English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 206 (11 milliseconds)
English Persian
lead سیر هدایت الکتریکی
leads سیر هدایت الکتریکی
Search result with all words
conduction رسانش الکتریکی هدایت
electrical conductivity هدایت الکتریکی
inductivity ثابت دی الکتریسیته قابلیت هدایت دی الکتریکی
specific electrical conductivity هدایت الکتریکی مخصوص
Other Matches
guidance هدایت کردن وسیله یا هواپیمامنطقه پوشش سیستم هدایت هواپیما منطقه زیر پوشش سیستم هدایت
guidance هدایت کردن سیستم هدایت هدایت
fighter direction هدایت کردن هواپیماهای شکاری هدایت جنگنده ها ازروی ناو
maces نوعی موشک هدایت شونده که با انرژی جنبشی هدایت میشود
mace نوعی موشک هدایت شونده که با انرژی جنبشی هدایت میشود
terminal guidance هدایت موشک در مراحل اخرمسیر هدایت هواپیما ازفرودگاه یا به فرودگاه
homing guidance هدایت هواپیما یا موشک بااستفاده از امواج رادار هدایت الکترونیکی
beamrider موشک هدایت شوندهای که به وسیله اشعه رادار هدایت میشود
inertial guidance سیستم هدایت داخلی موشک هدایت خودکار
stellar guidance سیستم هدایت نجومی موشکهای هدایت شونده
electrostatic ذخیره سازی داده به صورت ناحیههای بار الکتریکی کوچک روی وسیله الکتریکی
conductance ضریب هدایت قدرت هدایت
gyro pilot سیستم هدایت خودکار ناو هدایت ژیروسکوپی ناو هدایت نجومی خودکار ناو
PSU مدار الکتریکی که حاوی ولتاژ مستقیم است و نیز سطح دلتادی از منبع جریان به سایر مدارهای الکتریکی
celestial guidance سیستم هدایت نجومی موشک هدایت موشک یا قمرمصنوعی با استفاده از صورفلکی
electrical and otherwise الکتریکی و غیر الکتریکی
anti- ماده کائوچویی خاص برای عبور بار الکتریکی ایستا به یک زمین الکتریکی . یک اپراتور ماده را پیش از کنترل اعضای الکترونیکی حساس که ممکن است در اثر الکتریسیته ساکن آسیب ببیند کنترل میکند
gas electric generating set مولد برق بنزینی- الکتریکی مولد برق گاز الکتریکی
azimuth guidance هدایت هواپیما از نظر سمتی هدایت سمتی هواپیما
direction هدایت
leading هدایت
lead هدایت
leads هدایت
total conductivity هدایت کل
transduction هدایت
navigator هدایت گر
steerage هدایت
guidance هدایت
navigators هدایت گر
conductance هدایت
conduction هدایت
conduct هدایت کردن
heat conduction هدایت حرارتی
image line هدایت تصویر
electron conduction هدایت الکترون
hydraulic conductivity هدایت ابی
direct هدایت کردن
heat conductivity هدایت حرارتی
superconductivity فوق هدایت
guide هدایت کردن
fire direction هدایت اتش
guided هدایت کردن
guides هدایت کردن
directs هدایت کردن
directed هدایت کردن
guide way مسیر هدایت
enlightened هدایت شده
canalization هدایت در مسیر
conduct of fire هدایت تیراندازی
conductance میزان هدایت
conductibility قابلیت هدایت
conductible قابل هدایت
conduction velocity سرعت هدایت
conductive قابل هدایت
conduction هدایت گرم
conduction هدایت تنظیم
bus bar line سیم هدایت
avigation فن هدایت هواپیما
navigating هدایت کردن
navigates هدایت کردن
navigated هدایت کردن
navigate هدایت کردن
cons هدایت کردن
conning هدایت کردن
conned هدایت کردن
con هدایت کردن
afferent transmission هدایت اورانی
conductivity قابلیت هدایت
conductivity ضریب هدایت
afferent conduction هدایت اورانی
directing هدایت کردن
admittance هدایت فاهری
conveys هدایت کردن
conveying هدایت کردن
conveyed هدایت کردن
convey هدایت کردن
electric conduction هدایت الکتریسیته
dirigible قابل هدایت
conducted هدایت کردن
steering هدایت کردن
joysticks سکان هدایت
joystick سکان هدایت
conning tower برج هدایت
convect هدایت کردن
commutate هدایت وتغییر
conducts هدایت کردن
conducting هدایت کردن
direction هدایت رهبری
steerable هدایت کردنی
directors هدایت کننده
director هدایت کننده
management هدایت یا سازماندهی
leading line خط هدایت هواپیما
leading marks نشانههای هدایت
template ریل هدایت
managements هدایت یا سازماندهی
vee guideways مسیر هدایت "وی "
rede هدایت کردن
operating stand اطاق هدایت
templates ریل هدایت
