English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (2 milliseconds)
English Persian
local national سکنه محلی
Other Matches
blit در گرافیک کامپیوتری جابجا کردن یک بلاک از بیتها از یک محلی در حافظه به محلی دیگر
bitblt در گرافیک کامپیوتری جابجا کردن یک بلاک از بیتها از یک محلی در حافظه به محلی دیگر
local procurement تدارک محلی فراورده محلی
localism ایین محلی علاقه محلی
inhabitants سکنه
populace سکنه
dwellers سکنه
residents سکنه
resident سکنه
over peopled پر سکنه
populations سکنه
population سکنه
deserted <adj.> خالی از سکنه
the inhabitants of tehran سکنه تهران
bleak <adj.> خالی از سکنه
desolate <adj.> خالی از سکنه
empty خالی از سکنه
earth سکنه زمین
lonely خالی از سکنه
earths سکنه زمین
barren <adj.> خالی از سکنه
blasted [uninhabitable] <adj.> خالی از سکنه
habitancy جمعیت سکنه
habitance جمعیت سکنه
desolate خالی از سکنه کردن
unpeople خالی از سکنه کردن
aboriginals سکنه اولیه اهل یک اب و خاک
aboriginal سکنه اولیه اهل یک آب و خاک
local posts پستهای استراق سمع محلی پستهای دیده ور محلی
Aborigines سکنه اولیه یک کشور جانوران و گیاهان بومی
residents of tehran سکنه تهران اهالی تهران
local line خط محلی
autochthonous محلی
domestic محلی
topical محلی
native محلی
locals محلی
natives محلی
parochial محلی
regionally محلی
regional محلی
local محلی
autochthon محلی
sympatry هم محلی
occupation crossing پل محلی
regional <adj.> محلی
vernacular محلی
local <adj.> محلی
vernaculars محلی
residential محلی
ordinance مقررات محلی
ordinances مقررات محلی
regional purchase خرید محلی
sepoy پاسبان محلی
provincial road جاده محلی
territorial محلی منطقهای
localism اصطلاح محلی
local vertical قائم محلی
local variable متغیر محلی
local time زمان محلی
brogue لهجه محلی
brogues لهجه محلی
patter لهجه محلی
pattered لهجه محلی
pattering لهجه محلی
patters لهجه محلی
localized محلی - محصوربهیکمحل
local time وقت محلی
costume لباس محلی
kangoroo court دادگاه محلی
legman خبرنگار محلی
local area network شبکه محلی
local authority انجمن محلی
local center مرکز محلی
local circuit مدار محلی
local currency پول محلی
local echo پژواک محلی
local file فایل محلی
local government حکومت محلی
local government حاکم محلی
local group گروه محلی
local intelligence هوش محلی
local mode باب محلی
local investigation تحقیق محلی
indigenous industries صنایع محلی
homebrew بازیگر محلی
homebred بازیگر محلی
costumes لباس محلی
provincial ولایتی محلی
local terminal ترمینال محلی
local terminal پایانه محلی
local store ذخیره محلی
local storage انباره محلی
local security تامین محلی
local road راه محلی
local enquiry بازجویی محلی
local purchase خرید محلی
local procurement خرید محلی
local paper روزنامه محلی
civil time ساعت محلی
domestic economy اقتصاد محلی
local norm هنجار محلی
local network شبکه محلی
local loop حلقه محلی
off از محلی بخارج
place در محلی گذاردن
provincialism محلی اندیشی
dialect زبان محلی
places در محلی گذاردن
placing در محلی گذاردن
dialects زبان محلی
parish council شورای محلی
recorder رئیس دادگاه محلی
To keep away from a place. از محلی دور شدن
locked up در محلی محصور کردن
lock up در محلی محصور کردن
provincialism گویش یا لهجه محلی
local warning اعلام خطر محلی
local traffic رفت و امد محلی
provincialism عقایدوافکار محدود محلی
