Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (12 milliseconds)
English
Persian
feudalism
سیستم اقطاعداری اصول ملوک الطوایفی
Other Matches
feudality
تصرف بشرط خدمت اصول ملوک الطوایفی
feddality
ملوک الطوایفی
feudal
ملوک الطوایفی
feudalistic
ملوک الطوایفی
feudalism
ملوک الطوایفی
feudalize
ملوک الطوایفی کردن
subinfeudate
ملوک الطوایفی فرعی
chateau
کاخ دوره ملوک الطوایفی دژ
seigniory
قلمرو امرای دوره ملوک الطوایفی
feudist
متخصص حقوق وقوانین دوره ملوک الطوایفی
bailey
دیوار با حیاط خارجی قلعه ملوک الطوایفی
feudalization
عمل ملوک الطوایفی کردن تبدیل به تیول
sergeanty
انجام خدمات مختلف در دوره ملوک الطوایفی برای تملک تیول
feudalist
طرفدار اصول ملوک الطوایف
feddality
تیولداری اقطاعداری فئودالیته
crash conversion
تبدیل یک سیستم به سیستم دیگر به وسیله به پایان بردن عملیات سیستم قدیمی به هنگام اجرا شدن سیستم جدید
union shop
یکی از اصول سیستم سندیکایی که به موجب ان کارگرانی که عضو اتحادیه نیستند می توانند استخدام شوند ولی پس از استخدام باید به عضویت اتحادیه درایند
monk's hood
گل تاج ملوک
sanitize
مطابق اصول بهداشت کردن از روی اصول بهداشتی عمل کردن
feudally
به ترتیب ملوک الطوایف بطور تیول
antinomian
مخالفین اصول اخلاقی فرقهای از مسیحیان که مخالف مراعات اصول اخلاقی بودند و اعتقادداشتند که خداوند در همه حال نسبت به مسیحیان لطف دارد
market socialism
سوسیالیسم مبتنی بر بازار سیستم اقتصادی که در ان وسایل تولید در مالکیت عمومی بوده اما نیروهای بازار در این سیستم مکانیسم هماهنگ کننده را بوجود می اورند . سیستم اقتصادی یوگسلاوی مثال مشخصی ازاین نوع سیستم میباشد
runs
اجرای سیستم کامپیوتری قدیمی وجدید با هم برای بررسی سیستم جدید پیش از اینکه تنها سیستم مورد استفاده شود
run
اجرای سیستم کامپیوتری قدیمی وجدید با هم برای بررسی سیستم جدید پیش از اینکه تنها سیستم مورد استفاده شود
sysgen
فرایند تغییر سیستم عامل عمومی دریافت شده ازفروشنده به سیستم مناسبی که نیازهای یکپارچه استفاده کننده را براورده می سازدتولید سیستم
blessed folder
در یک سیستم Apple Maciontosh پرونده سیستم که حاوی فایل هایی است که به طور خودکار در هنگام روشن شدن سیستم بار شدند
peripheral
که به سیستم کامپیوتری اصلی متصل است . 2-هر وسیلهای که امکان ارتباط بین سیستم و خودش را فراهم کند ولی توسط سیستم اجرا نمیشود
integrated
نرم افزار مثل سیستم عامل و پردازشگر کلمه که در سیستم کامپیوتری ذخیره شده است و طبق نیازهای سیستم است
standbys
سیستم ثانویی سیستم اصلی , که وقتی سیستم اصلی خراب شود استفادهمی شود
standby
سیستم ثانویی سیستم اصلی , که وقتی سیستم اصلی خراب شود استفادهمی شود
bifuel propulsion
سیستم خروج گاز با فشارحاصله از دو نوع سوخت سیستم جت دو سوختی
desk accessory
در یک سیستم Apple Macitosh امکان افزوده که سیستم را بهبود میبخشد
coupling
نوعی رابطه متقابل بین سیستم هایا خصوصیات یک سیستم
policonic projection
سیستم تصویر چند مخروطی سیستم تهیه نقشه چندمخروطی
download
فرایند انتقال اطلاعات از یک سیستم کامیپوتر مرکزی بزرگ به سیستم کامپیوترکوچک و دور
chcp
در سیستم عاملهای OS \ MS DOS دستور سیستم که صفحه کد مورد استفاده را بیان میکند
natives
کامپایلری که کد تولید میکند که روی سیستم مشابه سیستم جاری اجرا میشود.
design phase
فرایند توسعه یک سیستم اطلاعاتی براساس نیازمندیهای سیستم از قبل تاسیس شده
native
کامپایلری که کد تولید میکند که روی سیستم مشابه سیستم جاری اجرا میشود.
