Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (10 milliseconds)
English
Persian
institutionalism
سیاست ترویج امور خیریه واصلاح بزهکاران از طرق اخلاقی و تادیبی
Other Matches
institutionalism
سیاست خیریه واخلاقی
rummage sale
حراج هدایای تقدیمی بکلیسابرای امور خیریه
flag day
هر روزی که مردم برای امور خیریه پول خیرات می کنند ودر مقابل پرچم های کوچک دریافت می دارند
politics
علم سیاست امور سیاسی
receipts
بزهکاران را تحویل گرفتن
receipt
بزهکاران را تحویل گرفتن
moralized
نتیجه اخلاقی گرفتن از اخلاقی کردن
moralizing
نتیجه اخلاقی گرفتن از اخلاقی کردن
moralize
نتیجه اخلاقی گرفتن از اخلاقی کردن
moralising
نتیجه اخلاقی گرفتن از اخلاقی کردن
moralised
نتیجه اخلاقی گرفتن از اخلاقی کردن
moralises
نتیجه اخلاقی گرفتن از اخلاقی کردن
moralizes
نتیجه اخلاقی گرفتن از اخلاقی کردن
to touch up
حک واصلاح کردن
civil works
امور ساختمانی و تاسیسات امور شهرسازی و تاسیساتی
studhorse
اسب مخصوص تخم کشی واصلاح نژاد
intuitivism
اصولی که بموجب ان مبادی اخلاقی را حسی میدانند اصول اخلاقی حسی
correctional
تادیبی
reformative punishment
مجازات تادیبی
castigatory
تادیبی مجازاتی
correctional institution
موسسه تادیبی
correctional imprisonment
حبس تادیبی
pnitive
تادیبی مجازاتی
disciplinary
تادیبی وابسته به تربیت
We are firm believers that party politics has no place in foreign policy.
ما کاملا متقاعد هستیم که سیاست حزب جایی در سیاست خارجی ندارد .
monetrarist keynesian debate
اینکه ایا سیاست پولی موثر است یا سیاست مالی
policy maker
سیاست ساز و سیاست افرین تعیین کننده خط مشی سیاسی
antinomian
مخالفین اصول اخلاقی فرقهای از مسیحیان که مخالف مراعات اصول اخلاقی بودند و اعتقادداشتند که خداوند در همه حال نسبت به مسیحیان لطف دارد
charitable
خیریه
medical regulator
تنظیم کننده امور بهداشتی مدیر امور بهداشتی
alms house
مسافرخانه خیریه
welfare
سعادت خیریه
pious foundations
بنگاههای خیریه
foundation
سازمان خیریه
charity organization
سازمان خیریه
charitable institution
موسسه خیریه
foundation
موسسه خیریه
benefits society
انجمن خیریه
charity
موسسه خیریه
charities
موسسه خیریه
exhibition game
بازی نمایشی به نفع خیریه
sisterhood
انجمن خیریه مذهبی نسوان
sorority
انجمنهای خیریه یا کلوب نسوان
cross compiling assembling
روشی که توسط ان یک فرد ازمینی کامپیوتر و کامپیوتربزرگ یا سرویس اشتراک زمانی استفاده میکند تابرنامه هایی را نوشته واصلاح کند و بعدا" درریزکامپیوتر بکار ببرد
colleger
دانشجویی که ازبنگاه خیریه دانشکده بهرمند میشود
corody
لباس وغذا وغیره که موسسات خیریه به محتاجان میدهند
promulgator
ترویج
promulgation
ترویج
propagation
ترویج
promotions
ترویج
promotion
ترویج
fomentation
ترویج
promote
ترویج کردن
cultivates
ترویج کردن
cultivate
ترویج کردن
cultivating
ترویج کردن
promoted
ترویج کردن
propagative
ترویج کننده
propagable
قابل ترویج
promulge
ترویج کردن
cultivation
تهذیب ترویج
promotable
قابل ترویج
promoting
ترویج کردن
promotes
ترویج کردن
promoters
ترویج کننده فروش
agricultural extension services
خدمات ترویج کشاورزی
promoter
ترویج کننده فروش
monetarists
طرفداران مکتب پولی گروهی که معتقدند که سیاست پولی در رابطه باایجاد ثبات اقتصادی و تثبیت اشتغال و درامد نقش موثرتری نسبت به سیاست مالی دارد . همچنین این عده اعتقاد دارند که اقتصاد بخودی خود تثبیت خواهد شد
promulgate
انتشار دادن ترویج کردن
promoters
ترقی دهنده ترویج کننده
promoter
ترقی دهنده ترویج کننده
promulgating
انتشار دادن ترویج کردن
uttering
ترویج سکه تقلبی یا اسنادمجعول
promulgates
انتشار دادن ترویج کردن
promulgated
انتشار دادن ترویج کردن
immorality
بد اخلاقی
petulancy
بد اخلاقی
moral
اخلاقی
ethical
اخلاقی
petulance
بد اخلاقی
gnomic
اخلاقی
imputability
مسئولیت اخلاقی
parable
داستان اخلاقی
moralistic
تحمیلگر اخلاقی
obliquity
انحراف اخلاقی
good naturedly
به خوش اخلاقی
immorally
از ازروی بد اخلاقی
ethicize
اخلاقی کردن
maxim
گفته اخلاقی
maxims
گفته اخلاقی
superego
شخصیت اخلاقی
immoral
غیر اخلاقی
sinuosity
انحراف اخلاقی
principle
اخلاقی کردن
principle
اصل اخلاقی
ethical relativism
نسبیت اخلاقی
apologue
حکایت اخلاقی
bywords
