Enter keyword here!

⌨

Tips | Translate!

Total search result: 203 (10 milliseconds)
English	Persian
mum	سکوت شخص خاموش
mums	سکوت شخص خاموش
Search result with all words
obmutescence	خاموش نشینی سکوت عمدی
Other Matches
flash	روشن و خاموش کردن چراغ . روشن و خاموش شدن شدت روشنایی نشانه گر برای نشان دادن
flashed	روشن و خاموش کردن چراغ . روشن و خاموش شدن شدت روشنایی نشانه گر برای نشان دادن
flashes	روشن و خاموش کردن چراغ . روشن و خاموش شدن شدت روشنایی نشانه گر برای نشان دادن
shutdown	دستوری که ویندوز را خاموش میکند و در صورتی که PC سازگار داشته باشد , کامپیوتر را هم خاموش میکند
shutdowns	دستوری که ویندوز را خاموش میکند و در صورتی که PC سازگار داشته باشد , کامپیوتر را هم خاموش میکند
calmed	سکوت
glumness	سکوت
standstil	سکوت
doldrums	سکوت
sub silentio	در سکوت
stillness	سکوت
calm	سکوت
quietism	سکوت
calmest	سکوت
calming	سکوت
calmer	سکوت
calms	سکوت
to bribe to silence	حق سکوت دادن
silenced	سکوت ارامش
silences	سکوت ارامش
silence	سکوت ارامش
goose	علامت سکوت
stiller	سکوت خاموشی
taciturnity	سکوت ارامش
still	سکوت خاموشی
radar silence	سکوت راداری
stills	سکوت خاموشی
consensus evidenced by silence	اجماع سکوت
reticence	سکوت کم گویی
silencing	سکوت ارامش
radio silence	سکوت رادیویی
reticency	سکوت کم گویی
quietist	اهل سکوت
observe silence	رعایت سکوت
silent running	سکوت زیردریایی
hold one's peace <idiom>	سکوت کردن
stillest	سکوت خاموشی
listening silence	سکوت رادیویی
resting frequency	بسامد سکوت
sufferance	سکوت موجب رضا
observe silence	سکوت را رعایت کنید
silence signifies consent	سکوت علامت رضاست
consent presumed from silence	رضای مستنبط از سکوت
silent running	حرکت زیردریایی با سکوت
silence prevailed	سکوت حکم فرما بود
silent approval	سکوت علامت تائیدتوسط معصوم
consent cannot be inferred from silence	سکوت علامت رضا نیست
Silence is golden . <proverb>	سکوت علامت رضا است.
quietism	فرقه متصوفه اهل سکوت
Silence prevailed every where.	سکوت همه جا را فرا گرفته بود
oyez	اعلام سکوت و شروع دادرسی در دادگاه
trappist	عضو فرقهای از راهبان مرتاض اهل سکوت
silence gives consent	سکوت موجب رضایت است عدم اعتراض کاشف از اذن است
cone of silence	مخروط سکوت رادیویی فضای مخروطی خلاء رادیویی بالای برج مراقبت
off	خاموش
silent	خاموش
quiescent	خاموش
on-off button	خاموش
on/off	خاموش
on/off light	خاموش
soundless	خاموش
extinguished	خاموش
hist	خاموش
whist	خاموش
uncommunicative	خاموش
h!	خاموش
mumchance	خاموش
dout	خاموش کردن
silenced	خاموش شدن
tacit	مقدر خاموش
extinguisher	خاموش کننده
extinguishes	خاموش کردن
dry up	خاموش شدن
extinctive	خاموش کننده
extinguishable	خاموش کردنی
keep still	خاموش باش
inextinguishable	خاموش نشدنی
inactive status	خط مشی خاموش
glumpy	خاموش وکدر
go out	خاموش شدن
silences	خاموش شدن
silence	خاموش شدن
silencers	خاموش کننده
silencer	خاموش کننده
smothers	خاموش کردن
suffocate	خاموش کردن
suffocated	خاموش کردن
hush	خاموش کردن
suffocates	خاموش کردن
suffocating	خاموش کردن
silencing	خاموش شدن
smother	خاموش کردن
smothered	خاموش کردن
smothering	خاموش کردن
he did not open his lips	خاموش ماند
extinguish	خاموش کردن
to hold one's tongue	خاموش شدن
to dry up	خاموش شدن
