English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 202 (14 milliseconds)
English Persian
rudder سکان هواپیما وسیله هدایت یا خط سیر
rudders سکان هواپیما وسیله هدایت یا خط سیر
Other Matches
guidance هدایت کردن وسیله یا هواپیمامنطقه پوشش سیستم هدایت هواپیما منطقه زیر پوشش سیستم هدایت
controls وسیله تغییرسمت و مسیر هواپیما دستگاه هدایت موشک
controlling وسیله تغییرسمت و مسیر هواپیما دستگاه هدایت موشک
control وسیله تغییرسمت و مسیر هواپیما دستگاه هدایت موشک
terminal guidance هدایت موشک در مراحل اخرمسیر هدایت هواپیما ازفرودگاه یا به فرودگاه
homing guidance هدایت هواپیما یا موشک بااستفاده از امواج رادار هدایت الکترونیکی
joystick سکان هدایت
joysticks سکان هدایت
absolute joystick سکان هدایت مطلق
job stick سکان هدایت دسته فرمان
beamrider موشک هدایت شوندهای که به وسیله اشعه رادار هدایت میشود
plane director نفر هدایت کننده هواپیما هادی هواپیما
rudder سکان عقب هواپیما
rudders سکان عقب هواپیما
azimuth guidance هدایت هواپیما از نظر سمتی هدایت سمتی هواپیما
fet وسیله الکترونیکی که به عنوان کنترل جریان متغییر بکار می رود : یک سیگنال خارجی مقاومت وسیله و جریان جاری را تغییر میدهد به وسیله تغییر پهنای کانال هدایت
aircraft arresting barrier وسیله بازدارنده هواپیما ازحرکت مهار هواپیما
tie down وسیله مهار هواپیما در محوطه پارکینگ وسیله بستن
avigation فن هدایت هواپیما
leading line خط هدایت هواپیما
aircraft modification and control کنترل و هدایت هواپیما
aircraft guide مسئول هدایت هواپیما درفرودگاه
airmanship متخصص در خلبانی و هدایت هواپیما
vectored attacks تک هدایت شده هواپیما به هدف
omnidirection range سیستم هدایت چند جهتی هواپیما
beacons امواج رادیویی برای هدایت هواپیما
beacon امواج رادیویی برای هدایت هواپیما
electronic navigation هدایت هواپیما یا کشتی بادستگاههای الکترونیکی
azimuth indicator شاخص سمتی هواپیما وسیله نشان دهنده زاویه سمتی هواپیما
roll in point نقطه ورود به شاخه تک به وسیله هواپیما نقطه شروع حرکت تک هواپیما
radio approach دستگاه هدایت فرود هواپیما بوسیله بی سیم
teleran دستگاه هدایت هواپیما بوسیله تلویزیون ورادار
homing station ایستگاه ردیاب دستگاههای هدایت مسیر هواپیما
pathfinder guidance هدایت هواپیماها به وسیله هواپیمای راهنمای مسیر یاراهیاب
aircraft plotter وسیله ناوبر هواپیما
simulator برنامه کامپیوتری که کاربر امکان هدایت هواپیما را میدهد. با نشان داده یک تابلوی کنترل واقعی و صحنههای متحرک .
simulators برنامه کامپیوتری که کاربر امکان هدایت هواپیما را میدهد. با نشان داده یک تابلوی کنترل واقعی و صحنههای متحرک .
