Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (12 milliseconds)
English
Persian
jet-black
سیاه براق و تیره
Other Matches
english shepherd
سگ گلهء انگلیسی که دارای اندازهء متوسط وبرنگ سیاه براق ودارای خالهای قهوهای یاخرمایی است
blackish
مایل به سیاه تیره
swart
تیره ومبهم سیاه چرده
polygonaceous
وابسته به تیره گندم سیاه
basalt
نوع سنگ چخماق یا اتش نشانی سیاه مرمر سیاه
silhouettes
نقاشی سیاه یکدست بصورت نیمرخ سیاه نشاندادن
silhouette
نقاشی سیاه یکدست بصورت نیمرخ سیاه نشاندادن
melanin
رنگ سیاه ولکههای سیاه روی پوست
crape
نوار ابریشمی سیاه سیاه پوشانیدن
black hole
حفره سیاه چاله سیاه
black holes
حفره سیاه چاله سیاه
ethiops
سیاب سیاه جیوه سیاه
smutted whcat
گندم سیاه یا زنگ سیاه
bold face
طرح سیاه حرف سیاه
sable
رنگ سیاه لباس سیاه
sables
رنگ سیاه لباس سیاه
lucid
براق
mercerized
براق
silken
براق
nitid
براق
mirror finish
براق
relucent
براق
sheeny
براق
gloss
براق
brightest
براق
brighter
براق
sleeker
براق
shiny
براق
glazy
براق
sleekest
براق
splendidly
براق
sleek
براق
glossy
براق
flossy
براق
ganoidal
براق
ganoidean
براق
bright
براق
glace
براق
splendid
براق
glitter
براق شدن
silvery
براق صاف
glittered
براق شدن
polishes
براق کردن
polish
براق کردن
angora cat
گربهء براق
bright finish
صافکاری براق
lustring
پارچه براق
glazes
براق کردن
glaze
براق کردن
lutestring
پارچه براق
buff
براق کردن
buffs
براق کردن
glazed brick
اجر براق
comprest tile
کاشی براق
glitters
براق شدن
glitzier
براق و نورانی
glitzy
براق و نورانی
glitziest
براق و نورانی
clear varnish coat
روکش لاکی براق
ganoidean
دارای فلسهای براق
beady eyes
چشمان ریز براق
azulejo
[کاشی سفالی براق]
ganoidal
دارای فلسهای براق
lusterware
فروف سفالین براق
shines
براق کردن روشن شدن
shine
براق کردن روشن شدن
glossily
بطور براق و جلا داده
chatoyant
سنگ براق وصیقلی وموجدار
bright luster
صیقل کاری کاملا" براق
rhinestone
سنگ مصنوعی بیرنگ و براق
rhinestones
سنگ مصنوعی بیرنگ و براق
panne
پارچه فریفی شبیه مخمل براق
tags
جسمی براق در انتهای قلاب برای جلب ماهی
tag
جسمی براق در انتهای قلاب برای جلب ماهی
brushed
برس خورده به طوری که کرک یا خواب آن شق و براق باشد
black body radiation
تابش جسم سیاه پرتو جسم سیاه
murine
از تیره موش جانوری از تیره موش
wampum
صدف براق و زیبایی که سرخ پوستان امریکایی بجای پول مصرف میکردند
wampumpeag
صدف براق وزیبایی که سرخ پوستان امریکایی بجای پول مصرف میکردند
paper white monitor
صفحه نمایش که متن سیاه را روی صفحه سفید نمایش میدهد و نه مثل متنهای معمولی درخشان روی صفحه سیاه
opalite
ترکیبی که دارای رنگهای مختلف بوده و برای براق کردن نمای اجری بکار میرود
fainter
تیره
blacker
تیره
ilk
تیره
typed
تیره
blackest
تیره
owl light
تیره
owl light
تیره گی
blacks
تیره
faint
تیره
obscures
تیره
fainted
تیره
gloomy
تیره
gloomiest
تیره
blacked
تیره
obscurest
تیره
gloomier
تیره
faints
تیره
faintest
تیره
duskish
تیره
nubilous
تیره
obscurer
تیره
obscure
تیره
type
تیره
dulling
تیره
dark
<adj.>
تیره
dulls
تیره
families
تیره
family
تیره
enigmatical
تیره
fuscous
تیره
darker
تیره
darkest
تیره
dullest
تیره
obscured
تیره
nebulose
تیره
heavier
تیره
heavies
تیره
heaviest
تیره
heavy
تیره
demomination
تیره
dull
تیره
dulled
تیره
duller
تیره
types
تیره
gens
تیره
muddying
تیره
muddy
تیره
muddiest
تیره
dashes
خط تیره
muddies
تیره
muddier
تیره
muddied
تیره
hazier
تیره
fuzzy
تیره
dashed
خط تیره
darkness
تیره گی
nebulous
تیره
murk
تیره
subfuscous
تیره
sombrous
تیره
strained
تیره
opaque
تیره
turbid
تیره
obscuring
تیره
cloudy
تیره
dash
خط تیره
fuzziest
تیره
black
تیره
indistinct
تیره
hazy
تیره
funereal
تیره
overcast
تیره
haziest
تیره
murky
تیره
caliginous
تیره
fuzzier
تیره
roan
سرخ تیره
dim
تیره شدن
sloes
ابی تیره
madderwort
تیره روناسیان
malvaceae
تیره خطمی
hyphenation
خط تیره گذاری
marking guage
خط کش تیره دار
gloomily
بطور تیره
roans
سرخ تیره
lurid flame
شعله تیره
pith
مغز تیره
generic
وابسته به تیره
overcast
تیره کردن
hard hyphen
خط تیره واصل
luridly
تیره مستهجن
joiner's gauge
خط کش تیره دار
lour
تیره شدن
lurid
تیره مستهجن
dim
تیره کردن
dully
بطور تیره
loury
تیره وگرفته
fulvous
سبزه تیره
felidae
تیره گربه
tarnishing
تیره کردن
shadings
تیره کردن
shades
تیره کردن
dark hued
تیره رنگ
unlucky
تیره بخت
shade
تیره کردن
myelitis
مغز تیره
swarthy
تیره روی
bedgown
تیره کردن
inturbidate
تیره کردن
bedim
تیره کردن
bemirch
تیره کردن
tarnishes
تیره کردن
yin yang
تیره و روشن
encloud
تیره کردن
dorsal tabes
سل مغز تیره
dingily
بطور تیره
dingy
تیره رنگ
darksome
اندک ی تیره
darkle
تیره تاریک
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com