Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (8 milliseconds)
English
Persian
obol
سکه سیم در یونان باستان که نزدیک بود با یک pennyونیم
Other Matches
Ancient Greece
یونان باستانی
[یونان جهان باستان]
hellene
یونان باستان
laconian
ولایتی از یونان باستان
achaian
اهل شهراخائیه در یونان باستان
drachma
پول نقره یونان باستان
achaean
اهل شهراخائیه در یونان باستان
drachmas
پول نقره یونان باستان
drachmae
پول نقره یونان باستان
Dryopic
[مربوط به دوره دراوپی یونان باستان]
trireme
کشتی جنگی روم و یونان باستان
agora
[فضای باز عمومی در یونان باستان]
pyrrhic dance
یکجور رقص نظامی یا جنگی در یونان باستان
cyzicene hall
[تالار بزرگ در خانه های یونان باستان]
theoric
وجوهی که در یونان باستان جمع میکردند ...رفتن به تماشاخانه هاکمک کنند
ionic
وابسته به یون الکتریکی یکنوع حروف سیاه چاپخانه زبان قدیمی مردم ایونی یونان سرستون ساخته شده بسبک ایونی یونان
find touch
بیرون فرستادن توپ نزدیک خط دروازه برای تجمع نزدیک
inside
ناحیه نزدیک سبد بسکتبال نزدیک به تور والیبال قسمتی از بدن اسکیت باز که بسمت پیچ است منطقه دورخیز
insides
ناحیه نزدیک سبد بسکتبال نزدیک به تور والیبال قسمتی از بدن اسکیت باز که بسمت پیچ است منطقه دورخیز
closest
نزدیک شدن احاطه کردن نزدیک
close
نزدیک شدن احاطه کردن نزدیک
closes
نزدیک شدن احاطه کردن نزدیک
closer
نزدیک شدن احاطه کردن نزدیک
point bland
بسیار نزدیک در مسافت نزدیک
inshore
نزدیک کرانه نزدیک ساحل
hellas
یونان
philhellenic
یونان
philhellene
یونان
philhellenic
دوست یونان
Greece
کشور یونان
hellene
تبعه یونان
Hellenic
مربوط به یونان
philhellene
دوست یونان
hellenist
متخصص فرهنگ یونان
Bassae Order
[معماری یونی یونان]
bouleuterion
[مجلس سنا در یونان]
aeolus
پادشاه تسالی یونان
croesus
کراسوس : پادشاه یونان
homeric
شاعر نابینای یونان
pythian
اهل دلفی یونان
Orinthian Order
معماری کلاسیک
[در یونان و رم]
approaches
نزدیک شدن داخل گفتگو شدن مسیر نزدیک شدن هواپیما به باند فرودتقرب
approached
نزدیک شدن داخل گفتگو شدن مسیر نزدیک شدن هواپیما به باند فرودتقرب
approach
نزدیک شدن داخل گفتگو شدن مسیر نزدیک شدن هواپیما به باند فرودتقرب
romaika
رقص ملی یونان امروز
agonistical
وابسته به مسابقههای باستانی یونان
melpomene
الهه شعر وتراژدی یونان
classicism
پیروی از سبکهای یونان وروم
romaic
زبان بومی یونان امروز
heraclidae
اولادهرکول پهلوان نامی یونان
doric
بسبک معماری قدیم یونان
delphian
ساکن معبد دلف یونان
delphic
ساکن معبد دلف یونان
mercury
یکی از خدایان یونان قدیم
agonistic
وابسته به مسابقات باستانی یونان
greco
پیشوند بمعنی یونان و یونانی
Ancient history
تاریخ باستان
anciently
در عهد باستان
archaeology
باستان شناسی
planeta
درروم باستان
archeology
باستان شناسی
archaeologist
باستان شناس
archeologist
باستان شناس
Ancient Egypt
مصر باستان
pallium
ردای چارگوش که فیلسوفان یونان می پوشیدند
naos
ضریع یا محل استقراربت در معابد یونان
mycenian
اهل شهر "مسین " قدیم یونان
peloponnesian
وابسته به شبه جزیره جنوبی یونان
hoplite
سرباز پیاده مسلح یونان قدیم
doric
وابسته بمردم دوریس یونان قدیم
nectar
شراب لذیذ خدایان یونان شهد
mycenaean
اهل شهر "مسین " قدیم یونان
site of the find
چشمه
[باستان شناسی]
archeological site
چشمه
[باستان شناسی]
provenance
منبع
[باستان شناسی]
site of the find
منبع
[باستان شناسی]
civil low
سیستم حقوقی رم باستان
provenance
چشمه
[باستان شناسی]
provincialize
تبدیل باستان کردن
archeological site
منبع
[باستان شناسی]
geochronology
باستان شناسی زمین
archaeological Museum
موزه باستان شناسی
experimental archaeology
باستان شناسی آزمایشی
antiquity
روزگار باستان قدمت
antiquities
روزگار باستان قدمت
cardo
خیابان اصلی
[در رم باستان]
archeological dig
حفاری باستان شناسی
the art of the Ancient world
هنر جهان باستان
aerial archaeology
باستان شناسی هوایی
archeological
وابسته به باستان شناسی
