Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (15 milliseconds)
English
Persian
english shepherd
سگ گلهء انگلیسی که دارای اندازهء متوسط وبرنگ سیاه براق ودارای خالهای قهوهای یاخرمایی است
Other Matches
brownish
مایل به قهوهای یاخرمایی
painted lady
پروانه قرمز که خالهای سیاه و سفید دارد
brunette
دارای موی مشکی یاخرمایی
brunet
دارای موی مشکی یاخرمایی
brunettes
دارای موی مشکی یاخرمایی
ocellate
دارای چشمها یا خالهای رنگارنگی
ocellated
دارای چشمها یا خالهای رنگارنگی
jet-black
سیاه براق و تیره
ganoidean
دارای فلسهای براق
ganoidal
دارای فلسهای براق
scabbier
جرب دار دارای خالهای جرب مانند
scabbiest
جرب دار دارای خالهای جرب مانند
scabby
جرب دار دارای خالهای جرب مانند
opalite
ترکیبی که دارای رنگهای مختلف بوده و برای براق کردن نمای اجری بکار میرود
middle sized
دارای اندازه متوسط
english horn
نوعی ساز بادی چوبی انگلیسی که دارای دوزبانه است
english setter
نوعی سگ انگلیسی که دارای پشم بلند ونرم سفیدرنگ یارنگین میباشد
plumbaginous
دارای سرب سیاه
manganic
دارای مغنیساوابسته بسنگ سیاه شیشه گران
woodruff
حشره مصنوعی دارای بالهای سیاه و سفید
isotherm
خطی که نقاط دارای گرمای متوسط سالیانه مساوی رانشان میدهد
manganesian
مغنیسایی دارای مغنیساوابسته بسنگ سیاه شیشه گران
anglicization
انگلیسی منشی اتصاف بصفات و خصوصیات انگلیسی
anglicism
اصطلاح زبان انگلیسی انگلیسی مابی
i , i
ودارای صدای ای
lenticule
خالهای ریز متن عکس
mottle
با خالهای رنگارنگ نشان گذاردن
whipcord
پارچه محکم ودارای نخ تابیده
quincun cial
مرتب بشکل خالهای برگ پنج درگنجفه
torose
استوانهای شکل ودارای برجستگیهای متناوب
signed route
جاده علامت گذاری شده ودارای علایم شناسایی
langur
انواع میمونهای دم دراز ودارای ابروهای پرپشت اسیا
basalt
نوع سنگ چخماق یا اتش نشانی سیاه مرمر سیاه
silhouettes
نقاشی سیاه یکدست بصورت نیمرخ سیاه نشاندادن
silhouette
نقاشی سیاه یکدست بصورت نیمرخ سیاه نشاندادن
melanin
رنگ سیاه ولکههای سیاه روی پوست
lightwood
درخت کاج گرجستانی که چوبش خشک ودارای قیراست وخوب می سوزد
estrogen
ماده که بطورطبیعی درگیاهان وجوددارد ودارای اثرات حیاتی مشابه است
lime juicer
ملوان انگلیسی انگلیسی
crape
نوار ابریشمی سیاه سیاه پوشانیدن
hangers
اسکلت یاچهارچوبهای که از سقف اویتخه ودارای بلبرینگ برای حرکت دادن ماشین باشد
hanger
اسکلت یاچهارچوبهای که از سقف اویتخه ودارای بلبرینگ برای حرکت دادن ماشین باشد
anglicize
انگلیسی ماب شدن انگلیسی ماب کردن
anglicises
انگلیسی ماب شدن انگلیسی ماب کردن
anglicising
انگلیسی ماب شدن انگلیسی ماب کردن
anglicised
انگلیسی ماب شدن انگلیسی ماب کردن
anglicizes
انگلیسی ماب شدن انگلیسی ماب کردن
anglicizing
انگلیسی ماب شدن انگلیسی ماب کردن
anglicized
انگلیسی ماب شدن انگلیسی ماب کردن
Br
قهوهای
browning
قهوهای
browns
قهوهای
brownest
قهوهای
browned
قهوهای
browner
قهوهای
browns
قهوهای کردن
brown
قهوهای کردن
browned
قهوهای کردن
lignite
زغال قهوهای
furnace brown
قهوهای کوره
browning
قهوهای کردن
lignite
ذغال قهوهای
brownest
قهوهای کردن
browner
قهوهای کردن
embrown
قهوهای کردن
black hole
حفره سیاه چاله سیاه
bold face
طرح سیاه حرف سیاه
ethiops
سیاب سیاه جیوه سیاه
smutted whcat
گندم سیاه یا زنگ سیاه
black holes
حفره سیاه چاله سیاه
sable
رنگ سیاه لباس سیاه
sables
رنگ سیاه لباس سیاه
quin cunx
پنج چیزکه ترتیب انهامانندترتیب خالهای برگ پنج درگنجفه باشد
nut brown
رنگ قهوهای فندقی
brown iron ore
سنگ اهن قهوهای
groused
نوعی رنگ قهوهای
grouse
نوعی رنگ قهوهای
grouses
نوعی رنگ قهوهای
dun
رنگ قهوهای کمرنگ
grousing
نوعی رنگ قهوهای
auburn
قهوهای مایل به قرمز
mahogany
رنگ قهوهای مایل به قرمز
taupe
رنگ خاکستری مایل به قهوهای
malacon
نوعی زرقون یازرگون قهوهای
tannage
قهوهای در اثر اشعه افتاب
tan
مازویی قهوهای مایل به زرد
malacone
نوعی زرقون یازرگون قهوهای
tan
برنگ قهوهای وسبزه دراوردن
