی
ellipses تخم مرغی
ellipse تخم مرغی
ovals تخم مرغی
almond انبار تخم مرغی
ovalness شکل تخم مرغی
ovolo زوار تخم مرغی
ovolo فتیله تخم مرغی
ovoidal تخم مرغی شکل
ovoidal جسم تخم مرغی
daw مرغی شبیه کلاغ
egg shaped تخم مرغی شکل
vitelline زرده تخم مرغی
what kind of a bird is that ? چه جور مرغی است
ovally تخم مرغی وار
egg shaped section مقطع تخم مرغی
i wish i were کاش من مرغی بودم
fulmar مرغی مانند مرغ طوفان
oval بیضی تخم مرغی شکل
ovals بیضی تخم مرغی شکل
to piniona bird's wing نوک بال مرغی را چیدن
roadrunner مرغی شبیه فاخته تکزاس
ovalize تخم مرغی یا بیضی کردن
cruller کلوچه تخم مرغی سرخ شده
standard egg section مقطع تخم مرغی شکل معمولی
bowtell [ابزاری با سر محدب و فیتیله تخم مرغی]
bowtelle [ابزاری با سر محدب و فیتیله تخم مرغی]
to get a meat for a bird برای مرغی جفت پیدا کردن
to pounce upon a bird ناگهان برسر مرغی فرودامدن یا حمله کردن
egg position حالت تخم مرغی در مسابقات سرعت اسکی
egg bound صفت مرغی که تخم درتخم دانش گشته یاپیچ خورده است
of old قدیم
yore در قدیم
the old world بر قدیم
primitive قدیم
anciently در قدیم
ancientry عهد قدیم
the youth of the world روزگارخیلی قدیم
the old testament عهد قدیم
dateless بسیار قدیم
Aborigine اهلی قدیم
old world دنیای قدیم
pierian در مقدونیه قدیم
the old ways رسوم قدیم
immensurable خیلی قدیم
In times past . In olden days . درروزگاران قدیم
f. times ایام قدیم
tzar امپراطورروسیه قدیم
soricine موش پوزه دراز شبیه موش پوزه دراز
unites سکه قدیم انگلیسی
conventionality پیروی از سنت قدیم
iguanodont سوسماربزرگ گیاهخوار قدیم
unite سکه قدیم انگلیسی
immemorially بطور خیلی قدیم
uniting سکه قدیم انگلیسی
kempo تکنیک قدیم کاراته
carthage شهر کارتاژ قدیم
proconsulship مقام فرمانداری در رم قدیم
Old Testament پیمان یا وصیت قدیم
earliest مربوط به قدیم عتیق
early مربوط به قدیم عتیق
from immemorial times از زمان خیلی قدیم
old english زبان انگلیسی قدیم
It is an old saying that … از قدیم گفته اند که ...
proconsular وابسته به فرمانداران رم قدیم
samaria سامریه در فلسطین قدیم
samson قاضی قدیم اسرائیل
conservative پیرو سنت قدیم
italic وابسته به ایتالیاییهای قدیم
babylon شهر بابل قدیم
land grave کنت قدیم المانی
conservatives پیرو سنت قدیم
satrap استاندار قدیم ایران
triumvier یکی از سه زمامدار روم قدیم
plebs توده مردم روم قدیم
triumvirates یکی از سه زمامدار روم قدیم
triumvirate یکی از سه زمامدار روم قدیم
doric بسبک معماری قدیم یونان
propraetor کنسول فرمانداراستان قدیم روم
macaca نوعی میمون دنیای قدیم
ecclesiast عضوانجمن سیاسی اتنیهای قدیم
pandect حقوق مدنی روم قدیم
old indian defence دفاع هندی قدیم شطرنج
pony express پست سریع السیر قدیم
the a of days خدای سرمدی قدیم الایام
apis گاو مقدس مصریان قدیم
paleo etc وابسته بشمال دنیای قدیم
paleo arctic or palaeo وابسته بشمال دنیای قدیم
paleethnology مبحث شناسایی انسانهای قدیم
immemorial بسیار قدیم خیلی پیش
tchigorin indian دفاع هندی قدیم شطرنج
stuart خانواده سلطنتی قدیم انگلستان
fabliau وابسته باشعار قدیم فرانسه
saker باز شکاری در اروپای قدیم
nestorian کلیسای نسطوری قدیم ایران
ra خدای افتاب مصریان قدیم
macaque نوعی میمون دنیای قدیم
punic اهل کارتاژ قدیم قرطاجنی
mercury یکی از خدایان یونان قدیم
sab وابسته به سبایایمن قدیم یمنی
babel شهر و برج قدیم بابل
old guard صنوف صاحب اعتبار قدیم
Hamedan شهر همدان [اکباتان قدیم]