گفته اخلاقی
fables
حکایت اخلاقی
fable
حکایت اخلاقی
parables
داستان اخلاقی
precepts
قاعده اخلاقی
precept
قاعده اخلاقی
conduct
رفتار اخلاقی
conducts
رفتار اخلاقی
conducting
رفتار اخلاقی
conducted
رفتار اخلاقی
dual morality
دوگانگی اخلاقی
low
[morally bad]
<adj.>
بد
[از نظر اخلاقی]
moral education
اموزش اخلاقی
code of ethics
ضوابط اخلاقی
ethical code
ضوابط اخلاقی
byword
گفته اخلاقی
moral perception
حس تشخیص اخلاقی
reform school
مدرسه تهذیب اخلاقی
cloaca
مرکز مفاسد اخلاقی
psychodrama
نمایش اخلاقی وانتقادی
foibles
صعف اخلاقی ضعف
foible
صعف اخلاقی ضعف
on principle
از لحاظ قیود اخلاقی
generosity
<adj.>
گذشت
[صفت اخلاقی]
fortitude
شهامت اخلاقی شکیبایی
axiological
مبحث نوامیس اخلاقی
perversion
انحراف جنسی یا اخلاقی
tropologic
دارای تفسیر اخلاقی
frailly
بطورشکننده باضعف اخلاقی
chung shin sooyak
فرهنگ اخلاقی تکواندو
perversions
انحراف جنسی یا اخلاقی
moral realism
واقع نگری اخلاقی
ethics
اصول اخلاقی اخلاقیات
moralists
فیلسوف یا معلم اخلاق اخلاقی
amoral
بدون احساس مسئولیت اخلاقی
scruple
نهی اخلاقی وسواس باک
inofficious
خارج ازوفیفه اخلاقی یاطبیعی
To be short tempered with someone.
با کسی تندی کردن ( بد اخلاقی )
unmorality
عدم مراعات اصول اخلاقی
principle
مرام اخلاقی قاعده کلی
axiomatic
حاوی پند یا گفتههای اخلاقی
moralist
فیلسوف یا معلم اخلاق اخلاقی
puritanic
سخت گیریا متظاهردر اموردینی یا اخلاقی
deontology
وفیفه شناسی علم وفایف اخلاقی
to preach moral principles
اصول اخلاقی را وعظ و تلقین کردن
utilitarian
معتقدباصل اخلاقی سودمند گرایی سودمندگرا
to draw a moral
معنی یا نتیجه اخلاقی داستانی را فهماندن
The moral of the story is that …
نتیجه اخلاقی این داستان اینست که ...
de rigueur
از نظر سنتی یا اخلاقی الزام اور
I feel morally bound to …
از نظر اخلاقی خود را مقید می دانم که ...
evangelization
تبلیغ یاموعظه ازروی انجیل ترویج انجیل یادین مسیحی
utter false coin
جریان انداختن سکه تقلبی ترویج سکه قلب
preachify
بطور کسالت اوروعظ یا بحث اخلاقی کردن
frailty
نحیفی خطایی که ناشی ازضعف اخلاقی باشد
frailties
نحیفی خطایی که ناشی ازضعف اخلاقی باشد
shyster
کسیکه در قانون وسیاست فاقداصول اخلاقی است
an unprincipled conduct
رفتاریکه مبنای اخلاقی صحیحی نداشته باشد
to point a moral
اصل اخلاقی را نشان دادن یابکار بردن
ethic
روش اخلاقی یک نویسنده یامکتب علمی یا ادبی و یاهنری
amor
امور
This is contray to all moral principles ( codes ) .
این کار مخالف کلیه اصول وضوابط اخلاقی است
conscientious objector
کسی که بعلل اخلاقی یا عقایدمذهبی از دخول در ارتش خودداری کند
conscientious objectors
کسی که بعلل اخلاقی یا عقایدمذهبی از دخول در ارتش خودداری کند
the high functionery ries of the state
مصادر امور
authority ties of the state
مصادر امور
authorities
اولیای امور
personal affairs
امور شخصی
interior affairs
امور داخلی
civil affairs
امور غیرنظامیان
combat duty
امور رزمی
non litigious matters
امور حسبی
money matters
امور پولی
miscellaneous
امور متفرقه
authority ties of the state
اولیا امور
financial affairs
امور مالی
aviation authority
امور هواپیمایی
interior
امور داخله
authority
اولیاء امور
state affairs
امور مملکتی
interiors
امور داخله
religious matters
امور دینی
air branch
قسمت امور هوایی
civic action
امور عام المنفعه
emotional and physical
امور عاطفی و بدنی
clerical test
ازمون امور دفتری
liquidation of company
تصفیه امور شرکتها
majordomo
متصدی امور خانوادگی
corporate treasurer
مدیر امور مالی
financial affairs
امور مربوط به مالیه
g air
رکن 2 امور هوایی
minister of foreign affairs
وزیر امور خارجه
chaplain
افسر امور دینی
chaplains
افسر امور دینی
chief financial officer
[CFO]
مدیر امور مالی
minister for foreign affairs
وزیر امور خارجه
customs broker
واسطه امور گمرکی
to arrange matters
ترتیب دادن امور
foreign minister
وزیر امور خارجه
fish warden
متصدی امور شیلات
chaplain activities fund
اعتبار امور مذهبی
supervisory authority
اولیاء امور مراقبتی
politico military
امور سیاسی نظامی
bureaucratic
وابسته به امور اداری
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com