English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 202 (12 milliseconds)
English Persian
hearth سکوی اجاق کوره کشتی
hearths سکوی اجاق کوره کشتی
Other Matches
ovenman کوره پز اجاق دار
gas burner اجاق گازسوز کوره گازی
fettling شن یاکلوخهای که درته کوره می ریزند تا انرا محافظت کند خاکستر ته کوره
glazing kiln کوره لعابی کوره لعاب پزی
open hearth furnace کوره روباز کوره زیمنس مارتین
recuperative furnace کوره بهبوددهنده کوره نیروبخش
tunnel klin کوره کانالی کوره تانل
topgallant سکوب بالای دکل کشتی بالاترین شکوب دکل کشتی وسایل بی مصرف کشتی
ovens اجاق
kiln اجاق
greyhounds در اجاق
greyhound در اجاق
hearth اجاق
hearths اجاق
furnaces اجاق
cooking range اجاق
kilns اجاق
oven اجاق
fireplace اجاق
fire side اجاق
furnace اجاق
fireplaces اجاق
fire place اجاق
ramp سکوی هواپیما سکوی در جا زدن هواپیما
ramps سکوی هواپیما سکوی در جا زدن هواپیما
hot plate اجاق برقی
hot-plate اجاق برقی
fire place opening اتشخان اجاق
hot-plates اجاق برقی
fire grate اجاق دیواری
hearthstone سنگ پهن کف اجاق
ingle اتش منقل یا اجاق
gasburner اجاق گاز سوز
multi flame burner اجاق چند شعله
stirrer hot plate اجاق برقی همزن دار
hestia الهه اجاق خانوادگی وشهرها
pilot burner چراغ کوچک اجاق گاز وامثال ان
vesta الهه رومی خدای اجاق وخانه داری
Are you going to light the stove? آیا شما این اجاق گاز را روشن می کنید؟
scupper سوراخ زهکشی دیواره کشتی مجرای فاضل اب روی عرشه کشتی
scuppering سوراخ زهکشی دیواره کشتی مجرای فاضل اب روی عرشه کشتی
scuppers سوراخ زهکشی دیواره کشتی مجرای فاضل اب روی عرشه کشتی
scuppered سوراخ زهکشی دیواره کشتی مجرای فاضل اب روی عرشه کشتی
ship's manifest صورت محمولههای کشتی فهرست کالاهای در حال حمل در کشتی
load line خطی در اطراف کشتی که نمودار حداکثر فرفیت کشتی میباشد
respondentia وامی که به صاحب کشتی داده و کشتی او به رهن گرفته میشود
back berm سکوی پایه خارجی خاکریز سکوی شیببر پایه خارجی خاکریز
carry ship کشتی حامل زندانیان جنگی کشتی غیر مسلحی که تضمین عبور داشته باشد
hawse سوراخهای دماغه کشتی که مخصوص عبورطناب است طنابهای نگاه دارنده کشتی درحوضچه
supercargo نماینده مالک محمولات کشتی که با کشتی به سفر می رود
dan runner کشتی رهاکننده علایم شناور در اب کشتی تعیین مسیر
embarkation بارگیری کشتی یا خودرو سوار شدن در کشتی یاخودرو
keels حمال کشتی صفحات اهن ته کشتی وارونه کردن
waterline خط بار گیری کشتی خط میزان و تراز کشتی باسطح اب
gunroom مخزن مهمات کشتی سفره خانه افسران کشتی
keel حمال کشتی صفحات اهن ته کشتی وارونه کردن
lazar housek عمارت یا کشتی برای قرنطینه 8 انبار عقب کشتی
bill of health گواهی نامهای که هنگام حرکت کشتی پس ازمعاینه کشتی از لحاظ بیماریهای مسری به ناخداداده میشود
usura maritima دادن وام با بهره سنگین به مالک کشتی که در صورت سالم برگشتن کشتی قابل وصول است
the vessel was put a bout جهت کشتی را تغییر دادند کشتی را برگردانند
windjammer یکی از کارکنان کشتی کشتی بادبانی
launcher سکوی پرتاب
pallet سکوی بار
seat سکوی استقرار
flight platform سکوی پرواز
entablement سکوی مجسمه
platform 3 سکوی شماره 3
pedestals سکوی اتش
median سکوی وسط
bench سکوی کوهستانی
median سکوی میانی
board سکوی شیرجه
testing stand سکوی ازمایش
bema سکوی خطابه
seats سکوی استقرار
seated سکوی استقرار
berm سکوی شیب بر
cavalier سکوی نگهبانی
benches سکوی کوهستانی
jumping hill سکوی پرش
back berm سکوی پایه
military platform سکوی نظامی
boarded سکوی شیرجه
pallets سکوی بار
stanchion سکوی استقرار
projectile flat سکوی گلوله
starting platform سکوی شروع
starting block سکوی شروع
loading rack سکوی بارگیری
deck سکوی موتور
decked سکوی موتور
pedestal سکوی تیر
pedestal سکوی اتش
pedestals سکوی تیر
artillery mount سکوی توپخانه
staging سکوی کار
soft missile base سکوی بی حفاظ
loading site سکوی بارگیری
decks سکوی موتور
central reserve سکوی وسط
central reserve سکوی میانی
artillery mount سکوی نصب
platforms سکوی شیرجه
shelf سکوی کوهستانی
platform سکوی شیرجه
quay سکوی بارگیری
quays سکوی بارگیری