quiet	ساکن خاموش
quenching	خاموش کردن
to burn out	خاموش شدن
reserved	خاموش کم حرف
tight lipped	کم حرف خاموش
tight-lipped	کم حرف خاموش
out	خاموش کردن
to keep silence	خاموش شدن
to keep silence	خاموش بودن
turn out <idiom>	خاموش کردن
quietest	ساکن خاموش
Quiet!silence!	خاموش ( ساکت ) !
to switch off	خاموش کردن
extinguishing	خاموش کردن
to stand mute	خاموش ماندن
to snuff out	خاموش کردن
to put out	خاموش کردن
out	دستگاه خاموش
out-	دستگاه خاموش
stills	خاموش ساکت
put out	خاموش کردن
taciturn	کم سخن خاموش
snuff	خاموش شدن
turn-off	خاموش کردن
turn-offs	خاموش کردن
out-	خاموش کردن
quenchless	خاموش نشدنی
quaker's meeting	انجمن خاموش
extinction	خاموش سازی
spark arrester	جرقه خاموش کن
turn off	خاموش کردن
still	خاموش ساکت
tight mouthed	کم حرف خاموش
outed	دستگاه خاموش
outed	خاموش کردن
stiller	خاموش ساکت
stillest	خاموش ساکت
at pause	مکث کنان خاموش
turn off <idiom>	بستن ،خاموش کردن
turn out	باکلید خاموش کردن
to shut down a reactor	راکتوری را خاموش کردن
to smother a flame	شعله ای را خاموش کردن
To dye ones hair.	موها را خاموش کردن
To extinguish a fire.	آتش را خاموش کردن
magnetic blow out	خاموش کننده مغناطیسی
his hope was snuffed out	چراغ امیدش خاموش شد
inextinguishably	بطور خاموش نشدنی
to laugh down	با خنده خاموش کردن
to die out away off	خاموش شدن پژمردن
lightning protection	با خاموش کننده مغناطیسی
to blow out alamp	خاموش کردن چراغ
to talk down	خاموش یاساکت کردن
fight the fire	اتش خاموش کردن
magnetic blow out with	با خاموش کننده مغناطیسی
snubbing	سربالا خاموش کردن
power	خاموش کردن یک وسیله
turn-off	خاموش کردن یاشدن
quench	خاموش کردن ترساندن
quenched	خاموش کردن ترساندن
quenches	خاموش کردن ترساندن
stifle	خاموش کردن فرونشاندن
stifled	خاموش کردن فرونشاندن
stifles	خاموش کردن فرونشاندن
snub	سربالا خاموش کردن
turn-offs	خاموش کردن یاشدن
snubs	سربالا خاموش کردن
powers	خاموش کردن یک وسیله
powering	خاموش کردن یک وسیله
powered	خاموش کردن یک وسیله
extinct	منسوخه خاموش شده
snuff	خاموش سازی یافوت پف
snuff	بافوت خاموش کردن
turn off	خاموش کردن یاشدن
silence	خاموش اتش قطع
silenced	خاموش اتش قطع
fire engine	تلمبه اتش خاموش کن
fire extinguisher	خاموش کننده اتش
fire engines	تلمبه اتش خاموش کن
as hush as death	خاموش چون مردگان
silencing	خاموش اتش قطع
snubbed	سربالا خاموش کردن
silences	خاموش اتش قطع
fire extinguishers	خاموش کننده اتش
stills	ساکت کردن خاموش شدن
still	ساکت کردن خاموش شدن
stanch	خاموش کردن ساکت شدن
blinks	روشن خاموش شدن چراغها
beacon off	رادارتعقیب هدف خود را خاموش کن
to snuff out	در نتیجه گل گیری خاموش کردن
to lie low	در باب کارخود خاموش بودن
wordless	غیرقابل بیان با لغات خاموش
blink	روشن خاموش شدن چراغها
Turn off the light before you leave.	پیش از رفتن چراغ را خاموش کن
power down	قطع برق خاموش کردن
blinked	روشن خاموش شدن چراغها
stiller	ساکت کردن خاموش شدن
stillest	ساکت کردن خاموش شدن
strangle	یاد شده را خاموش کنید
light line	خط خاموش کردن چراغ خودروها
smouldering	بی اتش سوختن خاموش کردن
smouldered	بی اتش سوختن خاموش کردن
smoulder	بی اتش سوختن خاموش کردن

Recent search history

Contact• | Terms |• Privacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com