atrium اطاق میانی خانههای روم قدیم
acinaces شمشیر کوتاه ایرانیان قدیم وسکاها
archon یکی از افسران عالیرتبهء اتن قدیم
from (since) the year dot [British E] <adv.> از زمان خیلی قدیم [اصطلاح روزمره]
lawmerchant قواعد واصول قدیم معاملات بازرگانی
from (since) the year one [American E] <adv.> از زمان خیلی قدیم [اصطلاح روزمره]
mycenian اهل شهر "مسین " قدیم یونان
mycenaean اهل شهر "مسین " قدیم یونان
hierology علم خواندن خطوط قدیم مصر
hoplite سرباز پیاده مسلح یونان قدیم
lambrequin دستمال روی کلاه خوددلاروران قدیم
portcullises درورودی قلعههای قدیم پنجره کشودار
portcullis درورودی قلعههای قدیم پنجره کشودار
propretor کنسول فرماندار استان قدیم روم
Whigs عضو حزب "ویگ " در انگلیس قدیم
Whig عضو حزب "ویگ " در انگلیس قدیم
protasis نخستین قسمت درام قدیم رومی
quadriga ارابه چهار اسبه رومیان قدیم
classics مربوط به نویسندگان قدیم لاتین ویونان
classic مربوط به نویسندگان قدیم لاتین ویونان
shekel واحد وزن وپول بابل قدیم
sogdian اهل سغدیا یا سغد قدیم ایران
essenism اصول یازندگی راهبان قدیم یهود
pre chellean وابسته به اواخر دوره عصرحجر قدیم
goth یکی از اقوام المانی قدیم بربری
doric وابسته بمردم دوریس یونان قدیم
He is an old – timer at this club . از قدیم عضو این با شگاه بو ده است
guard mount مراسم تعویض پاسدار قدیم یاجدید
paleontology مبحث زیست شناسی دوران قدیم
gambit of aleppo نام قدیم گامبی وزیر شطرنج
primogeniture حق فرزند ارشد ذکور نسبت به تمام ارث (در قدیم)
elam کشور ایلام قدیم که درناحیه خوزستان بوده
shaman کشیش یاکاهن یاجادوگرمردم قدیم شمال اسیاواروپا
paleolith الات سنگی نتراشیده عصر حجر قدیم
olympiad جشن ها ومسابقات قدیم یونان مسابقات المپیک
gutta تزئینات مخروطی شکل سردیوار ساختمانهای قدیم
uncial وابسته بحروف الفبای قدیم یونان و روم
canon low دررم قدیم مورد عمل بوده وامروز در
knight bachelor پایین ترین مرتبه سلحشوری قدیم انگلیس
archeologic وابسته به باستان شناسی مربوط بعلم اثار قدیم
paleontologist ویژه گر زیست شناسی دوران قدیم یا کهنه سنگی
staged تغییر بین سیستم قدیم و جدید در یک سری طبقات
fleur de lys گل زنبق یا سوسن نشان خانواده سلطنتی قدیم فرانسه
modernism نو گرایی سازش دادن عقاید قدیم باافکار جدید
fleur de lis گل زنبق یا سوسن نشان خانواده سلطنتی قدیم فرانسه
mesolithic وابسته بدوره بین عصر حجر قدیم وجدید میانسنگی
paleolithic وابسته به دوره دوم عصر حجر قدیم یا کهنه سنگی
lowboy عضو حزب محافظه کار قدیم میز چهارپایه کشودار
palafitte خانهای که درزمانهای قدیم پیش ازتاریخ روی تیرهای که دردریاچه فرومیکردند
longheaded دراز سر
dolichomorphic دراز تن
long دراز
longish دراز
macro دراز
long headed سر دراز
lengthwise دراز
linear دراز
longer دراز
to eke out دراز
to piece out دراز
toom دراز
lengthy دراز
longest دراز
long- دراز
longs دراز
prolix دراز
verbose دراز
oblongs دراز
to be prolonged دراز
oblongated دراز
oblong دراز
longed دراز
drag on <idiom> دراز کردن
in the long run در دراز مدت
long eared گوش دراز
long bone استخوانهای دراز
long term <adj.> دراز مدت
lantern jawed چانه دراز
long run [American E] <adj.> دراز مدت
lanternjaws چانه دراز
long bill نوک دراز
long billed نوک دراز
long run دراز مدت
long necked گردن دراز
longeval دراز عمر
streek دراز کردن
longhead کله دراز
protract دراز کردن
prolixity دراز نویسی
pintail اردک دم دراز
oblonated دراز :درازنا
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com