English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 205 (17 milliseconds)
English Persian
the rudder of a ship سکان کشتی
Search result with all words
helm سکان کشتی یا قایق
helms سکان کشتی یا قایق
tiller اهرم سکان کشتی
tillers اهرم سکان کشتی
Other Matches
topgallant سکوب بالای دکل کشتی بالاترین شکوب دکل کشتی وسایل بی مصرف کشتی
steerage سکان
helm سکان
helms سکان
rudder سکان
rudders سکان
scuppers سوراخ زهکشی دیواره کشتی مجرای فاضل اب روی عرشه کشتی
scupper سوراخ زهکشی دیواره کشتی مجرای فاضل اب روی عرشه کشتی
scuppering سوراخ زهکشی دیواره کشتی مجرای فاضل اب روی عرشه کشتی
scuppered سوراخ زهکشی دیواره کشتی مجرای فاضل اب روی عرشه کشتی
ship's manifest صورت محمولههای کشتی فهرست کالاهای در حال حمل در کشتی
respondentia وامی که به صاحب کشتی داده و کشتی او به رهن گرفته میشود
load line خطی در اطراف کشتی که نمودار حداکثر فرفیت کشتی میباشد
tillers دسته سکان
standard rudder 51 درجه سکان
tiller دسته سکان
steering compass قطبنمای سکان
elevator سکان تعادل
steering gear دنده سکان
elevators سکان تعادل
put on rudder سکان گذاشتن
afterpiece پشت سکان
balanced rudder سکان متعادل
helmsman سکان گیر
rudder تیغه سکان
joystick سکان هدایت
rudders تیغه سکان
navigators افسر سکان
navigator افسر سکان
off take rudder سکان برداشتن
wheel indicator نشانگر سکان
trick wheel چرخ سکان
joysticks سکان هدایت
pilot house اطاق سکان
kitchen rudder سکان کروی
helmsman مسئول سکان
helmsmen سکان گیر
helmsmen مسئول سکان
automatic steering device سکان خودکار
helm اهرم سکان
helm سکان پرواز
helms اهرم سکان
helms سکان پرواز
tiller flat سکان پاشنه
wheelhouses اتاق سکان
wheelhouses اطاق سکان
wheelhouse اتاق سکان
wheelhouse اطاق سکان
coxswain سکان قایق
coxswain سکان گیر
carry ship کشتی حامل زندانیان جنگی کشتی غیر مسلحی که تضمین عبور داشته باشد
hawse سوراخهای دماغه کشتی که مخصوص عبورطناب است طنابهای نگاه دارنده کشتی درحوضچه
embarkation بارگیری کشتی یا خودرو سوار شدن در کشتی یاخودرو
supercargo نماینده مالک محمولات کشتی که با کشتی به سفر می رود
keel حمال کشتی صفحات اهن ته کشتی وارونه کردن
lazar housek عمارت یا کشتی برای قرنطینه 8 انبار عقب کشتی
keels حمال کشتی صفحات اهن ته کشتی وارونه کردن
dan runner کشتی رهاکننده علایم شناور در اب کشتی تعیین مسیر
gunroom مخزن مهمات کشتی سفره خانه افسران کشتی
waterline خط بار گیری کشتی خط میزان و تراز کشتی باسطح اب
bill of health گواهی نامهای که هنگام حرکت کشتی پس ازمعاینه کشتی از لحاظ بیماریهای مسری به ناخداداده میشود
elevators سکان بالا دهنده
lee helm سکان سمت پناه
lee helm سکان کمکی ناو
helm زاویه سکان از خط مستقیم
weather helm سکان سمت باد
absolute joystick سکان هدایت مطلق
elevator سکان بالا دهنده
tillers دسته سکان قایق
rudders سکان عقب هواپیما
tiller دسته سکان قایق
shift the rudder تغییر دادن سکان
shift the rudder معکوس کردن سکان
helms زاویه سکان از خط مستقیم
skeg حماله تیغه سکان
rudder سکان عقب هواپیما
rudder indicator نشانگر تیغه سکان
usura maritima دادن وام با بهره سنگین به مالک کشتی که در صورت سالم برگشتن کشتی قابل وصول است
the vessel was put a bout جهت کشتی را تغییر دادند کشتی را برگردانند
job stick سکان هدایت دسته فرمان
steering wheels چرخ سکان فرمان اتومبیل
pilot rudder تیغه سکان مانور ناو
pintle محور عقب تیغه سکان
steering wheel چرخ سکان فرمان اتومبیل
windjammer یکی از کارکنان کشتی کشتی بادبانی
rudders سکان هواپیما وسیله هدایت یا خط سیر
rudder سکان هواپیما وسیله هدایت یا خط سیر
high tailed aircraft هواپیمایی که دم افقی ان بالای سکان عمودی قرارگرفته
nothing to the right دستور به سکانی برای نگهداشتن سکان به سمت راست