ES IS
سیستم نهایی به سیستم میانی استاندار پروتکل OIS برای اینکه به کامپیوترهای میزبان
diabatic process
پوسهای در یک سیستم ترمودینامیک که در ان انتقال انرژی بین داخل و خارج سیستم صورت میگیرد
demands
نرم افزار سیستم که صفحات را از سیستم حافظه مجازی بازیابی میکند در صورت نیاز
tar
سیستم فشرده سازی فایل روی کامپیوتر که سیستم عامل Unix را اجرا میکند
demanded
نرم افزار سیستم که صفحات را از سیستم حافظه مجازی بازیابی میکند در صورت نیاز
demand
نرم افزار سیستم که صفحات را از سیستم حافظه مجازی بازیابی میکند در صورت نیاز
automatic levelling
سیستم متعادل کننده خودکارهواپیما سیستم ترازکننده خودکار
standby
سیستم پشتیبان که در صورت خرابی سیستم فعال میشود
standbys
سیستم پشتیبان که در صورت خرابی سیستم فعال میشود
three phase four wire system
سیستم سه فازه باسیم نقطه ستاره سیستم چهارسیمه
building block principle
طراحی سیستم برای ساختن سیستم بزرگتر modularity
system diagnostics
امکانات عیب شناسی سیستم تشخیص خرابی سیستم
bridge
سخت افزار یا نرم افزاری که به اجزای یک سیستم قدیمی اجازه استفاده در سیستم جدید میدهد
bridges
سخت افزار یا نرم افزاری که به اجزای یک سیستم قدیمی اجازه استفاده در سیستم جدید میدهد
bridged
سخت افزار یا نرم افزاری که به اجزای یک سیستم قدیمی اجازه استفاده در سیستم جدید میدهد
mttf
متوسط مدت زمانی که در ان سیستم یا مولفه سیستم بدون خطا کار کندFailure To Time ean
desktop
در یک سیستم Apple Macitoshفایل سیستم برای ذخیره سازی اطلاعات در باره فایلهای روی دیسک یا حجم
off load
انتقال کارها از یک سیستم کامپیوتری به سیستم دیگری که براحتی بار میشود قراردادن داده ها در یکدستگاه جانبی
failures
بخشی از سیستم عامل که خودکار که موقعیت فعلی سیستم و دادههای مربوطه را حفظ میکند پس از تشخیص خطا
failure
بخشی از سیستم عامل که خودکار که موقعیت فعلی سیستم و دادههای مربوطه را حفظ میکند پس از تشخیص خطا
lambert projection
سیستم لامبر یا سیستم نقشه برداری مخروطی
expansion card
کارتی که به منظور نصب تراشه یا مدار اضافی به یک سیستم افزوده میشود تا این که قابلیت سیستم توسعه یابد
warm boot
شروع مجدد سیستم که معمولاگ سیستم عامل را هرباره بارمیکند ولی دیگر سخت افزار را بررسی نمیکند
ism
اصول
doctrines
اصول
doctrine
اصول
technic
اصول
teachings
اصول
teaching
اصول
roots
اصول
root
اصول
nitty-gritty
اصول
tenet
اصول
ism
: اصول
principles
اصول
link encryption
خودکار کردن سیستم رمز اتصال سیستم رمز به یک سیستم مخابراتی خودکار
slices
مدت زمانی که به کاربر یا برنامه یاکا در یک سیستم چندکاره اختصاص داده شود. مدت زمانی که به یک کار در سیستم اشتراک زمانی داده شود یا در سیستم چند برنامهای
slice
مدت زمانی که به کاربر یا برنامه یاکا در یک سیستم چندکاره اختصاص داده شود. مدت زمانی که به یک کار در سیستم اشتراک زمانی داده شود یا در سیستم چند برنامهای
opens
1-سیستم غیراختصاصی که تحت کنترل شرکتی نیست . 2-سیستمی که به صورت ساخته شده که سیستم عاملهای مختلف می توانند با هم کار کنند
teleran system
نوعی سیستم ناوبری که بااستفاده از رادارهای زمینی و سیستم تلویزیونی هواپیماهای سرگردان دراطراف محوطه فرودگاه را به باند هدایت میکند
open
1-سیستم غیراختصاصی که تحت کنترل شرکتی نیست . 2-سیستمی که به صورت ساخته شده که سیستم عاملهای مختلف می توانند با هم کار کنند
opened
1-سیستم غیراختصاصی که تحت کنترل شرکتی نیست . 2-سیستمی که به صورت ساخته شده که سیستم عاملهای مختلف می توانند با هم کار کنند
system flowchart
نمودار گردش سیستم روندنمای سیستم
designation system
سیستم تعیین وسایل سیستم انتخاب
doctrine
اصول حکمت
systems
روش اصول
abolitionist
اصول بردگی
systems
اصول وجود
theory
اصول نظری
system
اصول وجود
system
روش اصول
constitutionalism
اصول مشروطیت
naziism
اصول نازی
technics
اصول فنی
nazism
اصول نازی
neodoxy
اصول نوین
doctrines
اصول حکمت
accounting principles
اصول حسابداری
copernician system
اصول کپرنیک
theories
اصول نظری
kinesiology