master slave manipulator بازو و دست خودکار که به وسیله اپراتوراز فاصله دوری هدایت میشود
aircraft plotter وسیله ترسیم مسیر هواپیما
noncrew خدمه اضافی هواپیما یا وسیله
air distance مسافت طی شده به وسیله هواپیما
search mission ماموریت تجسس زمینی به وسیله هواپیما
attitude director indicator دستگاه نشان دهنده عملیات دستگاه هدایت زاویه تقرب هواپیما به باند
vectored attacks تک غیر مستقیم هواپیما به هدف با استفاده از هدایت یک یکان زمینی مستقر دراطراف هدف
appliance هر نوع وسیله برای بکارندازی یا کنترل هواپیما
appliances هر نوع وسیله برای بکارندازی یا کنترل هواپیما
azimuth equidistant projection وسیله نشان دهنده تعادل سمتی هواپیما
staged crews خدمه موجود در روی وسیله یا کشتی یا هواپیما
parking پارک کردن هواپیما یا وسیله توقفگاه خودرو
azimuth micrometer وسیله نشان دهنده اجزای سمت هواپیما
arresting system purchase element وسیله ضربه گیر سیستم مهار هواپیما
strafing به مسلسل بستن هدفهای زمینی به وسیله هواپیما
aircraft arresting reset unit وسیله اماده کردن مجددسیستم مهار هواپیما
goldie lock فرمان پست رادار زمینی به هواپیما دایر بر اینکه رادارکنترل زمینی هدایت هواپیمارا بعهده گرفته است
homologate اعلام و تایید کار حد نصاب سرعت هواپیما به وسیله داوران
transportation in kind وسیله حمل و نقل دولتی یامجانی اعم از هواپیما یاکشتی یا اتوبوس
guidance هدایت کردن سیستم هدایت هدایت
maces نوعی موشک هدایت شونده که با انرژی جنبشی هدایت میشود
fighter direction هدایت کردن هواپیماهای شکاری هدایت جنگنده ها ازروی ناو
mace نوعی موشک هدایت شونده که با انرژی جنبشی هدایت میشود
on board <idiom> وسیله نقلیه کوچک ویا هواپیما ویا کشتی سوار شدن
stellar guidance سیستم هدایت نجومی موشکهای هدایت شونده
inertial guidance سیستم هدایت داخلی موشک هدایت خودکار
conductance ضریب هدایت قدرت هدایت
gyro pilot سیستم هدایت خودکار ناو هدایت ژیروسکوپی ناو هدایت نجومی خودکار ناو
chain باس ارتباطی که یک وسیله را به دیگری متصل میکند. و هر وسیله میتواند دادهای که در خط به سوی وسیله دیگر وجود دارد دریافت یا ارسال یا تغییر بدهد
chains باس ارتباطی که یک وسیله را به دیگری متصل میکند. و هر وسیله میتواند دادهای که در خط به سوی وسیله دیگر وجود دارد دریافت یا ارسال یا تغییر بدهد
celestial guidance سیستم هدایت نجومی موشک هدایت موشک یا قمرمصنوعی با استفاده از صورفلکی
automatic pilots وسیله تثبیت خودکار مسیرتقرب هواپیما تثبیت کننده خودکار مسیر
automatic pilot وسیله تثبیت خودکار مسیرتقرب هواپیما تثبیت کننده خودکار مسیر
sensor وسیله اکتشافی وسیله مراقبتی وسیله کشف کننده
landing gear چرخ هواپیما که هنگام نشستن هواپیما وزن انراتحمل میکند
approach end نقطه شروع تقرب هواپیما ابتدای محوطه دویدن هواپیما
altitude sickness حال به هم خوردگی در اثرارتفاع هواپیما مرض ناشی از زیاد شدن ارتفاع هواپیما
touchdown تماس هواپیما با زمین سینه مال رفتن هواپیما
touchdowns تماس هواپیما با زمین سینه مال رفتن هواپیما
barometric leveling تراز کردن هواپیما از نظرفشار جو تعادل بارومتری هواپیما
aircraft scrambling دستور پرواز هواپیما ازوضعیت اماده باش زمینی صدور فرمان درگیری هواپیما با هدف
aft قسمت انتهایی هواپیما بطرف عقب هواپیما
air mileage indicator کیلومتر شمار هواپیما مسافت سنج هواپیما
spoiler صفحه دراز و باریک روی سطح بالایی هواپیما که برای کاستن سرعت یا اوج گرفتن هواپیما بلند میشود
