Enter keyword here!

⌨

Tips | Translate!

Total search result: 204 (13 milliseconds)
English	Persian
take up ones abode	سکنی گرفتن
Search result with all words
inhabit	مسکن گزیدن سکنی گرفتن در
inhabiting	مسکن گزیدن سکنی گرفتن در
inhabits	مسکن گزیدن سکنی گرفتن در
Other Matches
dwelling house	در CL درقوانین مربوط به هتک حرمت منازل و ورود در شب به منازل به قصد ارتکاب جرم مطرح میشود و عبارت ازمحلی است که عملا" و بالفعل محل سکنی باشد و یا ازملحقات عرفی محل سکنی محسوب شود
inhabitance	سکنی
inhabitation	سکنی
right of occupation	حق سکنی
right of habitation	حق سکنی
habitancy	سکنی
habitance	سکنی
abidance	سکنی
biding	سکنی
occupancy	سکنی
occupations	سکنی
occupation	سکنی
inhabitancy	سکنی
residences	سکونت سکنی
residence	سکونت سکنی
won	سکنی کردن
habitability	قابلیت سکنی
place of abode	محل سکنی
by	محل سکنی
to hang out	سکنی کردن
abhide	سکنی کردن
habitation	سکنی مستعمره
habitable	قابل سکنی
inhabitable	قابل سکنی
dwelling	محل سکنی
inhabitancy	تصرف حق سکنی
habitations	سکنی مستعمره
dwellings	محل سکنی
manse	محل سکنی خانه کشیش
manses	محل سکنی خانه کشیش
residential	وابسته به اقامت قابل سکنی
location audit	تصدیق دقت تعیین محل هدف به وسیله رادار تصدیق محل سکنی پرسنل یامحل اجناس درانبار
to take medical advice	دستوراز پزشک گرفتن دستورطبی گرفتن
calebrate	جشن گرفتن عید گرفتن
clam	بچنگال گرفتن محکم گرفتن
clams	بچنگال گرفتن محکم گرفتن
grip	طرز گرفتن وسیله گرفتن
slag	کفه گرفتن تفاله گرفتن
gripped	طرز گرفتن وسیله گرفتن
gripping	طرز گرفتن وسیله گرفتن
take in <idiom>	زود گرفتن ،مطالب را گرفتن
to seal up	درز گرفتن کاغذ گرفتن
grips	طرز گرفتن وسیله گرفتن
To tell some one his fortune .	برای کسی فال گرفتن ( فال کسی را گرفتن )
seizes	گرفتن
acquiring	گرفتن
reoccupy	از سر گرفتن
overtakes	گرفتن
overtaken	گرفتن
ceasing	گرفتن
seized	گرفتن
cease	گرفتن
ceased	گرفتن
ceases	گرفتن
retrieve	پس گرفتن
retrieved	پس گرفتن
retrieves	پس گرفتن
raclaim	پس گرفتن
seize	گرفتن
retreating	پس گرفتن
retreats	پس گرفتن
lay to heart	به دل گرفتن
take	گرفتن
get off the ground <idiom>	پا گرفتن
takes	گرفتن
infold	در بر گرفتن
indwell	جا گرفتن
retreated	پس گرفتن
obturate	گرفتن
break out	در گرفتن
pushing	گرفتن
abate	اب گرفتن از
abated	اب گرفتن از
abates	اب گرفتن از
abating	اب گرفتن از
blinds	گرفتن
blinded	گرفتن
blind	گرفتن
retreat	پس گرفتن
to get used to	خو گرفتن [به]
to get accustomed to	خو گرفتن [به]
inclasp	در بر گرفتن
acquires	گرفتن
detracting	گرفتن
lutes	گل گرفتن
to shut off	را گرفتن
to take up	گرفتن
grabs	گرفتن
grabbing	گرفتن
accustom	خو گرفتن
grabbed	گرفتن
to whisk away or off	گرفتن
accustoming	خو گرفتن
grab	گرفتن
tong	گرفتن
accustoms	خو گرفتن
to nestle oneself	جا گرفتن
wive	زن گرفتن
to lay a wager	گرفتن
renovate	از سر گرفتن
renovated	از سر گرفتن
lute	گل گرفتن
reclaims	پس گرفتن
reclaiming	پس گرفتن
detracted	گرفتن
detract	گرفتن
to take a wife	زن گرفتن
situating	جا گرفتن
situates	جا گرفتن
situate	جا گرفتن
to take fast hold of	گرفتن
to station oneself	جا گرفتن
to take one's stand	جا گرفتن
withdraws	پس گرفتن
withdraw	پس گرفتن
reclaim	پس گرفتن
encumbers	گرفتن
encumbering	گرفتن
encumbered	گرفتن
encumber	گرفتن
reclaimed	پس گرفتن
renovates	از سر گرفتن
renovating	از سر گرفتن
to hunt out	گرفتن
to break in	گرفتن
capture	گرفتن
puddle	گل گرفتن
puddles	گل گرفتن
tithes	ده یک گرفتن از
tithe	ده یک گرفتن از
to begin again	از سر گرفتن
accompanied	دم گرفتن
accompanies	دم گرفتن
accompany	دم گرفتن
wed	گرفتن
holds	گرفتن
to addict oneself	خو گرفتن
hold	گرفتن
acquire	گرفتن
to bring to a stop	را گرفتن
captures	گرفتن
to put a stop to	را گرفتن
flea	کک گرفتن
fleas	کک گرفتن
to get at	گرفتن
retake	پس گرفتن
retaken	پس گرفتن
retakes	پس گرفتن
retaking	پس گرفتن
to draw back	پس گرفتن
detracts	گرفتن
withdrawals	پس گرفتن
withdrawal	پس گرفتن
to catch on	گرفتن
To go bad and stink.	بو گرفتن
To treat flippantly(lightly).	شل گرفتن
to catch a fly	بل گرفتن
to call back	پس گرفتن
capturing	گرفتن
catch	گرفتن
resumption	از سر گرفتن
get at	گرفتن
skimmed	کف گرفتن از
acclimatised	خو گرفتن
adeem	پس گرفتن
acclimatises	خو گرفتن
skimmed	گرفتن کف
acclimatising	خو گرفتن
acclimatize	خو گرفتن
skims	کف گرفتن از
skims	گرفتن کف
despumate	کف گرفتن از
false grip	گرفتن
recapturing	پس گرفتن
recaptures	پس گرفتن
recaptured	پس گرفتن
skim	کف گرفتن از
recapture	پس گرفتن
deglutinate	گرفتن
nail	گرفتن
corks	گرفتن
nailed	گرفتن
cork	گرفتن
disesteem	کم گرفتن
devest	گرفتن
skim	گرفتن کف
unsay	پس گرفتن
resuming	از سر گرفتن
get	گرفتن
gets	گرفتن
resumes	از سر گرفتن
getting	گرفتن
nails	گرفتن
overtake	گرفتن
receive	گرفتن
resume	از سر گرفتن
resumed	از سر گرفتن
receives	گرفتن
acclimatized	خو گرفتن
acclimatizes	خو گرفتن

Recent search history

Contact• | Terms |• Privacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com