channelising island سکوی جداساز
quarterdeck عرشه کوچک عقب کشتی قسمتی از عرشه کشتی جنگی مخصوص انجام تشریفات نظامی و غیره
quarterdecks عرشه کوچک عقب کشتی قسمتی از عرشه کشتی جنگی مخصوص انجام تشریفات نظامی و غیره
thwarts سکوی نشیمن قایق
hard base سکوی پرتاب مستحکم
launching pad سکوی پرتاب موشک
launching pads سکوی پرتاب موشک
torpedo tube سکوی پرتاب اژدر
airdrop platform سکوی بارریزی هوایی
ambon میز [سکوی] خطابه
ambo میز [سکوی] خطابه
high board سکوی شیرجه 3 متری
low board سکوی یک متری شیرجه
launching site سکوی پرتاب موشک
blast برخاستن از سکوی پرتاب
rocket launchers سکوی پرتاب موشک
railway end پل سکوی راه اهن
rocket launcher سکوی پرتاب موشک
helipad سکوی فرود هلیکوپتر
railhead سکوی راه اهن
air defense artillery fire unit سکوی توپخانه پدافندهوایی
bema سکوی وعظ درکلیسا
inside berm سکوی شیببر درونی
blasts برخاستن از سکوی پرتاب
gate operating platform سکوی مانور دریچه ها
pads سکوی پرتاب رسانگر
channelising island سکوی هدایت کننده
decks سکوی جلوی تانک
deck سکوی جلوی تانک
where is the platform 3? سکوی شماره 3 کجاست؟
gate operating deck سکوی مانور دریچه ها
decked سکوی جلوی تانک
pad سکوی پرتاب رسانگر
yawed انحراف کشتی از مسیر خود خط انحراف کشتی چرخش افقی هواپیما دور محور قائم ان
yaw انحراف کشتی از مسیر خود خط انحراف کشتی چرخش افقی هواپیما دور محور قائم ان
sailboats کشتی بادبانی کشتی بادی
overboard از کشتی بدریا روی کشتی
sailboat کشتی بادبانی کشتی بادی
battery گهواره یا سکوی استقرارلوله توپ
batteries گهواره یا سکوی استقرارلوله توپ
k gun سکوی پرتاب بمب زیرابی
height of site ارتفاع سکوی موشک یاموضع
track [American E] سکوی ایستگاه راه آهن
aerial platform سکوی مخصوص بارریزی هوایی
platform سکوی ایستگاه راه آهن
railway end پل سکوی بارگیری راه اهن
bridge plate پل بین سکوی بارگیری وخودرو
counter berm سکوی پایه خارجی خاکریز
piracy هرعملی که کارگران یا سرنشینان کشتی علیه کشتی خود انجام دهند استفاده غیر قانونی از تالیف دیگری برای تالیف کتاب یارساله و غیره
cartel ship کشتی مخصوص مبادله اسیران جنگی کشتی محل مذاکرات جنگی
wishbones پایه سکوی پله تشریفاتی ناو
launching pads سکوی پرتاب موشک یا جنگ افزار
launching pad سکوی پرتاب موشک یا جنگ افزار
aerial platform سکوی مخصوص پرتاب بار با چتر
bearing یاطاقان سکوی اتصال سرسره ریل
truck head سکوی نظامی یا بارانداز کنارایستگاه خودروها
wishbone پایه سکوی پله تشریفاتی ناو
hard base سکوی پرتاب موشک ضد ترکش اتمی
hard missile base سکوی پرتاب مستحکم ضد ترکش اتمی
soft missile base سکوی بدون حفاظ پرتاب موشک
plane of site سطح قائم مار بر سکوی تیر
sponson سکوی استقرار توپ روی برجک
railhead depot بارانداز یا سکوی نظامی درایستگاه راه اهن
pallet سکوی چوبی یا پلاستیکی برای حمل کالا
ready missile موشک حاضر به پرتاب روی سکوی اتش
x site سکوی روبازموقت برای انبار کردن مهمات
Is this the right platform for the train to London? آیا این سکوی قطار لندن است؟
gunrack مقر گلولههای توپ سکوی جای گلوله
safety island سکوی وسط خیابان برای ایستادن پیاده رو
free on boand تحویل روی کشتی قیمت کالای تحویلی روی کشتی
Your train will leave from platform 8. قطار شما از سکوی شماره 8 حرکت خواهد کرد.
transfer berth دوبه یا سکوی نقل و انتقال نیروها به ساحل از ناوچههای اب خاکی
blockhouse ساختمان محکمی نزدیک سکوی پرتاب برای محافظت پرسنل
orthodromy کشتی رانی در دایره بزرگ درست کشتی رانی
semi naufragium نیمه غرق شده گی کشتی نیمه کشتی شکستگی
orthodromics کشتی رانی در دایره بزرگ درست کشتی رانی
abat-voix [قبه یا سایبان که صدا را در پشت و بالای سکوی خطابه منعکس می کند.]
fire unit یکان تیراندازی کننده قبضه پدافند هوایی سکوی اتش توپخانه
prow کشتی عرشه کشتی
prows کشتی عرشه کشتی
keelage حق ورود کشتی به بندر ورودیه کشتی به بندر
manhole کوره
manholes کوره
fire box کوره
furnace house کوره
furnaces کوره
kilns کوره
kiln کوره
burner کوره
burners کوره
stove کوره
furnace کوره
incinerators کوره
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com