space charter اختصاص جا در هواپیما رزرو کردن جا در هواپیما
screwpropeller پروانه هواپیما ملخ کشتی یا هواپیما
coordinated turn دورزدن هواپیما بطوریکه کنترلهای مربوط به دوران حول هر سه محور مورداستفاده قرار گرفته و مانع سر خوردن هواپیما به داخل یا خارج پیچ میشوند
helm سکان
rudder سکان
helms سکان
steerage سکان
rudders سکان
moment ممان وزن بار هواپیما نیروی گریز ازمرکز وزن اشیاء داخل هواپیما
moments ممان وزن بار هواپیما نیروی گریز ازمرکز وزن اشیاء داخل هواپیما
holding point نقطه تثبیت ردیابی هواپیما نقطه انتظار هواپیما روی صفحه رادار
helm سکان پرواز
wheelhouses اتاق سکان
rudders تیغه سکان
off take rudder سکان برداشتن
helm اهرم سکان
trick wheel چرخ سکان
helms سکان پرواز
helms اهرم سکان
tillers دسته سکان
coxswain سکان گیر
tiller دسته سکان
standard rudder 51 درجه سکان
put on rudder سکان گذاشتن
steering compass قطبنمای سکان
steering gear دنده سکان
pilot house اطاق سکان
rudder تیغه سکان
the rudder of a ship سکان کشتی
tiller flat سکان پاشنه
afterpiece پشت سکان
wheelhouses اطاق سکان
wheelhouse اتاق سکان
kitchen rudder سکان کروی
coxswain سکان قایق
navigator افسر سکان
elevators سکان تعادل
helmsmen سکان گیر
wheel indicator نشانگر سکان
automatic steering device سکان خودکار
navigators افسر سکان
elevator سکان تعادل
wheelhouse اطاق سکان
helmsmen مسئول سکان
helmsman مسئول سکان
helmsman سکان گیر
balanced rudder سکان متعادل
arresting gear دستگاه کم کننده سرعت هواپیما در روی باند دستگاه مهار هواپیما
transition altitude ارتفاع استاندارد هواپیما ارتفاع هواپیما طبق جداول فنی پرواز
lee helm سکان کمکی ناو
helm زاویه سکان از خط مستقیم
elevators سکان بالا دهنده
weather helm سکان سمت باد
tiller اهرم سکان کشتی
skeg حماله تیغه سکان
shift the rudder معکوس کردن سکان
shift the rudder تغییر دادن سکان
elevator سکان بالا دهنده
helms زاویه سکان از خط مستقیم
helms سکان کشتی یا قایق
rudder indicator نشانگر تیغه سکان
helm سکان کشتی یا قایق
tillers دسته سکان قایق
tillers اهرم سکان کشتی
lee helm سکان سمت پناه
tiller دسته سکان قایق
steering wheels چرخ سکان فرمان اتومبیل
steering wheel چرخ سکان فرمان اتومبیل
pintle محور عقب تیغه سکان
pilot rudder تیغه سکان مانور ناو
apron محوطه اسفالت مقابل اشیانه هواپیما محوطه بارگیری هواپیما
aircraft cross servicing سرویسهای متقابله دستگاههای هواپیما سرویس جنبی دستگاههای هواپیما
aprons محوطه اسفالت مقابل اشیانه هواپیما محوطه بارگیری هواپیما
troop space جای انفرادی در هواپیما یاکشتی محوطه لازم برای تامین جا برای حمل پرسنل وبارهای انفرادی انها درکشتی یا هواپیما
goldie علامت درگیر شدن سیستم کنترل پرواز خودکار و پرتاب بمب خودکار هواپیما با هدف و انتظار هواپیما برای دریافت فرمان کنترل از زمین
high tailed aircraft هواپیمایی که دم افقی ان بالای سکان عمودی قرارگرفته
crawler وسیله نقلیهای که روی زنجیر حرکت میکند وسیله نقلیه خزنده
crawlers وسیله نقلیهای که روی زنجیر حرکت میکند وسیله نقلیه خزنده
asynchronous داده یا وسیله سریال که نیازی به یکنواخت بودن با وسیله دیگر ندارند
contentions وضعیتی که در آن دو یاچند وسیله قصد برقراری ارتباط با یک وسیله را دارند
contention وضعیتی که در آن دو یاچند وسیله قصد برقراری ارتباط با یک وسیله را دارند
loop آزمایشی که سیگنال ارسالی را به وسیله فرستنده پس می فرستد پس از عبور آن از خط یا وسیله
