English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 172 (8 milliseconds)
English Persian
tour سیاحت ماموریت
toured سیاحت ماموریت
touring سیاحت ماموریت
tours سیاحت ماموریت
Other Matches
tasking سازمان بندی برای عملیات واگذار کردن ماموریت به یکانها واگذاری ماموریت تعیین ماموریت
aborts عدم موفقیت درانجام ماموریت انصراف از ماموریت
aborting عدم موفقیت درانجام ماموریت انصراف از ماموریت
aborted عدم موفقیت درانجام ماموریت انصراف از ماموریت
task component بخشی از یک ناوگان یا گروه رزمی یا گروه ماموریت که برای یک ماموریت مخصوص تشکیل شده است
task unit نیروی واگذار کننده ماموریت دریایی یکان یا بخشی ازگروه ماموریت دریایی که زیر امر فرمانده گروه قرارمی گیرد
tour of duty زمان گردش ماموریت زمان توقف پرسنل در مناطق مختلف ماموریت
tourism سیاحت
eyre سیاحت
journeys سیاحت
journey سیاحت
journeyed سیاحت
journeying سیاحت
safaris سیاحت کردن
pilgrim progress سیاحت مسیخی
exploration سیاحت اکتشافی
explores سیاحت کردن
explore سیاحت کردن
exploring سیاحت کردن
safari سیاحت کردن
explored سیاحت کردن
safaris سیاحت اکتشافی درافریقا
safari سیاحت اکتشافی درافریقا
wanderlust علاقه مند به سیاحت سفر دوستی
mission , oriented لازم برای انجام ماموریت ضروری برای انجام ماموریت
commissioning :ماموریت
apostleship ماموریت
commission :ماموریت
mission ماموریت
duty ماموریت
assignments ماموریت
missions ماموریت
errands ماموریت
errand ماموریت
assignment ماموریت
commissions :ماموریت
tasks ماموریت
task ماموریت
staff duty ماموریت ستادی
task unit یگان ماموریت
temporary duty ماموریت موقت
abort انصراف از ماموریت
missions وابسته به ماموریت
mission وابسته به ماموریت
specified mission ماموریت تصریحی
sea duty ماموریت دریایی
implied task ماموریت استنتاجی
implied mission ماموریت استنتاجی
fire task ماموریت اتش
mission objectives هدفهای ماموریت
field duty ماموریت رزمی
mission time مدت ماموریت
end of mission ماموریت تمام
combat duty ماموریت رزمی
mission type حاوی ماموریت
appointment quota سهمیه ماموریت
mission type متضمن ماموریت
air mission ماموریت هوایی
agentship ماموریت پیشکاری
permanent oppointment ماموریت دایمی
activity ماموریت عمل
political mission ماموریت سیاسی
activities ماموریت عمل
commissions ارتکاب ماموریت
commissions ماموریت امریه
commissions ماموریت دادن
commissioning ارتکاب ماموریت
commission ماموریت دادن
primary mission ماموریت اصلی
commission ماموریت امریه
commissioning ماموریت امریه
commissioning ماموریت دادن
commission ارتکاب ماموریت
function ماموریت عمل
stations محل ماموریت
stationed محل ماموریت
commissioned ماموریت دار
functions ماموریت عمل
fire mission ماموریت اتش
reinforcing ماموریت تقویتی
agencies گماشتگی ماموریت
functioned ماموریت عمل
agency گماشتگی ماموریت
station محل ماموریت
task group گروه ماموریت زمینی
perdu ماموریت مخاطره امیز
employment schedule برنامه ماموریت ناو
perdue ماموریت مخاطره امیز
surface mission ماموریت دفاع زمینی
postings تعیین محل ماموریت
short tour ماموریت کوتاه مدت
immediate mission ماموریت فوری هوایی
general support ماموریت عمل کلی
posting تعیین محل ماموریت
close support mission ماموریت پشتیبانی نزدیک
change of station تغییر محل ماموریت
posts محل ماموریت موضع
duty ماموریت خدمت نگهبانی
post محل ماموریت موضع
post- محل ماموریت موضع
posted محل ماموریت موضع
confidential دارای ماموریت محرمانه
tours گشت کردن سیاحت کردن
toured گشت کردن سیاحت کردن
touring گشت کردن سیاحت کردن
rubberneck فضولی کردن سیاحت کردن
tour گشت کردن سیاحت کردن
mission request درخواست اجرای ماموریت هوایی
to override one's commission از حدود ماموریت خود تجاوزکردن
sectors منطقه ماموریت قطاع اتش
party گروه مخصوص انجام یک ماموریت
specified tasks ماموریت تصریحی وفایف مصرحه
abort عدم موفقیت درانجام ماموریت