local subscriber مشترک تلفنی محلی
grass roots اجتماع محلی منشاء
emplace در محلی قرار دادن
autonomy استقلال محلی محدود
local area network شبکه ناحیه محلی
local authority مرجع صلاحیتدار محلی
local exchange ردوبدل کننده محلی
local group of galaxies کهکشانهای گروه محلی
local hour angle زاویه ساعتی محلی
references دستیابی به محلی در حافظه
reference دستیابی به محلی در حافظه
somewhere یک جایی دریک محلی
district call box جعبه خبر محلی
vernacularism استعمال زبان محلی
decentralising حکومت محلی دادن
getup <idiom> لباس محلی پوشیدن
take it out on <idiom> بی محلی به خاطر عصبانیت
decentralises حکومت محلی دادن
overruns سرتاسر محلی رافراگرفتن
overrunning سرتاسر محلی رافراگرفتن
overrun سرتاسر محلی رافراگرفتن
decentralizing حکومت محلی دادن
decentralizes حکومت محلی دادن
decentralize حکومت محلی دادن
traject از محلی عبور کردن
locals داخلی اخبار محلی
square dance رقص محلی امریکا
rural district council انجمن محلی زراعی
overwrite نوشته داده در محلی
step out از محلی خارج شدن
local داخلی اخبار محلی
to go on the parish اعانه محلی گرفتن
overwrite بالای محلی نوشتن
decentralised حکومت محلی دادن
recorders رئیس دادگاه محلی
somewheres یک جایی دریک محلی
distant آنچه در محلی قرار دارد
patavinity لهجه ولایتی اصطلاحات محلی
independency اصول استقلال کلیساهای محلی
folkish شبیه افسانه هاوعادات محلی
folklike شبیه افسانه ها وعادات محلی
map در ریزکامپیوتر به جای محلی از حافظه
maps در ریزکامپیوتر به جای محلی از حافظه
costumiers خیاط لباسهای محلی وویژه
zero slot lan شبکه محلی بدون شکاف
site محلی که پایه چیزی باشد
local warning سیستم اعلام خطر محلی
mains electricity منبع الکتریسیته محلی مشتریان
localises محلی کردن موضعی ساختن
costumier خیاط لباسهای محلی وویژه
bear garden محلی که درانجاخرسها رابجنگ می اندازند
costumer خیاط لباسهای محلی وویژه
localizes محلی کردن موضعی ساختن
sites محلی که پایه چیزی باشد
localize محلی کردن موضعی ساختن
localizing محلی کردن موضعی ساختن
sited محلی که پایه چیزی باشد
localising محلی کردن موضعی ساختن
napping نیمرخ محلی یا موضعی سطح زمین
naps نیمرخ محلی یا موضعی سطح زمین
to haunt به تکرار ظاهر شدن روحی به محلی
stacked محلی که نشانه گر شبکه به آن اشاره میکند
lan network Area Local شبکه محلی
local egdirBای که دو شبکه محلی را به هم وصل میکند
localization تمرکز درنقطه بخصوصی محلی کردن
stack محلی که نشانه گر شبکه به آن اشاره میکند
stacks محلی که نشانه گر شبکه به آن اشاره میکند
nap نیمرخ محلی یا موضعی سطح زمین
out fall محلی که اب ازیک مجرابه مجرای بزرگترمیریزد
napped نیمرخ محلی یا موضعی سطح زمین
locals egdirBای که دو شبکه محلی را به هم وصل میکند
To slight ( ignore) someone. To give someone the cold shoulder. To take no notice of someone . به کسی محل نگذاشتن ( بی محلی کردن )
to walk به تکرار ظاهر شدن روحی به محلی
pos محلی در مغازه که قیمت کالاها پرداخت میشود
to cut somebody dead <idiom> به کسی عمدا بی محلی کردن [اصطلاح روزمره]
local parole زندانی که به قید ضمانت محلی ازاد میشود
bad break که اشتباهاگ در محلی از کلمه وارد شده باشد
to treat somebody as if they weren't there <idiom> به کسی عمدا بی محلی کردن [اصطلاح روزمره]
local colour نمایش جا و زبان و عادات محلی در اثار ادبی
police action عملیات انتظامی محلی برای حفظ امنیت
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com