peripheral مدیر و کنترل کننده وسیله ورودی /خروجی یا وسیله جانبی
looped آزمایشی که سیگنال ارسالی را به وسیله فرستنده پس می فرستد پس از عبور آن از خط یا وسیله
loops آزمایشی که سیگنال ارسالی را به وسیله فرستنده پس می فرستد پس از عبور آن از خط یا وسیله
connectivity توانایی یک وسیله برای ارتباط برقرار کردن باسایر وسیله ها و ارسال اطلاعات
devices کنترل وسیله با حروف مختلف یاترکیب خاص آنها برای دستور دادن به وسیله
built-in نوشتاری که موقتاگ به وسیله یک وسیله جانبی معمولاگ چاپگر ذخیره سازی شده است
device کنترل وسیله با حروف مختلف یاترکیب خاص آنها برای دستور دادن به وسیله
simulates کپی کردن رفتار سیستم یا وسیله با دیگر وسیله ها
simulating کپی کردن رفتار سیستم یا وسیله با دیگر وسیله ها
simulate کپی کردن رفتار سیستم یا وسیله با دیگر وسیله ها
daisy chain روش اتصال یک وسیله با یک کابل از یک ماشین یا وسیله به دیگر
clear way محوطه بالاکشیدن هواپیما محوطه کندن هواپیما از زمین
rate joystick سکان هدایتی با سرعت ثابت حرکت مکان نما
nothing to the right دستور به سکانی برای نگهداشتن سکان به سمت راست
immersion proof وسیله ضد رطوبت یا نفوذ اب وسیله ضد فرو رفتن در اب
trainers وسیله اموزش دهنده وسیله کمک اموزشی
trainer وسیله اموزش دهنده وسیله کمک اموزشی
weather helm تنظیم سکان برای خنثی کردن اثر جریان هوا
daisy chain باسهای ارتباطی که یک وسیله را به دیگری متصل میکند و هر وسیله میتواند داده را که به ماشین دیگر منتقل میشود دریافت
communication مجموعه اصلی از برنامه ها که پروتکل ها را رعایت می کنند.کنترل کنندههای فرمت و وسیله و خط برای نوع وسیله یا خط استفاده میشود
hiking stick دسته اضافی سکان که خم میشود و در عین حال مسیررا تعیین میکند
lasers وسیله تولید نور با طول موج یکسان در یک اشعه باریک به وسیله برانگیختن یک ماده به حدی که فوتونهای نورانی منتشر کند
laser وسیله تولید نور با طول موج یکسان در یک اشعه باریک به وسیله برانگیختن یک ماده به حدی که فوتونهای نورانی منتشر کند
plotter وسیله ناوبری وسیله رسم کننده
plotters وسیله ناوبری وسیله رسم کننده
outputs اطلاع یا دادهای که از CPU یا حافظه اصلی به وسیله دیگر منتقل شود و مثل صفحه نمایش یا چاپگر و وسیله ذخیره سازی جانبی
output اطلاع یا دادهای که از CPU یا حافظه اصلی به وسیله دیگر منتقل شود و مثل صفحه نمایش یا چاپگر و وسیله ذخیره سازی جانبی
command speed سرعت تعیین شده هواپیما سرعت پیش بینی شده برای هواپیما
altitude height سطح مبنای اندازه گیری ارتفاع هواپیما ارتفاع هواپیما از سطح مبنا
go around mode روش کنترل مخصوص کندن هواپیما از زمین روش کنترل صعود هواپیما
devices فضایی در حافظه که توسط یک وسیله مشخص گرفته شده است . CPU میتواند با قرار دادن دستورات در این محل وسیله را کنترل کند
device فضایی در حافظه که توسط یک وسیله مشخص گرفته شده است . CPU میتواند با قرار دادن دستورات در این محل وسیله را کنترل کند
apparent altitude ارتفاع فاهری هواپیما ارتفاع عملی هواپیما
aircraft block speed سرعت خالص هواپیما سرعت هواپیما از نظرتئوریکی
flight control دستگاه کنترل پرواز هواپیما کنترل هواپیما
communication بافری در گیرنده که به یک وسیله جانبی کند اجازه قبول داده از یک وسیله جانبی سریع میدهد بدون کم کردن سرعت
point of no return نقطه حداکثر شعاع عمل هواپیما اخرین حد شعاع عمل هواپیما
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com