sector منطقه ماموریت قطاع اتش
mission essential ضروری برای انجام ماموریت
mission essential حیاتی از نظر انجام ماموریت
mission ماموریت هیئت اعزامی یا تبلیغی
air defense sector منطقه ماموریت پدافند هوایی
commissioning حق العمل نمایندگی یا ماموریت دادن
commission حق العمل نمایندگی یا ماموریت دادن
commissions حق العمل نمایندگی یا ماموریت دادن
assignment ماموریت دادن انتقال افهار
general support reinforcing ماموریت عمل کلی تقویتی
missions ماموریت هیئت اعزامی یا تبلیغی
assignments ماموریت دادن انتقال افهار
task fleet ناوگان مامور اجرای عملیات یا ماموریت
divert تغییر دادن اماج یا ماموریت یا مقصد
overseas ماموریت برون مرزی یا خارج از کشور
joint task force نیروی ماموریت مشترک ازنیروهای مسلح
shore duty ماموریت کار در ساحل یاپایگاه خودی
search mission ماموریت تجسس زمینی به وسیله هواپیما
diverted تغییر دادن اماج یا ماموریت یا مقصد
diverts تغییر دادن اماج یا ماموریت یا مقصد
task element یکی از عناصر ناوگان ماموراجرای یک ماموریت
charactristic velocity مجموع تغییرات سرعت درمسیر یک ماموریت فضایی
mission ماموریت جنگی هیئت سیاسی خدمت میسیون
aircraft role equipment تجهیزات لازم برای انجام ماموریت هواپیما
missions ماموریت جنگی هیئت سیاسی خدمت میسیون
aircraft mission equipment وسایل لازم برای انجام ماموریت هواپیما
detail بتفصیل گفتن بکار ویژهای گماردن ماموریت دادن
imposition of hands هنگام دادن ماموریت روحانی بکسی یادعا کردن به وی
detailing بتفصیل گفتن بکار ویژهای گماردن ماموریت دادن
to second somebody ماموریت کسی را به جای دیگری منتقل کردن [اصطلاح رسمی]
what luck در رهگیری هوایی یعنی نتیجه انجام ماموریت چه طور بود
to kiss hands دست پادشاه بزرگی راهنگام رفتن به ماموریت بعنوان بدرود بوسیدن
packet گروه مشابهی که از نظراموزش و تخصص برای ماموریت معینی انتخاب شده باشند
packets گروه مشابهی که از نظراموزش و تخصص برای ماموریت معینی انتخاب شده باشند
carrier company تیم یا گروه چهار نفرهای که برای ماموریت خارج ازکشور انتخاب می شوند
resumes در رهگیری هوایی به معنی اینکه اخرین ماموریت گشتی خود را مجددا اجرا کنید
resumed در رهگیری هوایی به معنی اینکه اخرین ماموریت گشتی خود را مجددا اجرا کنید
resume در رهگیری هوایی به معنی اینکه اخرین ماموریت گشتی خود را مجددا اجرا کنید
resuming در رهگیری هوایی به معنی اینکه اخرین ماموریت گشتی خود را مجددا اجرا کنید
judy در رهگیری هوایی علامت اینست که با هواپیمای دشمن درگیر شده ام و در حال انجام ماموریت می باشم
deploys اعزام ناو به ماموریت گسترش دادن گسترش یافتن باز شدن
deploy اعزام ناو به ماموریت گسترش دادن گسترش یافتن باز شدن
deploying اعزام ناو به ماموریت گسترش دادن گسترش یافتن باز شدن
i stay در رهگیری هوایی به علامت ماموریت گشت هوایی راتحویل گرفتم اعلام میشود
state tiger در رهگیری هوایی یعنی سوخت کافی برای اجرای ماموریت رهگیری دارم
back haul بارگیری در بازگشت از یک ماموریت بارگیری دوسره باربرگشت
holdees پرسنل یا خودروها یا هواپیمایا کشتی که به طور موقت دریک پادگان توقف کرده ومنتظر دستور یا وسایل حرکت به سمت محل ماموریت باشد
imagery sortie پرواز مخصوص عکاسی هواپیمای عکاسی ماموریت عکاسی هوایی
dual capable جنگ افزار یا وسیله دو کاره وسیله یا جنگ افزاری که دونوع ماموریت انجام میدهد
extra duty وفیفه اضافی ماموریت اضافی
casual detachment یکان جدا شده و منتظر دستوریا ماموریت قسمت جدا شده
call mission درخواست پشتیبانی فوری هوایی ماموریت هوایی طبق درخواست
field allowance فوق العاده ماموریت رزمی فوق العاده جنگی
amphibious task group گروه ماموریت اب خاکی گروه رزمی موقت اب خاکی
recredential نامهای است که بعضی اوقات رئیس دولتی که سفیر نزد ان ماموریت دارد در جواب احضار نامه سفیر به رئیس دولت فرستنده سفیر می نویسد و در واقع این نامه پاسخی است به استوار نامهای که سفیر در شروع ماموریتش تقدیم داشته است
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com