archaeological
وابسته به باستان شناسی
klepht
یونانی ای که پس ازفتح یونان ....نگاه میداشت راهزن
tiresias
غیب گوی نابینای شهر تبس در یونان
corinthian
اهل قرنت یکی ازشهرهای باستانی یونان
olympiad
جشن ها ومسابقات قدیم یونان مسابقات المپیک
uncial
وابسته بحروف الفبای قدیم یونان و روم
panathenaea
جشن ATHENA دریونان باستان
khekher
[کتیبه های مصر باستان]
canopus
[شهر الکساندر در مصر باستان]
conscript fathere
اعضای مجلس سنای روم باستان
peplos
یکجور روسری زنانه دریونان باستان
curia
یکی ازتقسیمات کوچک قبیلهای در رم باستان
impluvium
[حوض باران گیر در روم باستان]
humanist
دانشجوی رشته انسانیت یا ادبیات و اثار باستانی یونان و روم
phratry
درتاریخ یونان واحد قومیت یکی از تقسیمات سه گانه قبیله
parnassian
نام کوهی در یونان مرکزی که اختصاص داشت به الهه شعر
minoan
مربوط به تمدن باستان عصرمفرغ جزیره کرت
mid wicket
توپزن نزدیک توپ انداز توپگیر طرفین میله نزدیک توپ انداز
archeologic
وابسته به باستان شناسی مربوط بعلم اثار قدیم
lar n
در روم باستان نام یکی ازخدایان حامی خانه
Olympic Games
مسابقههای قهرمانی که یونانیهای باستان هرچهارسال یک باربرپامی کنند
iconostasis
[پرده ای بین جایگاه مقدس و فضای اصلی در کلیساهای ارتدکس یونان و روسیه]
agoines
مسابقههای سه گانه یونانیان باستان ورزش وموسیقی وغشه یادو
sibilline books
کتابهای فالگیر رومیان باستان که میگفتندزنهای غیبگو نوشته اند
sabbatical year
در دوران یهودیان باستان سال هفتم که طی آن زمین را آیش می کردند و بدهکاران را می بخشیدند
approach lane
مسیر نزدیک شدن به ساحل خطوط نزدیک شدن به ساحل
best gold
تیری که نزدیک به نشان اصابت کرده تیری که نزدیک به مرکزهدف اصابت کرده باشد
acrostolium
[قسمتی از دماغه کشتی در ناو جنگی باستان مه معمولا مدور، مارپیچ یا شکلی شبیه حیوانات داشته است.]
classics
ادبیات باستانی یونان و روم باستانی
classic
ادبیات باستانی یونان و روم باستانی
criosphinx
ابوالهول
[مجسمه ابوالهول در مصر باستان]
Ionic Order
[معماری یونی یا سبک بالشی از سبک های معماری کلاسیک در یونان و رم]
fragment
[فرشی که در طول زمان بصورت تکه تکه درآمده باشد. باستان شناسان با مطالعه همین تکه ها عمر فرش، قدمت رنگرزی، نوع طرح و محل بافت را ارزیابی می کنند.]
close-ups
از نزدیک
beside
نزدیک
close-up
از نزدیک
in sight
نزدیک
forby
نزدیک
close up
از نزدیک
near
نزدیک
fast by
نزدیک
up to
<idiom>
نزدیک به
adjacent
نزدیک
nigh
نزدیک
upcoming
نزدیک
forby
از نزدیک
nearer
نزدیک
hard by
نزدیک
closes
نزدیک
closer
نزدیک
foreby
نزدیک
forbye
نزدیک
accessible
نزدیک
close
نزدیک
forbye
از نزدیک
closest
نزدیک
cephalo
نزدیک به سر
caudal
نزدیک به دم
towards
نزدیک
neared
نزدیک
not ahunderd mails flom
نزدیک
nears
نزدیک
near at hand
نزدیک
vicinal
نزدیک
on the eve of
نزدیک
to gain ground upon
نزدیک
nearest
نزدیک
close aboard
نزدیک
on the verge of
نزدیک به
nearing
نزدیک
narrowly
از نزدیک
neighbouring
نزدیک
by
از نزدیک
near by
نزدیک
next door to
نزدیک
imminent
نزدیک
up against
<idiom>
نزدیک به
forthcoming
نزدیک
hand to hand
نزدیک
approaching
نزدیک
hand-to-hand
نزدیک
at hand
نزدیک
near by
نزدیک به
nearby
نزدیک
contiguous
نزدیک
near upon
نزدیک
near-
نزدیک
proximate
نزدیک
close by
نزدیک
draw near
نزدیک شدن
toward(s) evening
نزدیک به عصر
to draw near or nigh
نزدیک شدن
hand in glove
خیلی نزدیک
close supervision
نظارت نزدیک
close support
پشتیبانی نزدیک
come by
نزدیک شدن
close price
قیمت نزدیک
close in
نزدیک شدن
close coordination
هماهنگی نزدیک
cypres
تقریبی نزدیک
danger close
خطر نزدیک
close coordination
همکاری نزدیک
close controlled
همکاری نزدیک
close control
کنترل نزدیک
close combat
رزم نزدیک
close range
مسافت نزدیک
caudal
نزدیک به انتها
close range
فاصله نزدیک
short sighted
نزدیک بین
of kin
نزدیک همانند
odd comeshortly
اینده نزدیک
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com