English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 235 (12 milliseconds)
English Persian
achromatic سیاه و سفید
black and white سیاه و سفید
Search result with all words
contrast دکمه کنترلی روی صفحه نمایش که اختلاف بین e-ton سیاه و سفید یا رنگها را تغییر میدهد
contrast تفاوت بین سیاه و سفید یا بین رنگها
contrasted دکمه کنترلی روی صفحه نمایش که اختلاف بین e-ton سیاه و سفید یا رنگها را تغییر میدهد
contrasted تفاوت بین سیاه و سفید یا بین رنگها
contrasting دکمه کنترلی روی صفحه نمایش که اختلاف بین e-ton سیاه و سفید یا رنگها را تغییر میدهد
contrasting تفاوت بین سیاه و سفید یا بین رنگها
contrasts دکمه کنترلی روی صفحه نمایش که اختلاف بین e-ton سیاه و سفید یا رنگها را تغییر میدهد
contrasts تفاوت بین سیاه و سفید یا بین رنگها
monochrome صفحه نمایش کامپیوتر که متن و گرافیک را سیاه و سفید و سایه دار و نه رنگی نشان میدهد
monochrome در یک رنگ با سایههای خاکستری و سیاه و سفید
black 1-استفاده از سایههای خاکستری برای نمایش رنگهای صفحه نمایش . 2-تصویری که در آن هر پیکسل سیاه یا سفید است و هیچ سایه خاکستری ندارد
blacked 1-استفاده از سایههای خاکستری برای نمایش رنگهای صفحه نمایش . 2-تصویری که در آن هر پیکسل سیاه یا سفید است و هیچ سایه خاکستری ندارد
blacker 1-استفاده از سایههای خاکستری برای نمایش رنگهای صفحه نمایش . 2-تصویری که در آن هر پیکسل سیاه یا سفید است و هیچ سایه خاکستری ندارد
blackest 1-استفاده از سایههای خاکستری برای نمایش رنگهای صفحه نمایش . 2-تصویری که در آن هر پیکسل سیاه یا سفید است و هیچ سایه خاکستری ندارد
blacks 1-استفاده از سایههای خاکستری برای نمایش رنگهای صفحه نمایش . 2-تصویری که در آن هر پیکسل سیاه یا سفید است و هیچ سایه خاکستری ندارد
reverse حالت صفحه نمایش که سیاه و سفید آن رزرو شده اند.
reversed حالت صفحه نمایش که سیاه و سفید آن رزرو شده اند.
reverses حالت صفحه نمایش که سیاه و سفید آن رزرو شده اند.
reversing حالت صفحه نمایش که سیاه و سفید آن رزرو شده اند.
apartheid نفاق و جدایی بین سیاه پوستان و سفید پوستان افریقای جنوبی
positive که متن و گرافیک به رنگ سیاه ری زمینه سفید نشان داده میشود تا از صفحه چاپ شده تقلید کند
achromatic colour رنگ بین سیاه و سفید که توسط آداپتور گرافیکی نمایش داده میشود
BPP یک بیت برای سیاه یا سفید
checkered flag پرچم شطرنجی سفید و سیاه پایان مسابقه اتومبیلرانی
division boards قسمت مسیر گوی بولینگ که تختههای سفید و سیاه بهم وصل می شوند
dorper گوسفند افریقایی سفید صورت سیاه
painted lady پروانه قرمز که خالهای سیاه و سفید دارد
paper white monitor صفحه نمایش که متن سیاه را روی صفحه سفید نمایش میدهد و نه مثل متنهای معمولی درخشان روی صفحه سیاه
resolving power اندازه گیری توانایی سیستم نوری برای تشخیص خط وط سیاه روی صفحه سفید.
woodruff حشره مصنوعی دارای بالهای سیاه و سفید
You went in a black veil, but must come out in a w. <proverb> با چادر سیاه رفتى باید با کفن سفید بیرون بیائى .