ionic conduction هدایت یونی
stream line خط هدایت جریان
undirected هدایت نشده
conduct grade درجه هدایت یک ماده
photoconductivity قابلیت هدایت نور
director هدایت کننده اتش
conductance مقدار هدایت واقعی
director برج هدایت تیر
traffics تجارت هدایت شده
trafficked تجارت هدایت شده
traffic تجارت هدایت شده
conducting staff ستاد هدایت کننده
conductibility ضریب هدایت مخصوص
trafficking تجارت هدایت شده
steered wheel چرخ هدایت شده
conductivity ضریب هدایت یا انتشار
directors برج هدایت تیر
directors هدایت کننده اتش
directional وابسته به راهنمایی و هدایت
conducting هدایت کردن بردن
conducted هدایت کردن بردن
transverse conductance مقدار هدایت عرضی
direction مسیر هدایت کردن
tactical control کنترل و هدایت تاکتیکی
susceptance مقدار هدایت کور
barrels وفیفه هدایت در یک ترمینال
conduct هدایت کردن بردن
direction center مرکز هدایت عملیات
vectored تراست هدایت شونده
current carring انتقال یا هدایت جریان
diathermacy خاصیت هدایت گرما
vectored thrust تراست هدایت شونده
directed exercise تمرین هدایت شده
directed net شبکه هدایت شده
conducts هدایت کردن بردن
directing staff ستاد هدایت کننده
barrel وفیفه هدایت در یک ترمینال
channelising island سکوی هدایت کننده
fire direction net شبکه هدایت اتش
guided missiles موشک هدایت شونده
high conductivity قابلیت هدایت زیاد
heat conductivity قابلیت هدایت حرارت
aircraft modification and control کنترل و هدایت هواپیما
laser guidance سیستم هدایت لیزری
guideway شیار هدایت کننده
magnetic permeance مقدار هدایت مغناطیسی
dredging ladder هدایت کننده سطل
fire direction هدایت کردن اتش
fire control کنترل یا هدایت اتش
fire direction center مرکز هدایت اتش
guded missile موشک هدایت شوند
absolute joystick سکان هدایت مطلق
guided missile موشک هدایت شونده
ideal conductivity قابلیت هدایت ایده ال
increase in conductivity افزایش قابلیت هدایت
bell's bund دیوار هدایت کننده اب
input of current تغذیه و هدایت جریان
hot blast main هدایت هوای دم داغ
ballistic director هدایت کننده بالیستیکی
meta director هدایت کننده به موقعیت متا
vectored attacks تک هدایت شده هواپیما به هدف
induced conductivity قابلیت هدایت القاء شده
cores بخش هدایت مرکز یک کابل
core بخش هدایت مرکز یک کابل
input admittance of the tube مقدار هدایت اولیه لامپ
cruise missiles موشک هدایت شونده کروز
tail race کانال هدایت اب از توربین به خارج
cruise missile موشک هدایت شونده کروز
secondary cone برج هدایت یدکی ناو
high frequency conductivity قابلیت هدایت فرکانس بالا
laser guidance هدایت لیزری بمب یا موشک
job stick سکان هدایت دسته فرمان
directive planning برنامه ریزی هدایت شده
automation کنترل و هدایت دستگاهی بطورخودکار
guided weapon جنگ افزار هدایت شونده
lead هدایت کردن بست اتصال
cryogenic memory استفاده از خصوصیات هدایت مواد
insulators مادهای که الکتریسیته را هدایت نمیکند
to direct traffic through ترافیک را از طریق...هدایت کردن
debunk کسی را اگاه و هدایت کردن
debunked کسی را اگاه و هدایت کردن
debunking کسی را اگاه و هدایت کردن
conductibility of heat قابلیت هدایت گرما گرمارسانی
ortho director هدایت کننده به موقعیت ارتو
canalize هدایت اجباری منشعب کردن
para director هدایت کننده به موقعیت پارا
pgm نوعی موشک هدایت شونده
insulator مادهای که الکتریسیته را هدایت نمیکند
leads هدایت کردن بست اتصال
input admittance مقدار هدایت طاهری اولیه
debunks کسی را اگاه و هدایت کردن
aircraft guide مسئول هدایت هواپیما درفرودگاه
airmanship متخصص در خلبانی و هدایت هواپیما
fire direction net شبکه مخابراتی هدایت اتش
free rocket موشک غیر هدایت شونده
rudder سکان هواپیما وسیله هدایت یا خط سیر
rudders سکان هواپیما وسیله هدایت یا خط سیر
conductivity meter دستگاه اندازه گیری قابلیت هدایت
automatic pilot دستگاه خودکار هدایت کشتی وهواپیما
conduction توانایی یک ماده برای هدایت جریان
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com