اصول مکانیزم
monopolism
اصول انحصار
monopolosm
اصول انحصار
banking principles
اصول بانکداری
general principles
اصول کلی
technologically
اصول فنی
chung shin
اصول تکواندو
dogmas
اصول عقاید
dogma
اصول عقاید
technological
اصول فنی
mormonism
اصول mormon ها
mutualism
اصول همکاری
tenets
اصول مسلم
principles of economics
اصول اقتصاد
methodologies
علم اصول
grimacing
ادا و اصول
communism
اصول اشتراکی
economic principles
اصول اقتصادی
grimaces
ادا و اصول
grimaced
ادا و اصول
grimace
ادا و اصول
denial measures
اصول ممانعت
modernism
اصول امروزی
methodology
علم اصول
politics
اصول سیاسی
principles of economy
اصول اقتصاد
prineipal parts
اصول فعل
rational principle
اصول عقلیه
tenet
اصول مرام
relativity principles
اصول نسبیت
roots and branches
اصول وفروع
creationism
اصول افرینش
functional
اصول مبادی
principles of religion
اصول مذهب
master
ترمینالی در شبکه که نسبت به سایرین تقدم دارد و توسط مدیر سیستم برای تنظیم سیستم یا انجام دستورات مقدم به کار می رود
mastered
ترمینالی در شبکه که نسبت به سایرین تقدم دارد و توسط مدیر سیستم برای تنظیم سیستم یا انجام دستورات مقدم به کار می رود
masters
ترمینالی در شبکه که نسبت به سایرین تقدم دارد و توسط مدیر سیستم برای تنظیم سیستم یا انجام دستورات مقدم به کار می رود
compatibility
پنجره یا بخشی در سیستم عامل که برنامه هایی را که برای سیستم عاملهای متفاورت ولی مربوط به هم نوشته شده اند را میتواند اجرا کند
unnatural
بر خلاف اصول طبیعت
image shearing principle
اصول برش تصویر
ethics
اصول اخلاقی اخلاقیات
fourteen points
اصول چهارده گانه
hierarchism
اصول سلسله مراتب
liberalism
اصول ازادی خواهی
economization
رعایت اصول اقتصادی
sail close to the wind
اندکی از اصول تجاوزکردن
counter current principle
اصول جریان متقابل
principles of islamic economics
اصول اقتصاد اسلامی
hedonics
اصول خوشی ولذت
household art
اصول خانه داری
fascism
اصول عقاید فاشیست
democratism
اصول حکومت ملی
principles of economics
اصول علم اقتصاد
unnaturally
بر خلاف اصول طبیعت
Protestantism
اصول ایین پروتستانت
principle of criminal procedure
اصول محاکمات جزائی
principle of civil litigation
اصول محاکمات مدنی
mutualist
طرفدار اصول همدستی
principled
دارای اصول وعقاید
monarchism
اصول سلطنت مستقل
probity
پیروی دقیق از اصول
psychologism
پیروی از اصول روانی
modernism
اصول تجدد نوگرایی
planning principles
اصول برنامه ریزی
code of procedure
قانون اصول محاکمات
manichaeanism
اصول فلسفه مانی
civil procedure
اصول محاکمات حقوقی
pauli
اصول مذهبی پولس
ex post facto
شامل اصول گذشته
individualism
اصول استقلال فردی
technically
مطابق اصول فنی
unparliamentary
برخلاف اصول پارلمانی
asceticism
اصول ریاضت و مرتاضی
Euclid's Elements
اصول اقلیدس
[ریاضی]
scientifically
موافق اصول علمی
Catholicism
اصول مذهب کاتولیکی
mouth
ادا و اصول در اوردن
anticonstitutional
مخالف اصول مشروطیت
anomy
بی توجهی به اصول دین
telephone switching technique
اصول اتصالات تلفنی
to do v to one's principles
برخلاف اصول خودرفتارکردن
moralist
معتقد به اصول اخلاق
to pull a wry face
اداو اصول دراوردن
moralists
معتقد به اصول اخلاق
musically
مطابق اصول موسیقی
gradualism
رعایت اصول تدریج
naturalistic
موافق با اصول طبیعی
anomie
بی توجهی به اصول دین
revivalism
اصول بیداری مذهبی
Euclid's Elements
اصول اقلیدس
[ریاضی]
mouthing
ادا و اصول در اوردن
mouthed
ادا و اصول در اوردن
mouths
ادا و اصول در اوردن
rationale
توضیح اصول عقاید
technique
اصول مهارت روش فنی
spiritualists
طرفدار اصول روحانیت ومعنویت
principled
اصولی پای بند اصول
spiritualist
طرفدار اصول روحانیت ومعنویت
techniques
اصول مهارت روش فنی
they are t of their doctrines
اصول خودرامحکم نگاه می دارند
anglicanism
اصول و انتقادات کلیسای انگلیس
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com