rate joystick سکان هدایتی با سرعت ثابت حرکت مکان نما
weather helm تنظیم سکان برای خنثی کردن اثر جریان هوا
quarterdecks عرشه کوچک عقب کشتی قسمتی از عرشه کشتی جنگی مخصوص انجام تشریفات نظامی و غیره
quarterdeck عرشه کوچک عقب کشتی قسمتی از عرشه کشتی جنگی مخصوص انجام تشریفات نظامی و غیره
yaw انحراف کشتی از مسیر خود خط انحراف کشتی چرخش افقی هواپیما دور محور قائم ان
yawed انحراف کشتی از مسیر خود خط انحراف کشتی چرخش افقی هواپیما دور محور قائم ان
overboard از کشتی بدریا روی کشتی
sailboat کشتی بادبانی کشتی بادی
sailboats کشتی بادبانی کشتی بادی
hiking stick دسته اضافی سکان که خم میشود و در عین حال مسیررا تعیین میکند
piracy هرعملی که کارگران یا سرنشینان کشتی علیه کشتی خود انجام دهند استفاده غیر قانونی از تالیف دیگری برای تالیف کتاب یارساله و غیره
cartel ship کشتی مخصوص مبادله اسیران جنگی کشتی محل مذاکرات جنگی
free on boand تحویل روی کشتی قیمت کالای تحویلی روی کشتی
orthodromy کشتی رانی در دایره بزرگ درست کشتی رانی
semi naufragium نیمه غرق شده گی کشتی نیمه کشتی شکستگی
orthodromics کشتی رانی در دایره بزرگ درست کشتی رانی
anti collision light چراغ یا لامپ چشمک زنی که در بالای سکان عمودی یا زیرهواپیما به منظور افزایش قابلیت دیده شدن نصب میگردد
prows کشتی عرشه کشتی
prow کشتی عرشه کشتی
anti servo tab بالچه قابل تنظیم متصل به لبه فرار سکان که در جهت سطوح اصلی فرامین عمل کرده و درنتیجه از حساسیت انها میکاهد
keelage حق ورود کشتی به بندر ورودیه کشتی به بندر
rudder post ستون تیغه سکان یا ستون پاشنه
light ship کشتی حامل فار دریایی کشتی حامل فانوس دریایی
dock receipt قبض رسید ورود کشتی برای تعمیر اعلام ورود کشتی برای تعمیر
skeg قسمت عقب کشتی قسمت عقب انبار یا ته کشتی
skag قسمت عقب کشتی قسمت عقب انبار یا ته کشتی
collier کشتی
flattest پل کشتی
sail ho! کشتی !کشتی !
ships کشتی
vessel کشتی
flat پل کشتی
on board a ship در کشتی
vessels کشتی
deck پل کشتی
decked پل کشتی
on the water در کشتی
afloat در کشتی
on the sea در کشتی
ship haven یک کش کشتی
decks پل کشتی
on shipboard در کشتی
bottom کشتی
bilge اب ته کشتی
argo کشتی
bottoms کشتی
hulks کشتی
by water با کشتی
puppis کشتی دم
ship کشتی
hulk کشتی
foreship سر کشتی
catch کشتی کج
ark کشتی
wrestling کشتی
Take a copper vessel, pour water in it and let it stay overnight کشتی مس
carina کشتی
boarded کشتی
aft در پس کشتی
board کشتی
carinae کشتی
shipboard پهلوی کشتی
screwpropeller پروانه کشتی
ship's master افسرارشد کشتی
strands به گل نشستن کشتی
ship propeller پروانه کشتی
sea fight جنگ کشتی ها
bosun افسر کشتی
seaway مسیر کشتی
fob تحویل کشتی
rhumb خط سیر کشتی
double-decker کشتی دوعرشهای
double-deckers کشتی دوعرشهای
roadstead کشتی گاه
strand به گل نشستن کشتی
berths خوابگاه کشتی
sea gauge اب نشین کشتی
rhumb line خط انحراف کشتی
tricks فن و بندهای کشتی
shipboard کنار کشتی
berthed خوابگاه کشتی
bulkhead تیغه در کشتی
berthing خوابگاه کشتی
bosuns افسر کشتی
bos'n افسر کشتی
bo's'n افسر کشتی
docked تعمیرگاه کشتی
dock تعمیرگاه کشتی
sailing vessel کشتی بادبانی
cargoes محموله کشتی
pilotage راهنمایی کشتی
privateer کشتی مسلح
pleasure boat کشتی تفرجی
sailer کشتی بادبانی
dockyard تعمیرگاه کشتی
ship handling مانور با کشتی
cargo محموله کشتی
dockyards تعمیرگاه کشتی
ship building کشتی سازی
sea anchor لنگر کشتی
ship papers اسناد کشتی
bulkheads تیغه در کشتی
tonnage فرفیت کشتی
packet boat کشتی نامه بر
pancratist کشتی گیر
parent ship کشتی مادر
berth خوابگاه کشتی
shipbuilding کشتی سازی
ship safety سلامت کشتی
passenger liner کشتی مسافری
passenger liner کشتی مسافربری
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com