a chromatic [معماری بدون رنگ یعنی تنها با رنگ سیاه و سفید با آلروماتیک]
to not lift a finger <idiom> دست به سیاه و سفید نزدن [اصطلاح]
Other Matches
watermarks علامت چاپ سفید در متن کاغذ سفید چاپ سفید یا سایه دار کردن
watermark علامت چاپ سفید در متن کاغذ سفید چاپ سفید یا سایه دار کردن
basalt نوع سنگ چخماق یا اتش نشانی سیاه مرمر سیاه
silhouettes نقاشی سیاه یکدست بصورت نیمرخ سیاه نشاندادن
silhouette نقاشی سیاه یکدست بصورت نیمرخ سیاه نشاندادن
melanin رنگ سیاه ولکههای سیاه روی پوست
crape نوار ابریشمی سیاه سیاه پوشانیدن
leukon عناصر سفید خون وسلولهای سازنده انها دودمان سفید خون
sable رنگ سیاه لباس سیاه
sables رنگ سیاه لباس سیاه
smutted whcat گندم سیاه یا زنگ سیاه
black holes حفره سیاه چاله سیاه
black hole حفره سیاه چاله سیاه
bold face طرح سیاه حرف سیاه
ethiops سیاب سیاه جیوه سیاه
white with blue stripes سفید با خطهای ابی سفید باراه راه ابی
platina پلاتین یا طلای سفید طبیعی برنگ طلای سفید
leukocyte گویچه سفید خون گلبول سفید خون
black body radiation تابش جسم سیاه پرتو جسم سیاه
xanthochroid شخص بور و سفید پوست شخص مو زرد و سفید پوست
blank check چک سفید
whiter سفید
white سفید
blank cheques چک سفید
whitest سفید
blank cheque چک سفید
shiro سفید
minever خز سفید
miniver خز سفید
sow white سفید
snowy سفید
whiting گچ سفید
silvery سفید
blankest سفید
white tailed دم سفید
hoary سفید
blank سفید
chalks گل سفید
chalking گل سفید
hoary headed مو سفید
chalk گل سفید
alabastrine سفید
snow-white سفید
chalked گل سفید
tinplate اهن سفید
white noise نویز سفید
the white house کاخ سفید
white oak بلوط سفید
ratch علامت سفید
tabula rasa لوح سفید
doyen ریش سفید
riesling شراب سفید
rose of may نرگس سفید
doyens ریش سفید
river فاصله سفید
rivers فاصله سفید
white phosphorous فسفر سفید
snow white سفید یکدست
white pepper فلفل سفید
white noise نوفه سفید
white matter ماده سفید
white level تراز سفید
watcheye سگ چشم سفید
white beard ریش سفید
wall eye چشم سفید
white body بدنه سفید
white cast iron چدن سفید
white cement سیمان سفید
white dwarf کوتوله سفید
veratrum خربق سفید
unleached سفید نشده
white flag پرچم سفید
white flame شعله سفید
white heat دمای سفید
white lead سفید اب شیخ
white book کتاب سفید
to grow سفید شدن
wheat bread نان سفید
blank signed cheque چک سفید امضاء
abele سفید دار
monial تنگ سفید
aaron's round بنک سفید
gallvanized iron اهن سفید
galvanized iron اهن سفید
gray سفید شونده
gray bearded ریش سفید
graybeard ریش سفید
greater plantain تخم سفید
greensickness یزقان سفید
greybeard ریش سفید
habenaria زر اوند سفید
flagtruce پرچم سفید
white f. پرچم سفید
blank signed document سفید امضاء
blankbook دفترچه سفید
calomel جیوه سفید
chlorosis یرقان سفید
coif عرقچین سفید
cows lungwort بنک سفید
decolo سفید کردن
duenna گیس سفید
asphodel سوسن سفید
f. of truce پرچم سفید
alum زاج سفید
hellebore خریق سفید
hoariness سفید مویی
hoary headed ریش سفید
white-collar یقه سفید
white collar یقه سفید
kerosene نفت سفید
impudent چشم سفید
ragstone سنگ سفید
galvanizes سفید کردن
galvanize سفید کردن
galvanising سفید کردن
galvanises سفید کردن
galvanised سفید کردن
garnishes پارچه سفید
garnished پارچه سفید
alabaster مرمر سفید
neutral spirits الکل سفید
ice wool کرک سفید
incandescent light نور سفید
kerosine نفت سفید
kerosone نفت سفید
king's spear سوسن سفید
leucophlegmasia التهاب سفید
light bread نان سفید
lily white خیلی سفید
madonna lily گل سوسن سفید
mullein بنگ سفید
mullen بنگ سفید
garnish پارچه سفید
lung جگر سفید
white سفید کردن
blank cheque سفید مهر
blank cheques سفید مهر
snow-white سفید برفی
Afrikaners سفید پوست
bleaching سفید گری
Afrikaner سفید پوست
mulberry توت سفید
mulberries توت سفید
white wool پشم سفید
whitish نزدیک به سفید
zinc white سفید اب روی
whitest سفید کردن
lilies سوسن سفید
hag مه سفید حصار
hags مه سفید حصار
white meat گوشت سفید
White Paper کتاب سفید
white lies دروغ سفید
white lie دروغ سفید
white elephants فیل سفید
carte blanche کاغذ سفید
carte blanche کارت سفید
White Papers کتاب سفید
lily سوسن سفید
white-tailed deer آهویدم سفید
lungs جگر سفید
polar bears خرس سفید
polar bear خرس سفید
blank سفید سفیدی
kindling چوب سفید
White House کاخ سفید
white elephant فیل سفید
whiteboard تخته سفید
Dean ریش سفید
white winged سفید بال
whiter سفید کردن
Deans ریش سفید
white space فاصله سفید
white propaganda تبلیغات سفید
blank ورقه سفید
White peacock طاووس سفید
gray کبود سفید
whitish تا اندازهای سفید
blankest ورقه سفید
blankest سفید سفیدی
whity سفید پوست
whity مایل به سفید
whitey سفید پوست
cummin زیره سفید
whitening ماهی سفید
whitey مایل به سفید
neophron کرکس سفید مصری
dress shirts پیراهن سفید مردانه
patriarchs ریش سفید قوم
platinous دارای طلای سفید
white collar worker کارمندان یقه سفید
paleface نژاد سفید پوست
platinum پلاتین یا طلای سفید
dress shirt پیراهن سفید مردانه
patriarch ریش سفید قوم
The cow with a whitw forehead . <proverb> گاو پیشانى سفید .
fraxinella دقطامون سفید فرسنیل
blank سفید فضای خالی
alb جامهء سفید و بلند
blankest سفید فضای خالی
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com