terra cotta
گل صورت سازی قرمز مایل به قهوهای
sienna
انواع خاکهای قهوهای مایل به زرد
glace
براق
relucent
براق
ganoidal
براق
ganoidean
براق
lucid
براق
sheeny
براق
glossy
براق
nitid
براق
glazy
براق
splendid
براق
splendidly
براق
mirror finish
براق
shiny
براق
brightest
براق
silken
براق
brighter
براق
flossy
براق
bright
براق
gloss
براق
sleeker
براق
mercerized
براق
sleek
براق
sleekest
براق
propolis
ماده صمغی قهوهای رنگی شبیه موم
fudged
نوعی رنگ قهوهای سرهم بندی کردن
fudge
نوعی رنگ قهوهای سرهم بندی کردن
fudges
نوعی رنگ قهوهای سرهم بندی کردن
beige
رنگ قهوهای روشن مایل بزرد و خاکستری
fudging
نوعی رنگ قهوهای سرهم بندی کردن
suntans
قهوهای شدن پوست بدن دراثر افتاب
suntan
قهوهای شدن پوست بدن دراثر افتاب
comprest tile
کاشی براق
glazes
براق کردن
glitter
براق شدن
glaze
براق کردن
glittered
براق شدن
glazed brick
اجر براق
bright finish
صافکاری براق
lustring
پارچه براق
lutestring
پارچه براق
glitters
براق شدن
buffs
براق کردن
silvery
براق صاف
glitzier
براق و نورانی
glitzy
براق و نورانی
polishes
براق کردن
polish
براق کردن
glitziest
براق و نورانی
buff
براق کردن
angora cat
گربهء براق
liederkranz
پنیر تند ودارای بوی تند
hematin
ترکیب قهوهای تیره یا ابی تیرهای بفرمول Fe6O4N23H43C
gadwall
اردک قهوهای و سیه فام شمال اروپا و امریکا
kraft
کاغذ محکم قهوهای رنگ مخصوص بسته بندی
manila paper
یک نوع کاغذ محکم برنگ زرد مایل به قهوهای
beady eyes
چشمان ریز براق
lusterware
فروف سفالین براق
clear varnish coat
روکش لاکی براق
azulejo
[کاشی سفالی براق]
defacto recognition
شناسایی دوفاکتو شناسایی سیاسی کشوری که عملا" مستقل ودارای حق حاکمیت است ولی به عللی نمیتواند یا نمیخواهد به تعهدات بین المللی خود
shine
براق کردن روشن شدن
glossily
بطور براق و جلا داده
bright luster
صیقل کاری کاملا" براق
rhinestone
سنگ مصنوعی بیرنگ و براق
chatoyant
سنگ براق وصیقلی وموجدار
rhinestones
سنگ مصنوعی بیرنگ و براق
shines
براق کردن روشن شدن
panne
پارچه فریفی شبیه مخمل براق
sea power
قدرت دریایی منظور کشوری است که بادریا ارتباط ویژه دارد ودارای نیروی دریایی قوی است
hottentot
یکی از انواع بومیهای جنوب افریقا که اندامی کوتاه ورنگ قهوهای مایل به زرددارند
tags
جسمی براق در انتهای قلاب برای جلب ماهی
brushed
برس خورده به طوری که کرک یا خواب آن شق و براق باشد
tag
جسمی براق در انتهای قلاب برای جلب ماهی
black body radiation
تابش جسم سیاه پرتو جسم سیاه
wampum
صدف براق و زیبایی که سرخ پوستان امریکایی بجای پول مصرف میکردند
wampumpeag
صدف براق وزیبایی که سرخ پوستان امریکایی بجای پول مصرف میکردند
paper white monitor
صفحه نمایش که متن سیاه را روی صفحه سفید نمایش میدهد و نه مثل متنهای معمولی درخشان روی صفحه سیاه
isobars
دواتم دارای وزن مساوی ولی دارای عدد اتمی غیرمساوی
isobar
دواتم دارای وزن مساوی ولی دارای عدد اتمی غیرمساوی
isobare
دواتم دارای وزن مساوی ولی دارای عدد اتمی غیرمساوی
soft shelled
دارای عقیده معتدل حلزون دارای صدف نرم
cementitious
دارای مواد سمنتی یا سیمانی دارای خواص سیمان
Englishwoman
انگلیسی
Britons
انگلیسی
English
انگلیسی
johnny
انگلیسی
British
انگلیسی
limeys
انگلیسی
Englishwomen
انگلیسی
Englishmen
انگلیسی
english woman
زن انگلیسی
Briton
انگلیسی
Englishman
انگلیسی
limey
انگلیسی
knuckle guard
انگلیسی
knuckle bow
انگلیسی
Britishers
انگلیسی
Britisher
انگلیسی
mean sea level
ارتفاع متوسط از سطح دریا ارتفاع متوسط اب دریا
ringent
دارای دهن باز دارای لبان برگشته
cleat knob
دگمه انگلیسی
jardin anglais
باغ انگلیسی
is a monetary sign
انگلیسی است
cleat
عایق انگلیسی
johnny
مرد انگلیسی
lime juicer
کشتی انگلیسی
middle english
انگلیسی تا 0051میلادی
in plain english
به انگلیسی ساده
English altar
محراب انگلیسی
HMS
کشتی انگلیسی
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com